عبادت و زهد فاطمه - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


عبادت و زهد فاطمه

عبادت و زهد فاطمه


در عبادت و زهد و وارستگى، كسى همتاى صدّيقه ى طاهره (سلام الله عليها) نبود. او هر شب جمعه، در محرابش، به نماز و مناجات مى ايستاد؛ و تا طليعه ى فجر، در ركوع و سجود بود. از كثرت عبادت، پاهاى حضرتش متوّرم مى گشت.

حسن بصرى گويد: «زنى در اين امّت، از فاطمه عليهاالسلام عابدتر نبود، او به حدى نماز مى خواند كه پاهايش ورم مى نمود.»

___________________________________

ملحقات احقاق الحق، ج 10، ص 261، به نقل از ربيع الابرار زمخشرى.

پدر بزرگوارش حضرت خاتم المرسلين (صلى الله عليه و آله) به فرمود: براى زن چه چيزى نيكوست؟ فرمود: «اينكه او مردان را نبيند و مردان هم او را نبينند». پيامبر او را به سينه چسبانيد، و فرمود: «حقا كه دختر پيامبرى!»

___________________________________

دراينجا ترجمه به مضمون شده است. اصل روايت اين است كه پيامبر- صلى الله عليه و آله- فرمود: «ذريه بعضها من بعض»؛ و اين بخشى از كلام الهى در وصف انبياى سلف- على نبينا و آله و عليهم السلام- است، كه خدايشان برگزيده است. (آيه 34 سوره ى آل عمران).

شيخ ابوعلى فتال نيشابورى در«روضه الواعظين»، از امام حسن مجتبى

(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «مادرم را، در شب جمعه مى ديدم، كه در محراب خود، به عبادت مى ايستاد. پس او، آن قدر ركوع و سجود مى نمود، تا سپيده دم آشكار مى شد مى شنيدم كه براى مردان و زنان مؤمن دعا مى كرد، و نامهاى آنان را بر زبان مى آورد. آنان را بسيار دعا مى گفت، و براى خودش چيزى دعا نمى نمود. گفتم: مادر چرا همانگونه كه براى ديگران دعا مى كنى، براى خود دست به دعا برنمى دارى؟ فرمود: پسرم، اول همسايه سپس اهل خانه.»

شيخ صدوق نيز در «علل الشرايع» گويد: «فاطمه (عليهاالسلام) براى مردان و زنان مؤمن دعا مى كرد، و براى خود دعا نمى نمود. گفتند: چرا براى خويش از خدا چيزى نمى خواهى؟ فرمود: اول همسايه سپس اهل خانه.»

ابوعلى فتال نيشابورى، در «روضه الواعظين»

___________________________________

روضه الواعظين ج 1 ص 150- 149.، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى نمايد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «فاطمه، سرور تمامى زنان، از ابتداى خلقت تا آخر است. چون او در محراب به عبادت ايستد، هفتاد هزار فرشته ى مقرّب خدا بر او سلام مى كنند. آنان او را همانند مريم ندا مى كنند كه: اى فاطمه، خدا تو را از ميان زنان عالم برگزيد و پاك ساخت. (سپس رو به على عليه السلام نمود و فرمود): اى على، بدرستى كه فاطمه پاره ى تن، و نور چشم، و ميوه ى دل من است. هر چه او را به درد آورد، مرا دردمند ساخته؛ و هر چه او را شاد سازد، مرا شاد ساخته است؛ و او، اولين كسى است از خانواده ام كه به من ملحق مى شود؛ پس بعد از من به او نيكى نما.»

___________________________________

در مورد مكارم اخلاق حضرتش مراجعه شود به:

1- بحارالانوار، ج 43، ص 92- 81.

2- عوالم العلوم، ج 11، ص 134- 126.

