مقالات عاريه عن النقايص فى بيانات صاحب كتاب الخصايص. - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آيه ى هديه ى پروردگار من خورده مى شود؟ گفت: بلى، مامورى از آن ميل فرمايى. پس شكافتم آن سيب را، نورى ساطع شد، كه از آن به فزع آمدم. جبرئيل گفت: بخور، اى نور منصوره فاطمه است. گفتم: اى جبرئيل، منصوره كيست؟ گفت: جاريه اى است كه از صلب تو بيرون مى آيد، و اسم آن در منصوره است، و در زمين فاطمه عليهاالسلام است- الى آخر الخبر

___________________________________

بحارالانوار ج 43 ص 18 ح 17 بنقل از تفسير فرات كوفى. و مشابه همين مضمون، خبر ديگرى در:

عوالم العلوم ج 11 ص 9- 8 ح 3، بحارالانوار ج 43 ص 5- 4 ح 3، معانى الاخبار ص 396 ح 53.

علامه مجلسى- رضوان الله عليه- بعد از ذكر اين خبر فرموده كه: حضرت رسول صلى الله عليه و آله خبر داد كه فاطمه از عرق جبرئيل و از «زغب» او- كه همان پرهاى ريزه ى زرد است كه در جوجه ها ديده مى شود- خلق شد. و مراد اين حديث، يا عرق آن پرها است كه پيغمبر با عرق جبرئيل خورده، يا آن كه آن پرهاى او با سيب چسبيده، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله اكراما به جبرئيل، آن سيب را با آن پرها ميل فرموده.

___________________________________

بحار ج 43 ص 18.

تذييل فيه تأويل: بدان كه زغب و عرق جبرئيل، كه در اين خبر مذكور شده اند، يا از بدن اصلى او بوده اند. و در اين هنگام، هر عاقلى تعقّل حقيقت جبرئيل بر او دشوار است، چه جاى تعقّل زغب و عرق از براى او. پس نيست مراد از زغب او، مگر همان افاضات خاصه والطاف مخصوصه كه مفيض الخير والجود، به واسطه ى جبرئيل بر آن پيغمبر جليل افاضه فرمود.

به عبارت اخرى، قسمى از اقسام نور وجود جبرئيل، در هنگام آوردن آن

سيب- كه صورت مثاليّه ى نور صديقه ى طاهره سلام الله عليها بود كه به امر ملك علّام بر آن نطفه ى زكيّه اشراق و الحاق شد- و آن جزو متمّم و مكمّل آن نطفه ى طيّبه در اين عالم عنصرى گشت. و از آن ها، به «پرهاى ريزه» تعبير نمودن، همانا به لحاظ اين است كه چون عالم مُلك و شهود، رقيقه اى از رقايق عالم ملكوت است، لهذا از آن انوار و اشراقات، تعبير به «پرهاى ريزه» شده.

و شايد زردى رخسار فاطمه زهرا سلام الله عليها در وقت نماز ظهر- چنان كه خبر آن بعد از اين مذكور مى شود- اشاره به زردى زغب جبرئيل باشد. و اين رنگ كه بين حمرة و بياض است، از افاضه ى نور جبرئيل بر صورتش مانده باشد.

و از مؤيّدات اين است آنچه در اخبار وارد شده است كه: خلقت عقيق زرد از نور زهراء سلام الله عليها است.

___________________________________

بحارالانوار ج 8 ص 187 ح 156، و ج 37 ص 42 ح 17 به نقل از امالى شيخ طوسى و مراد از عرق جبرئيل، شدت حرارت و حركت آن باشد، كه محرك اينها محبت است كه جبرئيل، زمان تقديم آن سيب، آن را چون جان شيرين در آغوش گرفت. و چنان آن عطيّه ى سماويّه و هديه ى عليّه را بر سينه چسبانيد، كه از فرط محبّت و انبساط از آن خدمت، علاوه از عرق كردن، پرهاى صغار بالش- از شدّت لطافت- با عرقش مختلط و ممتزج شد، و به آن سيب چسبيده شد. و حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم- اعظاما لهديه الله و محبه لكرامه الله- آن سيب را بوسيده و بر ديده گذارده و به سينه چسبانيده، آن گاه او را تناول فرمود.

