تسبيح حضرت زهرا - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


و آله)، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرين و انصار را امر نمود، تا گرد فاطمه (عليهاالسلام) را بگيرند و شادى كنند و تكبير بگويند، و خدا را سپاس گزارند.

«ام سلمه»، شروع به خواندن اين ابيات كرد:

«به يارى خدا به پيش رويد، اى بانوان من. و او را در هر حال شكر گزاريد.

نعمتهاى پروردگار بلند پايه را ياد كنيد. او را بر رفع ناگواريها و بلايا سپاس گوييد.

كه او ما را از كفر به اسلام هدايت فرمود. و پروردگار آسمانها، به ما حياتى ديگر بخشيد.

همراه با بهترين زن عالم- كه عمه و خاله ها فداى او باد- به پيش رويد.

اى دختر آنكه خداى بلند پايه، او را به وحى و پيامبرى برترى داده است.»

سپس «عايشه» سرود:

«اى زنانى كه در مقنعه ها پنهان شده ايد! آنچه را كه ذكرش در مجالس نيكوست به ياد آوريد.

پروردگار مردم را به ياد آوريد، كه ما را به همراهى هر بنده ى شكرگزارى، به دين خود گرامى داشت.

خدا را بر نعمتهايش سپاس مى گزاريم. و آن عزيز قدرتمند را، حمد و ثنا مى گوييم.

او را به پيش بريد، كه خدا ياد او را بلند ساخته، و وى را به پاكيزگى و پيراستگى امتياز بخشيده است.»

حفصه گفت:

«فاطمه (عليهاالسلام)، بهترين زن در عالم بشرى است. و رخسارى

چون سيماى فروزنده ى ماه دارد.

خداى آفريننده ى خلايق، به تو فضيلتى عنايت نموده (چنان همسرى) كه آيات كتابهاى (پيامبران) در شان اوست.

خداوند، جوان فاضلى به ازدواج تو درآورده است، كه نامش «على» مى باشد. و بهترين مردم حاضر است.

بانوان من! او را به پيش بريد، كه او دخت گرانمايه ى فردى والا مقام است.»

«معاذه» مادر سعد بن معاذ گفت:

«سخنى مى گويم: كه در آن است، آنچه در آن است، و خير را بازگو مى كنم، و آشكار مى سازم.

محمد (صلى الله عليه و آله)، بهترين فرزند آدم است. و در او، بزرگ بينى و تحير نيست.

خداوند به وجود نازنين او، راه هدايت را به ما شناساند. خدا جزاى خيرش دهاد.

ما همراه دختر پيامبر هدايت هستيم، و او صاحب جاه و شرف بسيار است.

او از خاندان بلند پايه اى برخاسته، كه گمان ندارم كسى هم رتبه اش باشد».

(هر بيت از) اين اشعار كه خوانده مى شد، زنان بيت اول را تكرار مى كردند، و سپس تكبير مى گفتند.

سرانجام، مركب عروس به خانه رسيد و زنان فاطمه (عليهاالسلام) را به داخل خانه بردند. سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، على (عليه السلام) را به داخل منزل برد. پيامبر، در ميان عروس و داماد ايستاد. و على را از سمت راست و فاطمه را از سمت چپ در آغوش كشيد، بين دو چشمان آنان را بوسيد، و فاطمه را به على سپرد، و فرمود: اى على، نيكو

همسرى است همسر تو! و به دخت اطهرش نيز فرمود: نيكو شوهرى است شوهر تو!

سپس در حالى كه ميان دختر و دامادش حركت مى نمود، آنان را به حجله گاه وارد ساخت. در آنجا، دست فاطمه را در دست على (عليهماالسلام) نهاد. و فرمود: اى ابوالحسن، اين امانت خدا و پيامبرش نزد تو است، پس امر خدا و مرا درباره ى او حفظ نما. سپس از نزد آنان برخاست. و دو سمت درب اتاق را گرفت، و فرمود: «خدا شما و نسلتان را پاك گرداند. من با دوست شما دوستم، و با دشمنتان دشمن. شما را به خدا مى سپارم، و او را جانشين خود بر شما مى گردانم»

چون صبح فرا رسيد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) قدحى از شير در دست گرفته، و بر داماد و عروس وارد شدند. به دخت اطهرش فرمود: بنوش پدرت فدايت! و به اميرمؤمنان نيز فرمود: بنوش پسر عمويت فدايت!...