خشم فاطمه، خشم خدا؛ آزار فاطمه، آزار پيامبر است

خشم فاطمه، خشم خدا؛ آزار فاطمه، آزار پيامبر است


از ديگر فضائل و ارجمنديهاى زهراى مرضيّه (سلام الله عليها)، آنكه خداى تبارك و تعالى، در غضب او غضبناك مى شود؛ و در خشم او خشمناك؛ ملاك رضايت خدا، رضايت فاطمه است؛ و آزار او، آزار خداى تعالى مى باشد. در كتب صحاح اهل سنت، رواياتى در اين باره ذكر شده است. از آن جمله، ترمذى به اسناد خود، از مسور بن مخرمه نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، بر فراز منبر فرمود: «فاطمه پاره ى تن من است؛ هر چه او را آشفته سازد، مرا آشفته مى نمايد؛ و هر چه او را بيازارد، مرا آزرده است.»

ابوعيسى گويد: اين حديثى صحيح است. و به روايت ديگر، از مسور بن مخرمه، چنين روايتى نقل شده است.

___________________________________

صحيح ترمذى 39:2.

ابن حجر نيز، از مسور بن مخرمه مرفوعا روايت فوق را نقل كرده است.

___________________________________

تهذيب التهذيب 440:12: يربينى ما را بها و يؤذينى ما آذاها.

امام سجاد، از پدر گرامى شان از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل مى كنند كه: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به فاطمه (عليهاالسلام)

فرمودند: بدرستى كه خداى تعالى، به رضايت تو، راضى است؛ و به خشم تو، خشمگين.»

اين دو روايت را ابن عبدالبر ياد نموده است.

___________________________________

الاستيعاب 366:4: ان الله تعالى يرضى لرضاك و يغضب لغضبك. او در كتاب خود (الاستيعاب) از ابن ابى عاصم از عبدالله بن عمر و بن سالم مفلوج به سندى از اهل بيت (عليهم السلام)، نقل مى كند كه على (عليه السلام) فرمود: «پيامبر به فاطمه فرمود: بدرستى كه خدا، براى خشم تو خشم مى گيرد، و در رضايت تو راضى مى شود.»

اين دو حديث را ابن حجر نيز يادآور شده است.

___________________________________

الاصابه 59:8: ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.

متقى هندى روايت مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «اى فاطمه، بدرستى كه خداوند در خشم تو خشمناك است و در خوشنودى تو خشنود.»

___________________________________

كنز العمال 219:6: ان الله يغضب لغبضك و يرضى لرضاك.

اين حديث را ابويعلى، طبرانى و ابونعيم در «فضايل صحابه» نقل كرده اند.

همچنين متقى هندى در «كنزالعمال»، از حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) روايت مى كند: «بدرستى كه خداى عز و جل، براى خشم فاطمه خشم مى گيرد، و براى رضايت او راضى مى شود.»

___________________________________

ان الله عز و جل يغضب لغضبك فاطمه و يرضى لرضاها.

اين روايت را ديلمى از على (عليه السلام)، و ابن ابى يعلى، طبرانى، ابونعيم و ابن عساكر نقل كرده اند.

عبدالرحمن بن جوزى، متوفى سال 597، از مسور بن مخرمه نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «بدرستى كه فاطمه، پاره ى تن

من است، هر كه او را به خشم آورد، مرا خشمگين ساخته است.»

___________________________________

صفوه الصفوه 59:2: ان فاطمه بضعه منى، فمن اغضبها اغضبنى.

اين روايت را بخارى و مسلم ياد كرده اند.

ابن جوزى، در همان كتاب (صفوه الصفوه) روايت نبوى ديگرى نقل مى نمايد كه آن حضرت به دختر اطهرش فرمود: «بدرستى كه خدا، در غضب تو غضبناك و در رضاى تو راضى است.

___________________________________

ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.

بخارى، مسلم، ترمذى، ابوداود، احمدبن حنبل در صحاح خود، و ابن حجر در صواعق و گنجى در «كفايه الطالب» همگى نقل كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «فاطمه پاره ى تن من است، هر كه او را بيازارد مرا آزرده، و هر كه مرا بيازارد، بتحقيق كه خداى عز و جل را آزرده است.»

___________________________________

فاطمه بضعه منى من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذى الله عز و جل.