و بديهى است كه در عالم شهود، لازمه ى شدت حرارت و تندى حركت عرق است. نهايت داعى بر آنها نسبت به جبرئيل، همان شدّت محبّت و

سرفراز شدن به آن خدمت بوده، و يا آن كه آن زغب و عرق، از بدن موهوبى حسى جبرئيل بوده، كه در وقت نزولش در اين نشأه ى حسّيّه، مكتسى به آن كسوت مى شده؛ و بر حسب اخبار هم، از براى آن بدن لطيف، عرق و پر ثابت شده است؛ چنانچه بر متتبّع در اخبار، بسى واضح و آشكار است. و در اين صورت، همانا از خصايص فاطمه سلام الله عليها است كه صورت حسّى و قالب ملكى او- كه سيب بهشتى بوده- اختلاط و امتزاج با عرق و زغب بدن حسى موهوبى جبرئيل يافته است. و هيچ يك از مردان نيكان و زنان پاكان عالميان، بدين اختصاص و امتياز مفتخر نشدند. و هيچ يك از نطف زكيّه ى انبياء و اولياء به توسط جبرئيل به مقرّ اصلى خود مستقر نشدند.

و عرق و زغب جبرئيل نيز، تقويتى از براى آن روح مجسم و جسم مجرد بوده، در اقبال به طاعات و اقدام به عبادات، و مددى از براى قيام به وظائف بندگى.

مقالات عاريه عن النقايص فى بيانات صاحب كتاب الخصايص.

مقالات عاريه عن النقايص فى بيانات صاحب كتاب الخصايص.


واما مقالات صاحب كتاب «خصايص الفاطميه» كه در معنى خبر «فاطمه خير نساء امتى الا ما ولدته مريم» مذكور داشته، نظر به استنباط و استفاده ى آن از اين خبر مروىّ در تفسير فرات بن ابراهيم، پس- بعيون عباراتها- چنين است:

«بدان كه از براى هر يك از موجودات عالم خلق- كه مادى و تدريجى الوجود است، و ثمرات آن تدريجى الحصول است- اسباب و وسائطى از روز اول مقدر شده، كه به همان اسباب، مسببات الى يوم القيام منظم و مرتب مى باشند. و اصول و كليات مدار اين عالم، بر خلق و رزق و اماته و احياء است، به مفاد كريمه ى «هوالذى خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم».

___________________________________

سوره روم، آيه ى 40: الله اذى خلقكم ثم رزقكم ثم يميتكم ثم يحييكم. و چون در خلق و ايجاد، افاضه ى حيات است،

روح الامين را بر امر خلق واسطه قرار دادند. و او را در حيات هر ذى حياتى دخيل نمودند، چنان كه عزرائيل را در قبض روح هر ذى روحى، و ميكائيل را در ارزاق هر مرزوق، و اسرافيل را در احياء كليّه نفوس در وقت خاص به نهج خاص.

بناء على هذا، روح الامين در افاضه ى روح و اعطاء حيات بر كليّه كائنات مدخليّت دارد؛ يعنى دليل و سبب اقوى است. از آن جمله، بر حسب تكليف، لازم بود در اين موقع شريف و مورد منيف، افاضه ى خاصّه كند، و مددى در حيات آن نطفه ى طيّبه نمايد. لهذا از عرق خود بر آن تحفه ى سنيّه و تفّاحه ى عليه افاضه كرد.

و چون اين موهبت كبرى، امرى بزرگ و قضايى مقدر و حكمى مبرم بود، و از عقد اين گوهر گرانبها نتايجى عظمى منظور و معهود داشتند، لهذا براى اعظام آن جبرئيل امين را در بدو انعقاد نطفه ى شريفه، بصورت اصليّه، با جمعى از ملائكه ى عظام براى بشارت وجودش در ابطح فرستادند.

و در اين موقع نيز، نطفه اش را با جوهر صافى خلاصه ى سكنه ى ملكوت اعلى خليط و ممزوج نمودند، تا آثار افاضات از آن منبع جود و فيض حيات، بر كافّه ى بريّات كاملا رسد.

گويند: خضر نبى به هر مكان نشيند، سبز و خرم شود، از آن كه جرعه اى از آب حيات نوشيده. و چون مركب جبرئيل، از دار حيوان بوده، خاك قدم او جماد صامتى را كه عجل سامرى بود گويا كرده،

___________________________________

مفاد آيه ى 97 سوره ى طه: فقبضت قبضه من اثر الرسول- الآيه. به تفاسير ذيل آيه مراجعه شود. بلكه از جسمانيّات، هر چيزى از روح الامين متأثر شود، و از وى نشانه ى حيات

ظاهر گردد. پس عرق جبرئيل، به آن نطفه ى طيّبه افاضه ى حيات نمود. و بعد از اين در حديث ولادت بيايد كه در رحم مادر، و پس از ولادت- برخلاف عادت- تكلّم نمود، و اقرار به شهادتين، و ذكر اسماء معصومين از فرزندان خود، نشانه ى همان فيضات و الطاف خاصّه ى ربّانيّه است كه قبل از توديع، با وى همراه كرده اند و در سجيّه ى زكيّه اش نهاده اند.

