تاريخ شهادت - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مبرد گويد: اميرالمؤمنين (عليه السلام) بر سر قبر فاطمه (عليهاالسلام) به اين اشعار تمثل جست.

«سرانجام، روزى دو يار مهربان از هم جدا مى شوند. و كم است پيوندى كه در پى آن جدايى نباشد.

اينكه من فاطمه (عليهاالسلام) را بعد از حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) از دست دادم، دليل بر اين است كه پيوند دوستى پايدار نيست.

از يادم دور خواهى شد و دوستيم را فراموش مى كنى. و محبوبم، بعد از من، يارى ديگر خواهد گرفت (نزد رسول خدا خواهد برگشت.)»

حاكم نيشابورى در مستدرك گويد: اميرالمؤمنين بعد از وفات فاطمه ى زهرا (عليهماالسلام) اين اشعار را سرود:

جان من با آه هايش محبوس است. اى كاش اين جان همراه آه ها بيرون آيد!

پس از تو خيرى در زندگى نيست، و من از اين مى گريم كه نكند زندگيم به طول انجامد.

___________________________________

درباره ى مراثى حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام، مراجعه شود به:

1- عوالم العلوم ج 11 ص 296- 293 و 277.

2- احقاق الحق ج 19 ص 180- 179.

متن و ترجمه ى سخنان حضرت اميرالمؤمنين خطاب به رسول گرامى اسلام صلى الله عليهما و آلهما در مجموعه ى مقالات الزهراء، جلد اول، ص 401- 399 آمده است. براى پرهيز از تكرار، در اينجا نياورديم.

تاريخ شهادت

تاريخ شهادت


صديقه ى طاهره (سلام الله عليها)- كه تنها يادگار پيامبر (صلى الله عليه و آله) در ميان امت بود- زودتر از تمامى خاندان آن حضرت، به پدر گراميش ملحق شد. قول مشهور- كه روايت امام جعفر صادق (عليه السلام) است- هفتاد و پنج روز بعد از رحلت حضرتش مى باشد.

همچنين نقل شده كه آن بانو، در سوم جمادى الاخره سال يازدهم هجرى درگذشت. (يعنى نودو پنج روز پس از رحلت نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم)

قول ديگر، چهل روز بعد از رحلت بزرگوارش مى باشد.

شب سه شنبه سوم ماه رمضان نيز گفته است.

___________________________________

درباره ى تاريخ شهادت حضرتش، مراجعه شود به:

1- احقاق الحق ج 10 ص 462- 455 و ج 19 ص 178- 175.

2- عوالم العلوم ج 11 ص 255- 252.

3- علماى معاصرين، مرحوم حاج ملاعلى واعظ خيابانى، چاپ سنگى 1366 قمرى ذيل احوال «فاضل شربيانى» مى نويسد:

«تا عهد صاحب عنوان، معروف، روايت اربعين بود، ولى در نظر شريف ايشان، قول هفتاد و پنج روز بعد از پدر بزرگوارش- كه مويد به اخبار صحيحه و اسانيد معتبره است- قوت گرفته، حكم فرمودند به بستن بازارها و خروج دسته ها به بازار و كوچه ها... و اين سنت حسنه هر سال در نجف اشرف معمول و مرسوم گرديد. و ساير بلاد عراق و ايران نيز در هر نقطه، به آن باقعه ى عصر و نادره ى دهر تاسى و تبعيت كرده، در ايام البيض شهر جمادى الاولى اقامه ى عزا نمودند، و اين توسل فاطميه و تذكر ابديه براى ايشان باقى ماند، روايت اربعين مهجور گرديد»

صاحب كتاب، سپس 16 قول از مرحوم مجلسى در تاريخ شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام نقل مى نمايد. و به نقل از شش تن از بزرگان شيعه (سيد بن طاووس، شيخ طوسى، شيخ مفيد، شيخ بهائى، شيخ كفعمى و شيخ عمادالدين طبرى امامى) قول سوم جمادى الآخره را مى آورد.

مراجعه شود به: علماء معاصرين، ص 79- 78.

4- دركتاب «تاريخ اردبيل و دانشمندان» ذيل احوال مرحوم حاج ميرزا يوسف مجتهد اردبيلى (متولد 1271- متوفى: 11 شعبان 1339)- كه از تلامذه ى آخوند خراسانى و فاضل شريبانى و آيه الله سيد محمد كاظم يزدى بوده است- مى نويسد: وى رساله اى در تحقيق تاريخ وفات حضرت فاطمه زهرا- سلام الله عليها- دارد، كه با مدارك و دلايل تاريخى و حديثى، وفات آن مرحوم را در سوم جمادى الثانيه اثبات نموده است.