درباره ى شب زفاف فاطمه (عليهاالسلام) رواياتى وارد شده از آن جمله محب طبرى، به اسناد خود از انس نقل مى كند كه گفت: «چون پيامبر (صلى الله عليه و آله)، بر آن شد كه مراسم زفاف على و فاطمه (عليهاالسلام) را فراهم آورد، به ام ايمن فرمود: اى ام ايمن، مقدمات زفاف دخترم و على (عليه السلام) را فراهم آور. و على را بگو كه بر همسرش عجله نورزد تا من بيايم. چون آن حضرت نماز عشا را گزارد، ظرفى كوچك و پوستين آورد كه در آن آب بود. پس در آن دعايى خواند، و فرمود: اى على، بنوش و از آن وضو ساز. و به دخترش نيز فرمود: اى فاطمه، بنوش و از آن وضو بگير. سپس درب را به روى آنان بست. فاطمه (عليهاالسلام) گريست. فرمود: چرا مى گريى، و حال آنكه كسى را به ازدواج تو درآوردم، كه پيش از همه اسلام آورد. و از همه بردباريش نيكوتر است؟

اين حديث را «ابوالخير حاكمى» در كتاب خود آورده است.

___________________________________

الرياض النضره 182:2.

محبّ الدين طبرى در «ذخائر العقبى» روايت مى نمايد: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: چون (فاطمه) نزد تو آمد، كارى انجام مده تا من بيايم. فاطمه (عليهاالسلام) با ام ايمن وارد شد و در گوشه ى اتاق نشست. على (عليه السلام) نيز در جانب ديگر نشسته بود. رسول خدا آمد و فرمود: برادرم كجاست! ام ايمن گفت: برادرت، و حال آنكه دخترت را به عقد او درآوردى؟! فرمود: آرى. رسول خدا به (عليهاالسلام) فرمود: مقدارى آب برايم بياور. فاطمه رفت. و از ظرف بزرگ آب، مقدارى آب آورد. رسول خدا آن را گرفت. و در آن، آب دهان مباركش را انداخت سپس به دخت اطهرش فرمود: پيش بيا، چون آمد، از آن بر سر و سينه ى وى ريخت، و عرضه داشت: خدايا، او و ذرّيّه ى او را از شيطان رجيم (رانده شده) به تو مى سپارم.

___________________________________

اين كلام حضرتش، ماخوذ از كلام مادر مريم است، كه درباره ى حضرت مريم عرضه داشت. و انى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم- سوره ى آل عمران، آيه ى 36. سپس به او فرمود: پشت كن. چون پشت نمود، از آن آب، بين دو شانه ى او ريخت و فرمود: خدايا، او و ذرّيّه اش از شيطان رجيم (رانده شده) به تو مى سپارم. سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: آبى براى من بياوريد. على (عليه السلام) مى فرمايد: خواسته ى آن حضرت را برآوردم، و ظرف را پر از آب نمودم و آوردم. پيامبر (صلى الله عليه و آله)، آب دهان مباركش را در آن انداخت و نسبت به على (عليه السلام) همان گونه رفتار نمود و دعا كرد، كه با فاطمه (عليهاالسلام) انجام داد. سپس به اميرالمؤمنين فرمود: به نام خدا و بركت او، بر عيالت وارد شو.»

اين روايت را ابوحاتم در كتاب خود وارد ساخته است.

احمد بن حنبل نيز در اين كتاب مناقب، همين حديث را آورده است.

___________________________________

ذخائر العقبى /28.

