در روزهاى آخر - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آن حضرت، خطبه را به هنگامى ايراد نمود، كه نزد ابوبكر فرستاد، و ميراث خود از پيامبر (صلى الله عليه و آله) را خواستار شد. ابوبكر گفت: رسول خدا فرموده: ما گروه پيامبران از خود ارث باقى نمى گذاريم، و هر چه بگذاريم صدقه است

___________________________________

فائده: در كتاب «صد و ده پرسش از آيه الله ميلانى»، سوالى از آن عالم بزرگوار مطرح شده درباره ى اين حديث مجعول، و رابطه ى دو حديث كه در اصول كافى آمده، با آن.

در دو حديث اصول كافى، كتاب فضل العلم، اين مضمون آمده كه: «انبياء درهم و دينارى به ارث نمى گذارند، و آنچه به جاى مى گذارند، احاديث و علم مى باشد».

مرحوم آيه الله ميلانى جوابى داده اند، كه حاصل آن اينست كه:

«آنچه در دو روايت اصول كافى آمده، مقصود اين است كه انبيا براى امت، درهم و دينارى باقى نمى گذارند- چنانكه سلاطين، خزينه هاى جواهر براى ملتشان باقى مى گذارند- انبيا، براى امت، احاديث بجا مى گذارند. و البته در ميان خانواده ى خودشان، اموالى به ارث از آنها مى ماند. و لذا تعارضى ميان اين دو حديث با احتجاج حضرت زهرا عليهاالسلام نيست.».

مراجعه شود به: صد و ده پرسش از آيه الله ميلانى قدس سره. پرسش 57، ص 191- 188. (و وارثان ماحقى در آن ندارند) صديقه طاهره اين حديث (مجعول) را رد كرد، و بر ارث خود آيات محكم قرآن را دليل آورد.

عايشه گويد: ابوبكر، چيزى به فاطمه (عليهاالسلام) نداد. و هر چه پيامبر (صلى الله عليه و آله) از خود باقى گذاشته بود، همه را در بيت المال قرار داد. آن بزرگ بانو بر ابوبكر خشم گرفت، و از او روى گرداند و ديگر در طول حيات با او سخنى نگفت. اين مطلب را، قسطلانى و انصارى ياد كرده اند.

___________________________________

شرح قسطاني و انصاري بر صحيح بخاري 8/ 157.

فاطمه (عليهاالسلام) مقنعه پوشيد، چادر به سر كرد، و در ميان جمعى از زنان و دختران قوم خود، به طرف مسجد، به راه افتاد. راه كه مى رفت، گويى رسول خداست كه گام مى گذارد. ابوبكر، در ميان انبوه مهاجران و

انصار بود، كه دختر پيامبر اكرم فرا رسيد. فاطمه (عليهاالسلام) دستور داد در گوشه ى مسجد، پارچه اى در برابرش بياويزند. سپس چنان ناله ى جگر خراشى كشيد، كه همگان را به گريه افكند، و مسجد را به لرزه انداخت. صديقه ى اطهر مهلت داد، تا فرياد آنان آرام يابد، و صداى آنها ساكت شود. سپس چنين خطبه آغاز فرمود:

___________________________________

چون متن و ترجمه ى اين خطبه در جلد اول مجموعه مقالات الزهرا صفحات 161 تا 182 آمده است، لذا در اينجا نياورديم. و

___________________________________

اين خطبه غرا و بليغ در كتب فراوانى، به اساتيد معتبره نقل شده است. و از جناب زيد شهيد- فرزند امام سجاد عليه السلام- نقل شده كه گفت:

«من مشايخ آل ابى طالب را ديدم، كه اين خطابه را از پدران خود روايت مى كردند، و به پسران خود تعليم مى دادند»

(احقاق الحق، ج 10، ص 299).

متن كامل و اسانيد مختلف اين خطبه، به تفصيل تمام در بحارالانوار، جلد هشتم چاپ كمپانى آمده است. و در احقاق الحق ج 10 ص 305- 296 و ج 19 ص 169- 163 نيز مصادر ديگرى براى آن ذكر شده است.

همچنين شروح مختلفى بر اين خطبه نوشته شده، كه نام برخى از آنها را مى آوريم:

1- حقيقت جاويدان، شيخ محمد باقر ملبوبى، كتابخانه صدر، 1391 ه. ق. 440 صفحه وزيرى.