مراجعه شود: تاريخ اردبيل و دانشمندان، تاليف: سيد فخرالدين موسوى اردبيلى نجفى، جلد دوم، ص 357- 353، چاپ 1357 شمسى، مشهد.

5- الذريه الطاهره، دولابى، ص 152- 151.

ابوالحسن على بن حسين مسعودى، متوفى سال 345، گويد:

«اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) عهده دار غسل او شد- ديگرى نيز گفته شده- و او را شبانه در بقيع دفن نمود. ابوبكر (خواست بر او نماز بخواند)، اما به وى اجازه داده نشد. چنانچه فاطمه (عليهاالسلام) از آن هنگام كه از او مطالبه ى ارث پدرش- فدك و غيره- را نمود، و او خوددارى ورزيد، از او روى برگرداند. و ميانشان اين اختلاف باقى بود، تا زهرا (سلام الله عليها) درگذشت. و على (عليه السلام) با ابوبكر بيعت نكرد، مگر بعد از وفات همسرش. كيفيت اين بيعت مورد اختلاف

است.»

___________________________________

التنبيه والاشراف :249.

ابن عبدالبر گويد «فاطمه على (عليهماالسلام) را گفت كه او را شبانه دفن كند.»

___________________________________

الاستيعاب 366:4.

ابن حجر هيثمى اظهار مى دارد: «على (عليه السلام) بر او نماز خواند و او را شبانه غسل داد.

___________________________________

الاصابه 367:4.

با توجه به اينكه ولادت زهراى مرضيه (سلام الله عليها) به گفته ى صاحب «الاستيعاب» در سال چهل و يكم عمر شريف حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) بوده است، سن آن بزرگ بانو به هنگام ازدواج با اميرالمؤمنين (عليه السلام) دوازده سال مى باشد. آن حضرت، هشت سال با شوى بزرگوارش زندگى نمود و به هنگام وفات، بيست سال داشت. فرزندان وى، دو امام همام حسن و حسين (عليهماالسلام) و زينب و ام كلثوم (سلام الله عليهما) مى باشد. فرزندى نيز به صورت جنين داشت، كه پدرش، از قبل او را «محسن» ناميده بود، و در واقعه ى جانگداز بعد از وفات حضرتش سقط شد.

___________________________________

در كتاب سليم بن قيس ص 85، از سلمان فارسى نقل شده است:

«عمر، كسى را نزد قنفذ فرستاد و گفت: «اگر فاطمه، بين تو و على فاصله شد، او را بزن». قفنذ، فاطمه- عليهماالسلام- را پشت لنگه ى درب قرار داد، و در را فشار داد، و استخوان پهلوى فاطمه- عليهاالسلام- را شكست. و طفلى كه در رحم داشت، سقط كرد. و حضرتش، همواره در بستر بيمارى بود، تا از همان بيمارى شهيد شد.» (اسرار آل محمد، ص 35)

در اخبار مربوط به روز قيامت آمده، كه به سوى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه وآله ندا مى شود:

نعم الجنين جنينك و هو محسن- بحار، ج 7، ص 238.

در خبر مفضل مربوط به رجعت و علائم ظهور، آيه ى شريفه ى «و اذا الموؤده سئلت» به جناب محسن شهيد تأويل شده است. بحار، ج 53، ص 23.

ابن اثير جرزى- از علماء اهل سنت آمده- در كتاب اسدالغابه ج 4 ص 308 درباره اش گويد: و توفى المحسن صغيرا.

همچنين در برخى اخبار اهل سنت آمده، كه پيامبر اكرم، صلى الله عليه و آله فرزندان اميرالمؤمنين، را همچون فرزندان هارون پيامبر- عليهماالصلوه والسلام-، نام نهاد: شبر، شبير، و مشبر. (حسن، حسين و محسن).

بحارالانوار ج 43 ص 252 و عوالم العلوم ج 16 (احوال حضرت مجتبى عليه السلام) ص 25 به نقل از مناقب ج 3 ص 166؛ همچنين مراجعه شود به: الحسين عليه السلام والسنه (به كوشش سيد عبدالعزيز طباطبائى) ص 36، و ينابيع الموده ص 177.