حاكم نيشابورى، از اسماء بنت عميس روايت مى كند كه گفت: «من در مراسم عروسى فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بودم. چون صبح فرا رسيد، پيامبر (صلى الله عليه و آله) به در خانه ام (كه در آن عروس و داماد بودند) آمد. فرمود: ام ايمن، برادرم را فراخوان، گفتم: آيا او برادرت است، و حال آنكه دختر خود را به او داده اى؟ فرمود: آرى، ام ايمن. على (عليه السلام) آمد. پيامبر بر او آب ريخت، و برايش دعاد نمود. سپس فرمود: دخترم فاطمه را صدا بزن. او، در حالى كه از حيا لرزه بر اندام داشت، آمد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: آرام باش، بتحقيق كه محبوبترين فرد خاندان خود را به ازدواج تو درآوردم...»

اين حديث را همچنين ابن اسعد

___________________________________

طبقات ابن سعد 14:8.، نسائى

___________________________________

خصائص /32.، متقى هندى

___________________________________

كنز العمال 113:7. و ابن حجر

___________________________________

مجمع الزوائد 25:9.، با اختلاف اندكى روايت كرده اند.

از احاديث وارده در كيفيت زفاف فاطمه (عليهاالسلام)، حديث «ابن ماجه» است، كه آن را در ابواب «كتاب نكاح»، از عايشه و ام سلمه نقل مى كند. آنان گفتند: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، ما را فرمان داد، تا خانه را براى زندگى على و فاطمه (عليهماالسلام) آماده سازيم. ما به خانه پرداختيم. و مقدارى شن نرم بيابان، در كف اتاق آن ريختيم. سپس دو متكا از ليف خرما (به جاى پنبه) تهيه نموديم. بعد از آن، مقدارى خرما و كشمش و آب گوارا در اتاق گذاشتيم. چوبى نيز در گوشه ى آن زديم، تا لباس و مشك بر آن آويزان شود. پس عروسى اى بهتر از عروسى فاطمه (عليهاالسلام) نديديم.»

___________________________________

صحيح ابن ماجه /139.

ابن سعد، به سند خود از ابوبريده از پدرش روايت مى كند كه: «مردى از انصار، به على (عليه السلام) گفت: بر تو باد به فاطمه (عليهاالسلام). او نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمد و سلام نمود. آن حضرت فرمود: نياز فرزند ابوطالب چيست؟ عرضه داشت: امر فاطمه دختر رسول خدا را به من ياد آور شدند. فرمود: مرحبا و اهلا (خوش آمدى و نيكو گفتى). و سخن ديگرى بر اين دو كلمه نيفزود. او از پيشگاه آن حضرت خارج شد. و آن گروه انصار به او مى نگريستند. چه شد؟ فرمود: نمى دانم، غير از آنكه به من فرمود: مرحبا و اهلا. گفتند: يكى از اين دو كلمه ى رسول خدا نيز براى تو كافى بود، او اهل (عيال) و مرحب (آينده ى خوش) به تو عطا نمود.

چون پيامبر (صلى الله عليه و آله)، دخت اطهر خود را به عقد على (عليه السلام) درآورد، فرمود: اى على، براى مراسم ازدواج، چاره اى جز وليمه و ميهمانى نيست. سعد گفت: من گوسفندى دارم. گروه بسيارى از انصار براى (ميهمانى ازدواج) جمع شدند.

___________________________________

درباره ى وليمه ى اين ازدواج مبارك مراجعه شود به:

احقاق الحق ج 10 ص 425- 424. چون شب زفاف فرا رسيد، رسول خدا به على (عليه السلام) فرمود كارى انجام مده، تا من بيايم. سپس آن حضرت ظرف آبى طلبيد. و از آن وضو ساخت. و سپس آن را بر سر على (عليه السلام) ريخت. فرمود: خدايا، بركت خود را در ميان آنان و بر آنان قرار ده. خدايا نسلى با بركت از آنان به وجود آور.»

___________________________________

طبقات ابن سعد 12:8.

اين روايت را محبّ طبرى نقل كرده، و گويد: آن را نسائى روايت نموده است. همچنين دولابى، ابن اثير جزرى (بطور مختصر)

___________________________________

اسد الغابه 521:5. و ابن حجر به نقل از نسائى در «ابواب اعمال شب و روز»،

___________________________________

الصواعق المحرقه /140. آن را متعرض شده اند.