حال كه چنين است، از حديث مشهور كه در السنه ى و افواه مذكور است، توان استفراس و استنباط اين معنى را نمود كه پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: فاطمه خير نساء امتى الا ما ولدته مريم، يعنى: فاطمه سلام الله عليها بهترين زمان امت من است، مگر آن چيزى را كه مريم زائيد.

اين ترجمه در صورتى است كه الا استثناء باشد. اشكال و اعضال اين حديث معلوم، و معانى عديده از اهل تحقيق مسموع و مضبوط و بيان شده، و شرح آن باب ديگر مى خواهد. ليكن آنچه حقير در حين تحرير به نظر آورده، اين مضمون را راجع به حديث سابق مى داند كه فاطمه عليهاالسلام از عرق و زغب جبرئيل آفريده شده، و از توضيح و تشريح آن از روح الامين مددى مى خواهد.

پس مى گوئيم كه چون در اذهان اهل آن زمان، مركوز بود كه مريم بهترين زنان زمان خود است، پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: همان طورى كه مريم در زمان خود بود، فاطمه هم در زمان من برتر زنان امت من است. كلام در فقره ى «الا ما ولدته مريم» است. ظاهرا مقصود سيد انام صلى الله عليه و آله از اين كلام، آن است كه مردم افضليت مريم را بر زنان، به واسطه ى مولودش حضرت عيسى مى دانستند، كه بدون مسّ بشرى از وى متولّد شد. چون فاطمه عليهاالسلام داراى آن مكرمت مرهوبه نبوده، مانند مريم بر زنان امّت برترى نداشته، آن جناب تلويحا فرمود: آنچه سبب در شرافت ولادت مريم بوده، در ولادت فاطمه سلام الله عليها هم بود. و همان فيضى كه از

روح القدس به وى رسيده، به فاطمه ى طاهره سلام الله عليها نيز رسيده. و مقصود آن بزرگوار، آوردن سيب است، با آنچه روح الامين بر وى فيضان نمود.

پس مقصود از ذكر اين حديث، بيان واقع و مماثلت فاطمه سلام الله عليها است به مريم، از اين جهت كه مسبوق دراذهان نبوده كه فاطمه عليهاالسلام هم مثل مريم باشد. و حديث سابق، مدرك صحّت اين حديث است.

و گفته اند: الا در اين حديث به معنى حتى است، كما فى مجمع البيان. مراد پيغمبر صلى الله عليه و آله افضليت فاطمه بر زنان امّت، و مشابهت فاطمه به مريم از جهت افاضه ى حيات روح القدس است؛ يعنى آنچه در اين مورد براى مريم بود، براى فاطمه سلام الله عليها هم هست. و حال كه چنين است، مريم را امتيازى بر حضرت صديقه ى كبرى نيست. و نتيجه ى اين قول، فى الحقيقه اثبات مزيّت و فضيلت فاطمه عليهاالسلام است بر مريم».

___________________________________

خاتمه ى كلام صاحب «الخصايص الفاطميه».

اين ناچيز گويد: لقد اجاد بما افادواتى بما فوق المراد، وليكن اين بيانات مفصّله از آن مرحوم، همان معنى پنجمى است كه در موهبت سابقه از براى اين خبر ذكر شد.

___________________________________

علامه مجلسى در مورد اين خبر مى نويسد:

استثناء «الا ما جعل الله لمريم» موافق اخبار عامه است، و (مخالف) اخبار متواتره كه حضرتش سرور زنان عالميان از اولين و آخرين. و (بر فرض صحّت اين خبر) ممكن است كه معنايش اين باشد كه سرورى زنان تمام جهان، منحصر به حضرت فاطمه عليهاالسلام است، مگر در مورد حضرت مريم كه سرور زنان زمان خود بود. (بحارالانوار ج 37 ص 41- 40).