صاحب «شفاء الصدور» در اين مورد مى نويسد: «بايد ملتفت شد كه روايت ولادت محسن در حيات رسول خدا، موافق روايات ما نيست. و از طرق ما، تفصيلى ديگر در شهادت آن مظلوم معصوم آمده، كه موقع ذكر آن نيست» (شفا الصدور فى شرح زياره العاشور، مرحوم حاج ميرزا ابوالفضل طهرانى، چاپ سنگى ص 71).

پرسد به حشر، زهرا: آن دشمن دنى كو؟- در دوزخ افكنيدش، زنجير آهنى كو؟

پس رو كند به سادات، كز نسل پاك اويند- پرسد به گريه: هيهات، سادات محسنى كو؟

(حسان)

محل قبر آن حضرت

محل قبر آن حضرت


محل آرامگاه صديقه ى كبرى (سلام الله عليها) مورد اختلاف است. سه قول مشهور در اين باره عبارتند از:

1- قبرستان بقيع

2- خانه ى حضرتش

3- حرم مطهر رسول اكرم (صلى الله عليه و آله).

___________________________________

در مورد مدفن حضرتش، مراجعه شود به:

1- عوالم العلوم، ج 11 ص 279.

2- بحارالانوار، ج 43، ص 188- 187.

3- بحارالانوار، ج 100 ص 202- 191: باب زياره فاطمه صلوات الله عليها و موضع قبرها.

درباره ى قول آخر، به حديث رسول خدا (صلى الله عليه و آله) استناد شده است كه فرمود: «بين قبر و منبر من، باغى از باغهاى بهشت است.» البته در اينجا ممكن است گفته شود: چگونه امكان دارد قبر آن حضرت مخفى باشد، و حال آنكه برگزيدگانى چون مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و صحابه اى مانند زبير و بريده و تنى چند از بنى هاشم در مراسم تشييع وى حضور داشته اند؟

اما حقيقت اين است كه آنان اين مطلب را پنهان داشتند. و اين به لحاظ حكمتى بزرگ بود، كه از جمله مصاديق آن، آشكار ساختن مظلوميت حضرت فاطمه (عليهاالسلام) مى باشد. از همين رو بود كه على (عليه السلام) او را در شب دفن نمود. او به اين هم اكتفا نكرد، بلكه اطراف قبر او، صورت قبرهايى پديد آورد، تا آرامگاه آن حضرت مخفى ماند.

قاضى محمد بن عبدالله معروف به ابن قريعه ى بغدادى،

___________________________________

مرحوم حاج شيخ عباس قمى- رضوان الله عليه- در كتاب «هديه الاحباب فى ذكر المعروفين بالكنى والالقاب والانساب» چاپ حروفى سال 1363 شمسى ص 94 (كه خلاصه اى از دوره ى سه مجلدى «الكنى والالقاب» ايشان به شمار مى رود) مى نويسد:

«ابن القريعه، القاضى ابوبكر محمد بن عبدالرحمن البغدادى در «سنديه»- مابين بغداد و انبار- قضاوت داشت. و مهلبى وزير، او را گرامى ميداشت. در بديهه گويى و سرعت جواب معروف بوده. و از اشعار اوست كه دلالت بر تشيع او دارد:






يامن يسائل دائبا عن كل معضله سخيفه

وفاتش، سنه 367 (شسز). قريعه- مصغرا- لقب جد اوست.»

مرحوم محدث قمى، قصيده ى ابن قريعه را در كتاب ديگر خود، «بيت الاحزان» (چاپ حسينيه عماد زاده اصفهان، ص 159؛ و ترجمه ى فارسى آن بنام «زندگانى حضرت فاطمه سلام الله عليها» چاپ كتابفروشى اسلاميه، ص 303- 302) آورده اند. و در كتاب ارزشمند «سفينه البحار» ج 2 ص 425، ماده ى «قرع» مطالبى درباره ى اين شاعر، ذكر كرده اند.

توضيح اين نكته ضرورى است، كه اختلاف در مورد نام و نسب و كنيه و سال تولد و وفات شخصيتهاى تاريخى، فراوان است.- مترجم.

، متوفى سال

307، در ضمن اشعارى گويد:

«اى كسى كه مرتب از هر مشكل سخيفى سؤال مى كنى! در صدد كشف مطلب پوشيده بر نيا، كه بسا چون پاسخ چيزى را دريابى، آن را بس زشت و نازيبا ببينى.

چه بسا مطالب پوشيده اى كه مانند طبل مى مانند (مانند طبل تو خالى هستند). جواب، حاضر است، اما من آن را از ترس پوشيده مى دارم.