2- احتجاج الزهرا فاطمه عليهماالسلام (فارسى)، شيخ حجه الله النجفى الرضوى الاميرى، چاپخانه ى حيدرى، 1335 شمسى، 224 صفحه رقعى.

3- الدره البيضا فى شرح خطبه ى فاطمه الزهرا عليهاالسلام (عربى) سيد محمد تقى بن سيد اسحق رضوى قمى (1344- 1297) چاپ سنگى 1354 ه. ق، 190 صفحه رقعى.

4- بندگى، راز آفرينش، مرحوم سيد عبدالحسين دستغيب شيرازى، انتشارات ياسر، 758 صفحه رقعى.

5- ملكه ى اسلام، مرحوم حاج ميرزا خليل كمره اى، چاپ اسلاميه، 1348 شمسى، 312 صفحه وزيرى.

6- شرح خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام حاج سيد عزالدين حسينى زنجانى، دفتر تبليغات اسلامى قم.

7- حماسه ى بزرگ، ناصر مكارم شيرازى، هيئب محبان الفاطمه عليهاالسلام، مشهد 1364 شمسى، 104 صفحه رقعى.

8- سخنرانى حضرت فاطمه در مسجد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، عليرضا اللهيارى، موسسه انجام كتاب 1366 شمسى، 485 صفحه وزيرى.

علاوه بر اين كتابها، در كتاب گرانقدر «الذريعه» و كتب ديگر، چندين كتاب در معرفى اين خطبه معرفى شده است. از جمله:

1- شرح خطبه اللمه، ابن عبدون البزاز، كه نجاشى و شيخ طوسى، نام اين كتاب را در رجال خود ذكر كرده اند.

- الذريعه 348:4 و 224:13.

2- كلام فاطمه- عليهاالسلام- فى فدك، ابوالفرج اصفهانى صاحب كتاب «الاغانى»- الذريعه 109:18.

3- شرح خطبه اللمه، مولى هادى بنابى (قرن سيزدهم)- الذريعه 225:13.

4- كشف المحجه، سيد عبدالله شبر (متوفى 1242)- الذريعه 58:18 224:13 نسخه اى خطى از اين كتاب در كتابخانه ى حسينيه ى شوشتريهاى نجف موجود است.

(نسخه هاى خطى، نشريه ى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران، ج 12- 11. ص 876).

5- شرح خطبه اللمه مولى محمد نجف كرمانى مشهدى (متوفى 1290)- الذريعه 13:224.

6- شرح خطبه اللمه، سيد محمد على تاج العلماء لكهنوى (متوفى 1312 ه. ق.)- الذريعه 224:13، احسن الوديعه 203:1، علماى معاصرين /53.

7- شرح خطبه اللمه، شيخ فضل على بن مولى ولى الله قزوينى (متوفى 1367)- الذريعه 224:13.

8- اللمعه البيضاء ميرزا محمد على انصارى قراچه داغى (قرن چهاردهم)- الذريعه 350:18 و 224:13 نسخه خطى 1238 كتابخانه مجلس.

شرح حال ايشان در كتاب «احسن الوديعه» مرحوم سيد مهدى كاظمى ج 2 ص 74- 72، و «علماى معاصرين» مرحوم حاج ملا على واعظ خيابانى ص 345- 343 آمده است.

صاحب كتاب «احسن الوديعه» درباره ى «اللمعه البيضاء» مى نويسد:

«اللمعه البيضاء فى شرح خطبه الزهرا صلوات الله عليها، در تبريز، به سال 1298، چاپ سنگى، در 470 صفحه به قطع مجله چاپ شده است. و نسخه اى از آن، نزد ما موجود است مؤلف در سال 1286، آن را به اتمام رسانده است، و اين شرح، بر كثرت تبحر مؤلف، وفور علم، غزارت فضل، وسعت اطلاع، مهارت تامه ى او در علوم عربيه دلالت مى كند».

9- به نوشته ى فهرست كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران، نسخه اى خطى تحت عنوان « خطبه ى الزاهراء عليهاالسلام» به شماره ى 4215:2 در اين كتابخانه وجود دارد، كه احتمالا شرح اين خطبه مى باشد.

10- شرح خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، مى رسد ابوالقاسم موسوى خوانسارى (متوفى 1157 ه. ق) صاحب كتاب «مناهج المعارف» كه بنا به نوشته ى آقاى مير سيد احمد روضاتى در مقدمه ى كتاب «مناهج المعارف» صفحه ى صد و پنج، نسخه اى از اين شرح، در كتابخانه ى آقاى روضاتى موجود است.