يوسف نبهانى، از حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) روايت مى كند كه فرمود:اى فاطمه، بدرستى كه خدا خشم مى گيرد به خشم تو و راضى مى شود به رضايت تو.»

___________________________________

الشرف الموبد /59: يا فاطمه ان الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك.

اين روايت را، طبرانى و غيره توسط راويان مورد اعتماد متعرض شده اند.

همچنين نبهانى، به نقل از «صحيح بخارى»، مسندا از پيامبر گرامى اسلام بازگو مى كند: «فاطمه پاره ى تن من است و هر چه او را به خشم آورد، مرا به خشم مى آورد.»

___________________________________

فاطمه بضعه منى يغضبنى ما يغضبها و در روايت ديگر: «هر كه او را غضبناك سازد، مرا غضبناك ساخته است.»

___________________________________

فمن اغضبها اغضبنى.

اين قتيبه در اوائل كتاب «الامامه والسياسه» گويد: «فاطمه (عليهاالسلام) به عمر و ابوبكر گفت: شما را به خدا قسم مى دهم، آيا نشنيديد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «رضاى فاطمه رضاى من است، و خشم فاطمه خشم من؛ پس هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد، محققا مرا دوست داشته است؛ هر كه فاطمه را راضى سازد بتحقيق كه مرا خوشنود ساخته؛ و هر كه فاطمه را به خشم آورد، مرا خشمناك نموده است؟»

___________________________________

رضى فاطمه من رضاى، و سخط فاطمه من سخطى. فمن احب ابنتى فاطمه فقدا احبنى، و من ارضى فاطمه فقد ارضانى، و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى. گفتند: آرى شنيديم، رسول خدا چنين گفت.»

ترمذى، به سلسله سند خود از عبدالله بن زبير نقل مى كند كه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمودند: «بدرستى كه فاطمه، پاره ى تن من است؛ هر چه او را بيازارد مرا آزرده است؛ و هر چه او را رنجور سازد، مرا رنجور مى نمايد.»

___________________________________

الامامه والسياسه، ابن قتيبه، ج 1، ص 20، در ادامه ى خبر، آمده است كه حضرت زهرا- عليهاالسلام- فرمود:

«من خدا و ملائكه او را گواه مى گيرم، كه شما مرا به خشم آورديد، و رضايت مرا جلب نكرديد. و اگر پيامبر را ملاقات كنم، از شما- دو تن- به نزد او شكوه مى برم».

همچنين آن بانو، خطاب به ابى بكر فرمود:

«والله لادعون الله عليك فى كل صلاه اصليها»

(بخدا قسم، در هر نمازى كه بگذارم، ترا نفرين مى كنم).

اهميت اين نقل قول، زمانى روشنتر مى شود، كه بدانيم ابن قتيبه، از بزرگترين مورخان اهل سنت است.- مترجم-.

ابوعيسى گويد: اين حديثى حسن و صحيح مى باشد.

___________________________________

صحيح ترمذى 319:2.

تنى چند از علماى تسنن، و از جمله حاكم نيشابورى

___________________________________

مستدرك صحيحين 320:2 روايت مى كند

كه فاطمه (سلام الله عليها) پاره ى تن رسول خدا بود؛ پيامبر، او را سرور زنان جهان ناميد، و خشم او، خشم حضرتش مى باشد. حاكم اين حديث را صحيح مى داند.

___________________________________

احاديث فراوانى بدين مضمون موجود است. مراجعه شود به:

1- عوالم العلوم، ج 11، ص 58- 52.

2- احقاق الحق ج 10 ص 122- 116 و ج 19 ص 56- 54؛ الغدير ج 3 ص 181- 180؛ فضائل الخمسه ج 3 ص 190- 189؛ فاطمه الزهرا عليهاالسلام ص 95- 94: «ان الله يغضب لغضب فاطمه و يرضى لرضاها».

3- احقاق الحق ج 10 ص 227- 187 و ج 19 ص 93- 75؛ فضائل الخمسه ج 3 ص 188- 184؛ الغدير ج 7 ص 236- 231؛ و فاطمه الزهرا عليهاالسلام ص 94- 89 و 98- 96: «فاطمه بضعه منى».