اگر نبود كه مردمى كه خليفه سياستشان را وانهاده، عذر مرا نمى پذيرفتند، و شمشير دشمنان ايشان هميشه مغز ما را از هم نمى پاشيد؛

جملات لطيفى از اسرار آل محمد (صلى الله عليه و آله) مى گفتم، كه شما را از روايات مالك و ابوحنيفه بى نياز كند.

و به شما نشام مى دادم كه حسين (عليه السلام) در ماجراى سقيفه كشته شد. و فاطمه ى شريفه ى به آن خاطر، شبانه به خاك سپرده گشت.

و مى گفتم كه چگونه بزرگ شما، درب خانه ى ارجمند فاطمه (عليهاالسلام) را لگدمال كرد او باعث سقط جنين حضرتش گشت و خشم آن بزرگوار را براى خود خريد.

آه بر دخت پيامبر كه با دل غمين و رنجور چشم از اين جهان بربست!»

___________________________________

به پيروى از بسيارى از عالمان سلف، متن اشعار را، براى تتميم فائده، در اينجا مى آوريم:

يا من يسائل دائبا عن كل معضله سخيفه- لا تكشفن مغطا فلربما كشف جيفه

و لرب مستور بدا كالبطل من تحت القيطفه- ان الجواب لحاظر اخفيه خيفه

لولا اعتذر رعيه القى سياسته الخليفه- و سيوف اعداها بها ماتنا ابدا نقيفه

لنشرت من اسرار آل محمد جملا ظريفه- تغينكم عمار واه مالك و ابوحنيفه

واريتكم ان الحسين اصيب فى يوم السقيفه- و لاى حال الحدت بالليل فاطمه الشريفه

و لما حمته شيخكم عن وطى حجرتها المنيفه- آه لبنت محمد ماتت بغصتها اسيفه.


اين ابيات را، قاضى نور الله مرعشى در كتاب «مجالس المؤمنين»، به نقل از كتاب «كشف الغمه» ياد مى نمايد.

بخارى در باب غزوه ى خيبر

___________________________________

صحيح بخارى 36:3. و اول كتاب فرائض

___________________________________

صحيح بخارى :115:4. روايت مى نمايد كه فاطمه (عليهاالسلام) بعد از مناظره و محاجه با ابوبكر، از او روى گرداند. و با وى سخنى نگفت تا درگذشت. و على (عليه السلام) او را شبانه دفن نمود.

اين مطلب را مسلم نيز نقل مى كند.

___________________________________

صحيح مسلم 72:2.

همچنين بخارى و مسلم، در حديث اول مى افزايند كه فاطمه (عليهاالسلام) بعد از پدر گراميش بيش از نه ماه نزيست. و چون درگذشت، على (عليه السلام) او را شبانه غسل داد، و ابوبكر را اجازه ى حضور (در نماز ميت) نداد و خود بر آن نماز خواند.

___________________________________

شيخ جليل اقدم، محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب گرانقدر «الغيبة»، ص 48- 47 (چاپ مكتبه ى الصدوق، به تصحيح آقاى على اكبر غفارى) سخنى در اين زمينه دارد، كه ترجمه ى آن اين است:

«با فاطمه دختر رسول خدا- صلى الله عليه و آله- آن چنان رفتار كردند، كه او وصيت نمود كه شبانه به خاك سپرده شود؛ و از امت پدرش- به جز كسانى كه خودش نام برد- كسى بر او نماز نگذارد.

اگر در اسلام، هيچ مصيبتى رخ نداده بود؛ و هيچ ننگ و عارى، دامن مسلمانان را آلوده نمى كرد؛ و مخالف دين اسلام را هيچ حجتى نبود؛ مگر آنچه به فاطمه- عليهاالسلام- رسيد؛ و باعث شد كه او در هنگام مرگ، بر امت پدرش خشمناك گردد؛

و رفتارى كه با وى شد، او را واداشت كه وصيت كند يك نفر از آنان، بر جنازه ى او نماز نگذارد- تا چه رسد به ديگر چيزها-؛

هرآينه همين يك مصيبت و يك ننگ، مصيبتى بزرگ و ننگى وحشت آور بود، و دل خفته ى اهل غفلت را بيدار مى كرد مگر آن كس را كه خداوند، مهر غفلت بر دل او زده، و او را كور كرده باشد.

البته او، به زير بار اين ننگ مى رود. و در نظر او، اهميتى ندارد. و به چيزى نمى انگارد، كه آزارنده ى فاطمه- عليهاالسلام- را پاك دامن پندارد، و او را بر فاطمه، و شوهرش و فرزندانش- سلام الله عليهم اجمعين- برترى دهد، و از آنان بزرگترش داند.