مرحوم شيخ على نمازى شاهرودى در مستدرك سفينه البحار ج 8 ص 251 ماده ى «فطم» مى نويسد: والنبوى المروىّ مرسلا: «فاطمه خير نساء امّتى، الا ما ولدته مريم». قوله: الا، بمعنى الواو العاطفه كما صرح به فى محكى المغنى، فالمعنى، فاطمه خير نساء امتى و امه من ولدته مريم يعنى عيسى عليه السلام.

تجليّات انوار فاطميه

تجليّات انوار فاطميه


بدان كه آنچه از اخبار وارده ى در ابتداء نطفه ى طيّبه فاطميّه و ماده ى آن استفاده مى شود، اين است كه نور مطهر آن نورالانوار، در صلب آباء گرام و ارحام امهات مكرّمات ديگر قرار نگرفته، و هيچ صلب و رحمى آن نور طاهر زاهر را مس ننمود از آدميين، مگر صلب پدر بزرگوارش و رحم مطهره ى مادرش خديجه ى معظمه ى؛ به خلاف نطف ديگران.

و به عبارت اخرى واسطه ى انعقاد نطفه ى شريفه ى آن مخدره، نبود مگر يك صلب و يك رحم، به خلاف نطف ديگران از مردمان كه انعقاد نطفه ى هر يك به توسط آباء و امهات كثيره بوده، من لدن زمان آدم الى وقت انعقاد آن نطفه. و در اين خصوصيت، اگر چه- نظر به اخبار وارده ى در كيفيت انعقاد نطف شريفه ى ائمه از اولاد معصومين آن مخدره- سائر ائمه معصومين هم به او شركت دارند، وليكن متتبّع خبير و ناقد بصير، صاحب كتاب «خصائص الفاطميه» اين را از خصايص آن مخدره شمرده؛ و چون عبارت ايشان، اجمع در اين باب و انفع لاولى الالباب است، لذا به نقل عبارات ايشان اكتفا مى نمائيم.

در كتاب مزبور، مذكور داشته كه:

بنابر اخبار معتبره، در شب معراج حضرت ختمى مرتبت وارد بهشت شد، و از ميوه هاى بهشتى هم ميل فرمود، خصوص از ميوه ى درخت طوبى و

رطب جنه الماوى و از سيب آن. و چون به زمين مراجعت فرمود، با خديجه مواقعت كرد، و نطفه ى طاهره ى فاطمه زهرا سلام الله عليها بسته شد. و از جمله اى از اخبار كه در كتاب بحارالانوار منقول است و با مذهب شيعه موافق است، ولادت آن مخدّره، بعد از سه سال از سرى و معراج پيغمبر صلى الله عليه و آله بوده؛ و اين دو فقره ى مسطوره ظاهرا با هم تنافى دارند؛ يعنى معراج پيغمبر صلى الله عليه و آله بايد دو سال و سه ماه تقريبا با ولادت آن جناب بعد از نه ماه ايام حمل طول كشيده باشد، و مضمون اخبار معراجيّه بر خلاف آن است. پس پيغمبر صلى الله عليه و آله بعد از مراجعت از معراج و اسراء مواقعت كرد، و بلافاصله آن نطفه ى طاهره منعقد گرديد، و از طرفى اخبارى ذكر كرديم كه هديه ى سماويه را جبرئيل به زمين آورده و آن بزرگوار ميل فرموده، و مواقعت با خديجه نموده.

اين ناچيز گويد: يكى از آن اخبار، خبر خرما و انگور بهشتى است كه جبرئيل در ابطح، خدمت آن جناب آمد و او را امر به دورى نمودن از خديجه نمود تا چهل روز كه در حيات القلوب و بحار ششم مفصلا مذكور است.

و بالجمله اما در فقره ى اولى:

معراج حضرت رسول صلى الله عليه و آله يك مرتبه نبوده، بلكه در كتب مناقب و معارج روايت است كه آن جناب يكصد و بيست مرتبه- كما ذكره المجلسى رضوان الله عليه- به معراج تشريف بردند.