جنگ با فاطمه جنگ با رسول خدا است.

جنگ با فاطمه جنگ با رسول خدا است.


ترمذى به اسناد خود از زيد بن ارقم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى كند كه آن حضرت به على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) فرمود: «من، با هر كه با شما بستيزد، سر ستيز دارم، و با هر كه با شما طريق صلح و صفا پويد، با او بر پايه ى صلح و صفا رفتار مى كنم.»

___________________________________

صحيح ترمذى 320:2.

ابوعيسى گويد: اين حديثى است نادر، كه آنرا از اين طريق مى شناسيم.

ابن حجر در «الاصابه»، و ابن عبدالبر در «الاستيعاب»، در احوال فاطمه ى زهرا (عليهاالسلام) نقل مى كنند، كه ترمذى به روايت زيدبن ارقم از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه درباره ى دخت و داماد و نوادگانش فرمود: «من، با كسى كه با آنها بجنگد، مى جنگم، و با هر كه با آنها رفتار مسالمت آميز داشته باشد، رفتار مسالمت آميز دارم.»

احمد بن حنبل، از ابوهريره روايت مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام) نگريست و فرمود: «من با كسى كه با شما بجنگد مى جنگم؛ و با كسى كه با شما صلح

كند، صلح مى نمايم.»

___________________________________

مسند احمد 442:2.

و در روزى كه ايشان را در زير كسا (عبا) پوشاند، فرمود: «من با محارب آنان محاربه مى كنم؛ با طالب صلح با ايشان، سر صلح و صفا دارم؛ و با دشمنشان دشمنم.»

___________________________________

الصواعق المحرقه /باب يازدهم.

استاد عباس محمود عقاد در كتاب «عبقريه محمد» (صلى الله عليه و آله) تحت عنوان «پيامبر و امام و اصحاب»، از ابوبكر روايت مى كند كه گفت: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را ديدم، كه خيمه اى را بر پا ساخت؛ و در حالى كه بر كمانى عربى تكيه داده بود، و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) در نزدش حضور داشتند، فرمود: «اى گروه مردم! من با كسى كه با اهل خيمه طريق مسالمت پويد، رفتار مسالمت آميز دارم، با محارب آنان محاربم و با دوست آنان دوست مى باشم. آنان را جز نيكبخت حلال زاده دوست ندارد، و ايشان را جز نگون بخت ناپاك زاده دشمنى نمى نمايد.»

مؤلف گويد: از ظاهر اين احاديث، به دست مى آيد كه جنگ و ستيز با پنچ تن آل عبا (عليهم السلام)، نبرد و پيكار با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى باشد؛ و دشمنى با آنان، دشمنى با حضرتش. چنانكه در احاديث گذشته ياد شد، كه دشمنى با آنان، دشمنى با پيامبر است؛ و خشمناك ساختن آنان، برابر با به خشم آوردن پيامبر رحمت؛ زيرا آنان، از اويند، و او از آنان.

كسى كه با آنان محبت و دوستى نمايد، گويى كه با حضرتش محبت و دوستى نموده است؛ و بر عكس آزار آنان آزار پيامبر و خداست، خداى تعالى مى فرمايد:

«ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنيا والاخره و اعدلهم عذابا مهينا»:

___________________________________

سوره ى احزاب آيه ى 57.

«بدرستى كه كسانى كه خدا و پيامبرش را مى آزارند، خدا در دنيا و آخرت ايشان را لعن نموده و از رحمت خود دور ساخته است، و بر ايشان عذابى خوار كننده فراهم آورده است.»

و مى فرمايد:

«والدين يوذون رسول الله لهم عذاب اليم»:

___________________________________

سوره ى توبه، آيه ى 61.

«و آن كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى دهند، برايشان عذابى دردناك است.»

___________________________________

در مورد اين احاديث، به مصادر زير مراجعه شود:

1- فضائل الخمسه ج 1 ص 300- 297.

2- فاطمه الزهراء عليهاالسلام ص 54- 50.

/ 55