و به نظر او، رفتارى كه با فاطمه- عليهاالسلام- شده است، حق بوده، و از جمله خوبيهاى اوست! و با همين كار، برترين امت پس از رسول خدا- صلى الله عليه و آله- گرديد!

آرى، خدا فرمايد: فانها لا تعمى الابصار ولكن تعمى القلوب التى فى الصدور.

(از ترجمه غيبت نعمانى- مترجم: سيد احمد فهرى- ص 40 نقل شد).

در فصل دوم از بخش سوم، شعر ابراهيم حافظ مصرى را خوانديد، كه چگونه در مدح خليفه ى دوم و شجاعت وى، سوزاندن درِ خانه ى وحى را مطرح مى كند!

اميرالمؤمنين با سران مدينه

اميرالمؤمنين با سران مدينه


طبرى در «دلائل الامامه» به روايت از محمد بن همام گويد:

بعد از آنكه مسلمانان، از وفات فاطمه (عليهاالسلام) آگاه شدند، به بقيع آمدند، و در آن چهل قبر ديدند. پس نتوانستند قبر دخت پيامبر را بازشناسند. مردم صدا به گريه بلند ساختند، و شروع به سرزنش همديگر نمودند. به هم مى گرفتند: پيامبرتان، جز يك دختر از خود باقى ننهاد. در اين صورت، رواست كه او بميرد و دفن شود، در حالى كه شما در تشييع پيكر او و نماز بر وى حضور نيابيد، و حتى قبرش را نشناسيد؟!

سران قوم گفتند: زنان مسلمين را بياوريد، تا اين قبور را بشكافند، و به فاطمه (عليهاالسلام) دست يابيم. اين مطلب، به اطلاع اميرالمؤمنين (عليه السلام) رسيد.

آن حضرت، خشمناك، با چشمانى سرخ و رگهايى متورم بيرون آمد. و در حالى كه جامه ى زرد رنگ خود را كه در جنگها به برداشت- پوشيده بود، ذوالفقار به دست، وارد بقيع شد. مردم را ترس فراگرفت، و گفتند: على بن ابى طالب آمده، و قسم مى خورد كه اگر سنگى از اين قبرها تكان

بخورد، هيچ كس، از دم شمشيرش درامان نمى ماند.

عمر بن خطاب و يارانش امام را ديدند. عمر گفت: چه شده، اى ابوالحسن؟ به خدا قسم، ما اين قبرها را نبش مى كنيم، و بر او (فاطمه عليهاالسلام) نماز مى خوانيم. حيدر كرار- صلوات الله عليه- دست به گريبان او برد، و او را بلند نمود، و بر زمين زد و فرمود: اما حق خودم را وانهادم، از ترس اينكه مبادا مردم از دين خود برگردند. اما قبر فاطمه (عليهاالسلام)، قسم به آنكه جان على (عليه السلام) در دست اوست، اگر تو و اصحابت بخواهيد كارى بكنيد، زمين را از خونتان سيراب مى سازم.

اگر مى خواهى دور شو، اى عمر!

ابوبكر آمد و گفت: اى ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا و به حق كسى كه بالاى عرش است از او درگذر. ما كارى نمى كنيم كه خوشايند تو نباشد پس اميرالمؤمنين عليه السلام، او را وانهاد. مردم متقرق شدند، و ديگر به آن مبادرت نكردند.

___________________________________

دلائل الامامه، محمد بن جرير بن رستم طبرى شيعى، چاپ نجف ص 47- 46.

محدث قمى در كتاب «هديه الاحباب» چاپ حروفى سال 1363 شمسى ص 61- 60، مى نويسد: «ابن جرير الطبرى، اطلاق مى شود بر دو نفر از علماء فريقين، كه هر دو را «محمد» نام است. و از اين جهت، به همديگر مشتبه مى شوند:

طبرى سنتى، محمد بن جرير بن يزيد، محدث فقيه مورخ صاحب تفسير كبير و تاريخ معروف...

واما طبرى شيعى، پس او محمد بن جرير بن رستم، از اجلاى علماى اماميه است در مائه (قرن) چهارم...»- مترجم. و

___________________________________

در كتاب سليم بن قيس ص 256- 255، در ضمن حديثى طولانى، همين مضمون روايت شده است.

سيد على خان، در دو كتاب «الدرجات الرفيعه» و «المنتقى» گويد:

«بلال به سوى شام رفت، و در آنجاد مدتى اقامت كرد. پس پيامبر اكرم

/ 55