محبّ طبرى از جابر نقل مى نمايد كه گفت: «ما، در عروسى على (عليه السلام)، حاضر شديم. و از آن ازدواجى نيكوتر نديدم. خانه را از عطر آكنده ساختيم. خرما و روغن آورديم و خورديم. و بستر آن دو، در شب ازدواجشان، پوست گوسفند بود.»

___________________________________

الرياض النضره 182:2.

ابوبكر فارس و ابن حجر هيثمى، آن را به نقل از بزاز

___________________________________

مجمع الزوائد 209:9. ياد كرده اند.

همچنين ابن هجر هيثمى، گويد: دولابى در كتاب «الذرّيه الطاهره» به سندى نيكو از عبدالله بن بريده و او از پدرش روايت مى كند كه گفت: «شبى كه فاطمه (عليهاالسلام) نزد على (عليه السلام) مى رفت، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به داماد خويش فرمود: كارى انجام مده، تا من بيايم. پس آبى طلبيد. و از آن وضو ساخت. باقيمانده ى آن را بر سر فاطمه و على (عليهماالسلام) افشاند. فرمود: خدايا اين ازدواج را بر آنان مبارك بگردان، و نسلى پر بركت به ايشان عطا فرما.»

___________________________________

الاصابه 366:4.

درباره ى دعاى پيامبر بزرگوار براى حضرت اميرالمؤمنين و صديقه كبرى- صلوات الله عليهما- مراجعه شود به:

احقال الحق ج 10 ص 405-421 و ج 19 ص 143- 141.

ابن سعد، از واقدى، از طريق ابوجعفر نقل نموده: «پيامبر (بعد از هجرت و ورود به مدينه)، در خانه ى ابوايّوب فرود آمد. چون على با فاطمه (عليهماالسلام) ازدواج نمود، به او فرمود: در پى خانه اى باش. پس خانه اى متعلق به حارث بن نعمان را اجاره كرد. و در آن زندگى خود را پى نهادند. چون آنان به منزل او آمدند، او از آنجا رفت. اميرالمؤمنين (به رسول خدا) گفت: حارثه از خانه رفته، و من از او شرم دارم. اين سخن به حارثه رسيد، او خدمت پيامبر آمد و گفت: اى رسول خدا، بخدا قسم، اگر

او خانه را از من بگيرد، بهتر از اين است كه آن را به من برگرداند. فرمود: راست مى گويى، خدا به تو بركت دهد. پس حارثه از خانه ى خود برخاست و على و فاطمه (عليهماالسلام) در آن نشستند.»

ابن سعد بعد از روايت فوق گويد: «در خبر صحيح آمده است كه على (عليه السلام)، دو شتر براى ميهمانى ازدواج اختصاص داد و حمزه بن عبدالمطلب آنها را ذبح نمود.»

___________________________________

علماى اهل سنت، درباره ى تزويج حضرت فاطمه ى زهرا- سلام الله عليها- كتب متعددى نوشته اند. از جمله:

1- تزويج فاطمه رضى الله عنها، تاليف ابن ابى الدنيا (208- 281)- كه در نشريه ى تراثنا، سال اول، شماره ى دوم، ص 62 ذكر شده است.

2- جزء فيه تزويج فاطمه بنت رسول الله بعلى بن ابى طالب عليهم السلام، تاليف: حافظ ابوبكر رويانى (متوفى 307 هجرى). نسخه اى از اين كتاب، در دارالكتب الظاهريه ى دمشق موجود است.

تراثنا، سال اول، شماره ى دوم، ص 63.

در مجموعه مقالات «آرام نامه» (چاپ انجمن استادان زبان و ادبيات فارسى، 1361) ص 56- 50 مقاله اى از آقاى احمد مهدوى دامغانى به چاپ رسيده، تحت عنوان «ازدواج اميرالمؤمنين با فاطمه عليهماالسلام».

اين مقاله، متن و ترجمه ى فارسى خبرى است كه از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده، و نسخه ى خطى آن در كتابخانه ى ظاهريه دمشق بوده، كه به اهتمام دكتر صلاح الدين المنجد، در اولين جزء سلسله انتشارات «رسائل و نصوص» به چاپ رسيده است.