11- البلاغه الفاطميه- در خطبه هاى آن حضرت، همراه با تعليقاتى در بيان معانى آنها- تاليف عبدالرضا بن محمد على المطبعى- چاپ مطبعه الغرى الحديثه، نجف اشرف- الذريعه ج 26 ص 107.

12- كلمه فاطمه الزهرا عليهاالسلام- مرحوم سيد حسن شيرازى- در مقدمه ى كتاب «كلمه الامام المهدى عليه السلام» ايشان، اين كتاب چاپ نشده، نام برده شده است.

13- «شرح خطبه ى الزهرا عليهاالسلام»- فارسى، چاپ نجف. نام اين كتاب، بدون توضيح، در «فهرست كتابهاى چاپى فارسى» ايرج افشار، ج 2 ستون 2117 آمده است.

14- شرح خطبه ى حضرت زهرا عليهاالسلام، تاليف ملا محمد تقى شفتى گيلانى (متوفى 1300)- به نقل: تاريخ علما و شعراى گيلان، تاليف حسن شمس گيلانى، چاپ كتابفروشى دانش 1328 شمسى، ص 131.

لازم به تذكر است، كه «خطبه اللمه» نام ديگر براى خطبه ى زهرا- عليهاالسلام- است، چون در ميان «لمه»اى گروهى از زنان در مسجد نبوى ايراد گرديد؛ يا اينكه اشاره به خطبه اى باشد كه حضرتش در هنگام زنان مهاجر و انصار از ايشان ايراد فرمودند.

مؤلّف گويد: درباره ى موقعيت فاطمه- صلوات الله عليها- نزد رسول خدا- صلى الله عليه و آله-، و سخنان پيامبر اكرم در شأن حضرتش، برخى از احاديث را آورديم. و در آنجا اين سخن ابى بكر را نيز آورديم، كه خطاب به حضرت صديقه ى كبرى (سلام الله عليها) عرضه داشت:

«و تو، اى گزيده ى زنان و دختر بهترين پيامبران، در گفتارت راستگوئى،

و در فراوانى عقلت، پيشتازى.»

و اين، شهادتى است كه از ابى بكر در شأن حضرت زهرا سلام الله عليها. پس اگر او را در دعوى فدك نيز راستگو مى دانست، (و فدك را به او باز مى گرداند)، براى آخرت او پسنديده تر بود؛ چرا كه مقام قدس و كرامت آن بزرگ بانو نزد خدا و رسولش چنان بود، كه در صحّت ادعايش، اطمينان كامل مى آورد.

اگر ابوبكر، فدك را به حضرت زهرا- سلام الله عليها- مى داد- يا به عنوان بخشش و يا به عنوان ارث- آيا مسلمانان، مخالفت بودند؟ هرگز. ابوبكر، قدرت داشت كه حق آن حضرت را از فدك، و ميراث پدر گراميش بدهد. و هيچ كدام از مسلمانان، در اين امر، با او مخالفت نمى كردند، چرا كه حقى از حقوق حضرت صديقه ى طاهره- عليهاالسلام- بود.

«مسلم»، در صحيح خود، روايت مى كند كه ابوبكر، در آخرين لحظات عمر خود، در بستر بيمارى مى گفت: دوست داشتم، كه در خانه ى فاطمه را- با آن كيفيت- باز نمى كردم، و اگر چه با جنگ، بسته شده باشد.

___________________________________

صحيح مسلم 27:2، كتاب الجهاد، باب قول النبى: لا نورث ما تركناه...

در روزهاى آخر

در روزهاى آخر


خطبه در جمع زنان مهاجرين و انصار

خطبه در جمع زنان مهاجرين و انصار


فاطمه (عليهاالسلام)، بعد از وفات پدر گرامش رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بيمار گشت. و اين دردمندى، تا آخر حيات وى ادامه داشت. در آن هنگام، گروهى به عيادت حضرتش آمدند، كه از جمله ى ايشان، زنان مهاجرين و انصار بودند.

سويد بن غفله گويد: چون فاطمه (سلام الله عليها) بيمار شد- بيمارى اى كه در وفات يافت- زنان مهاجرين و انصار به ديدار او آمدند. گفتند: چگونه صبح كردى با بيماريت اى دختر رسول خدا؟

آن بزرگ بانو، خدا را حمد نمود و پدرش صلوات فرستاد و فرمود:

___________________________________

اين خطبه را مرحوم علامه مجلسى- قدس سره- با شرح و توضيح كافى، در بحارالانوار ج 43 ص 170- 159. و آيه الله مرعشى نجفى در ملحقات احقاق الحق ج 10 ص 308- 306 ذكر كرده اند. همچنين به عوالم العلوم ج 11 ص 250- 236 مراجعه شود.