___________________________________

بحارالانوار ج 18 ص 388- 387 ح 96 به نقل از خصال، علل الشرايع، و بصائر الدرجات: امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر را صدو بيست بار به معراج بردند. و هيچگاه به معراج نرفت، مگر اينكه خداى عزوجل، پيامبر صلى الله عليه و آله را به ولايت حضرت على و ائمه عليهم السلام بيش از ديگر فرايض توصيه مى فرمود. پس عرض

مى كنم: معراج، رفتن از زمين است به آسمان. و معراج هم آلت عروج و صعود است. و آن بزرگوار، برحسب اخبار، دفعات عديده عروج فرمودند. از آن جمله، منتهاى سير و عروج ختم ماب، يك مرتبه در شبى از شبها بر زير آسمان هفتم براى دخول جنان و خوردن ميوه هاى آن بوده است، به جهت انعقاد نطفه ى مباركه. و اين دفعه ى معراجيّه، اختصاص به اين عمل داشت. و آن معراجى كه اختصاص به اين عمل داشت، مقارن بود با آنچه روح الامين در زمين فواكه بهشتى آورد، و آن جناب تناول فرمود. و اين شرفى فوق شرفى بود.

پس مى گوئيم: يك جهت معراج پيغمبر صلى الله عليه و آله براى دخول بهشت و خوردن ميوه هاى بهشتى، براى انعقاد نطفه ى فاطميّه بوده. و از آن كه اين امر، اهم امور بود و نهايت آمال و مقصود، اكراما و اعظاما لفاطمه الزهراء، بدون واسطه به وسيله ى ديگرى، آن جناب براى اين كار بزرگ مامور شد، و به معراج رفت.

و ضررى هم ندارد كه بعد المعراج، براى اشتياق پيغمبر صلى الله عليه و آله به ميوه هاى بهشتى در زمين هم، جبرئيل انگور و خرما و سيب آورده باشد، و در هر يك هم از نور فاطمه در بهشت ظهورى و جلوه اى كرد، كانّه نور فاطمه عليهاالسلام در تمامى اين ميوه ها تجلى نموده، و آنها ظروف و قوالب و مظاهر و مجالى وى بودند.

و به بيان ديگر در هر ثمرى اثرى از خداوند قرار داده، كه بايد من حيث المجموع، مكملات و متمّمات آن نطفه ى زكيّه باشند. و آن جناب به حكمت كامله، هر يك را بر حسب امر مقرر بايد ميل فرمايد، تا آن آثار بر وى مترتّب شود. و در انعقاد نطفه هاى ائمه برره

___________________________________

بررة: نيكوكاران.، جز قطره آبى و امثال آن را

دفعه ى واحده بيش نرسيده، و نظر ندارم. ليكن در اين مقام اخبارى عديده به اقسام مختلفه وارد شده، كه طرح آنها مشكل است، و جمع آنها به نحو مذكور سهل القبول و منافى نمى نمايد.

امّا حقير را عرض ديگر است. و آن خصيصيه اى از خصايص فاطمه ى اطهر (است)، يعنى:

نور انور فاطمه عليهاالسلام از وقتى كه خلق شد، غير ار عالم انوار در عالم جسمانيّات تجلّيات خاصّه اى داشت. گاهى در ساق عرش، گاهى در آسمان ها، هر يك به نحو خاص و نهج مخصوص، و گاهى در بهشت در نظر آدم عليه السلام و حوّاء به صورت جاريه ى حسناء، و گاهى درّ حقّه ى نور و گاهى در قنديل محجوبه و مستوره بود، و گاهى در سيب و رطب و انگور بهشتى، تا وقتى كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به معراج رفته، بدون واسطه ى استرداد وديعه كرد، و آن ميوه ى معهوده را تناول نمود.

بنابراين اخبار، نور مطهّر آن امّ الانوار، در صلب آباء گرام و ارحام امّهات مكرّمات ديگر قرار نگرفت. و هيچ صلب و رحمى، آن نور طاهر زاهر را مسّ ننمود، مگر صلب اطهر پدر بزرگوارش و رحم مطهره ى مادرش خديجه معظّمه، و اين خصيصه اى از خصايص شريفه ى آن مخدّره است.

و به بيان سابق معلوم شد كه ميوه هاى بهشتى، ظروف نور فاطمه عليهاالسلام بودند. و آنها را از دو راه نورانيّت بوده، يكى بالاصاله و بالذّات كه از دار حيوان آمده، و يكى بالعرض كه ظرف آن نور شده، و آن ظرف و مظروف با هم مادّه ى آن نطفه ى طيّبه گرديدند، كه پيغمبر صلى الله عليه و آله معا و تواما ميل فرمودند.

على اى حال بر اين شرف بزرگ و فضل عالى، دوستان بنگرند و ببينند كه خداوند عطوف، چه اندازه به حبيبه ى فاطمه سلام الله عليها مرحمت داشته، و چه قسم او را در حجاب حياء و پرده ى عصمت حفظ و نگاهدارى

/ 55