تسبيح حضرت زهرا

تسبيح حضرت زهرا


روايت شده كه فاطمه (عليهاالسلام)، با جدّيت به كارهاى خانه مى پرداخت، به حدى كه به سبب افروختن آتش در زير ظرف غذا، لباسهايش دود گرفت؛ و دستانش، از شدت آسياب تاول زد. و خلاصه از كارهاى خانه سخت در رنج بود. روزى على (عليه السلام) به او فرمود: خوب بود نزد پدرت مى رفتى، و خدمتكارى از ايشان درخواست مى نمودى. فاطمه (عليهاالسلام) نزد پدرش آمد. و با ملاحظه ى جماعتى كه گرد آن حضرت بودند، شرم نمود و بازگشت. رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، از آمدن دخت اطهر خود آگاه شد. على (عليه السلام) در ادامه ى روايت مى فرمايد: ما صبح در منزل خود در بستر بوديم، كه حضرت پيغمبر آمد. ما خواستيم برخيزيم، فرمود: در جاى خود باشيد، پس نزد سر ما نشست، و فرمود: اى فاطمه، ديروز چه نيازى داشتى؟ على (عليه السلام) موضوع را به اطلاع آن حضرت رساند. فرمود: «آيا مى خواهيد به شما چيزى بياموزيم كه از خادم بهتر باشد؟ چون در بستر آرميدند، سى و سه مرتبه تسبيح، سى سه مرتبه حمد و سى و چهار مرتبه تكبير بگوييد.» فاطمه (عليهاالسلام) سر خود را بلند نمود و سه مرتبه گفت: از خدا و پيامبرش راضى شدم.

در روايت ديگر، تكبير مقدم بر حمد و تسبيح آمده است.

در اين باره چندين حديث وارد شده، كه علماى بزرگ تسنن آنها را نقل كرده اند.

___________________________________

به نوشته ابن نديم در الفهرست، على بن عبدالعزيز محمد دولابى، از عالمان متقدم اهل سنت، كتابى تحت عنوان «خبر فاطمه و على، وقد شكوا الى النى- صلى الله عليه و آله الخدمه» دارد. (نشريه تراثنا، سال اول، شماره ى 4، صفحه ى 72). از جمله احمد بن حنبل

___________________________________

مسند احمد 440:1 و حاكم نيشابورى

___________________________________

مستدرك الصحيحين 151:3. به سند خود از على بن ابى طالب (عليه السلام) نقل مى كنند كه فرمود: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پايش را بين من و فاطمه (عليهماالسلام) نهاد. پس ما دانستيم كه به هنگام آرميدن در بستر چه بگوييم. فرمود: اى فاطمه، چون در بستر آرميديد، خدا را سى وسه مرتبه تسبيح، سى وسه مرتبه حمد، و سى و چهار مرتبه تكبير بگوييد. على (عليه السلام) فرمود: بخدا قسم، بعد از فرمايش رسول خدا، هرگز آن را ترك نگفتم. مردى، كه در دلش نسبت به كلام امام شكى بود، گفت: حتى در شب جنگ صفين؟ فرمود: حتى در شب جنگ صفين.»

اين حديث، طبق شرايط بخاريد و مسلم صحيح است.

ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن محمد جرزى، متوفى سال 597، از على (عليه السلام) روايت مى كند كه چون با فاطمه (عليهاالسلام) ازدواج نمود و او رواندازى سپيد پشمين و متكايى از پوست با درونى از ليف خرما و مشك و دو كوزه ى آب با خود آورد، روزى به فاطمه (عليهاالسلام) فرمود: بخدا قسم آن قدر آب از چاه كشيدم كه سينه ام به درد آمد. خداوند نزد پدرت اسيرانى آورده است، نزد او برو، و از او خادمى بخواه، فاطمه (عليهاالسلام) نيز فرمود: بخدا قسم، من نيز آن قدر آسياب نمودم، كه دستانم تاول زد.

___________________________________

روايات ديگرى به اين مضمون در:

احقاق الحق ج 10 ص 271- 262، و ج 19 ص 111- 110 والذريه الطاهره دولابى ص 138 نقل شده است.

/ 55