از آنجا كه متن و ترجمه ى اين خطبه ى سوزناك را در مجموعه مقالات الزهراء، جلد اول، ص 157- 152 آوده ايم، از تكرار در اينجا خوددارى مى نمائيم...

مهيار بن مردويه كاتب، شاعر ديلمى فارسى،

___________________________________

ابوالحسن مهيار ديلمى بغداد (متوفى 428 هجرى قمرى)، از بزرگترين شاعران شيعى بود، كه با وجود اصل و نسب فارسى؛ گوى سبقت را در ادب عرب، از اقران ربود.

وى، ابتدا زردشتى بود، كه در سال 394، به دست سيد شريف رضى (گردآورنده ى نهج البلاغه) به شرف اسلام، متشرف شد.

در «سفينه البحار» محدث قمى، به نقل از «معالم العلماء» ابن شهر آشوب آمده است، كه ابوالقاسم بن برهان به مهيار گفت:

تو، با اسلام آوردن (و شيعه شدن)، از يك گوشه ى جهنم به گوشه ى ديگر آن رسيدى.

گفت: چرا؟

گفت: زيرا كه ابتدا مجوسى بودى؛ سپس اسلام آوردى؛ و اكنون، بعضى از گذشتگان (مراد، خلفا و صحابه ى دوستداران آنان است) را در شعر خود، سب مى كنى. مهيار گفت: من سب هيچ كس نكرده ام، مگر كسى را كه خدا و رسولش سب كرده اند. (به نقل از: سفينه البحار ج 562:2، ماده ى «مهر»).

ديوان مهيار- كه حاوى قصايد فراوانى در مدح اهل بيت عصمت و طهارت صلوات الله عليهم مى باشد- توسط استاد احمد نسيم مصرى، به چاپ رسيده و موجود است. قصايد مهيار در مرثيه ى سيد رضى و شيخ مفيد، شهرت فراوان دارند. مرحوم علامه امينى، دركتاب گرانقد الغدير ج 261:4- 232، برخى از اشعار و مجملى از شرح حال او را آورده است. همچنين به كتاب «مهيار الديلمى، حياته و شعره» تاليف عصام عبد على، چاپ 1976 بغداد، 365 صفحه وزيرى؛ مخصوصا به فصل «التشيع فى شعر مهيار» (ص 270- 239 كتاب) مراجعه شود. گويد:

از من درباره ى دوزخ پرسيد، زيرا من از اهل و ساكنان آن بوده ام!

در آنجا كسانى را در عذاب نيافتم، مگر آنانكه ارث فاطمه ى اطهر (سلام الله عليها) را از او باز داشتند.

___________________________________

اسالونى عن الجحيم فاننى- كنت من اهلها و من ساكنيها

ما وجدت العذاب الا على من- منع الطهر ارثها من ابيها

ظاهرا مراد شاعر از جهنم، اشاره به دورانى از عمر اوست، كه در دين مجوس گذارنيده است- مترجم.

عذرخواهى شيخين

عذرخواهى شيخين


در بيمارى صدّيقه ى كبرى (سلام الله عليها)، گروهى از صحابه و خاندانش به عيادت او آمدند. و اين به هنگامى صورت گرفت كه بيمارى او شدت يافته بود. از جمله، ابوبكر و عمر خواستند از آن حضرت عيادت نمايند. آنان درب خانه آمدند، و از على (عليه السلام) اجازه ى ورود طلبيدند. فاطمه فرمود: نه بخدا قسم، به آنان اجازه نمى دهم، و يك كلمه هم با ايشان سخن نمى گويم، تا پدرم را ملاقات كنم و از اعمالى كه نسبت به من روا داشتند، نزد او شكايت نمايم. على (عليه السلام) فرمود: من ضامن آنان مى شوم، و دوست ندارم از وعده ام سرباز زنم. فاطمه (سلام الله عليها) اظهار داشت: اگر ضامن آنان مى شوى، خانه، خانه ى تو است، و زنان تابع مردانند، و من در چيزى با تو مخالفت نمى نمايم.

آنان وارد شدن، و با حالت (ظاهرى) انكسار و پشيمانى به عذرخواهى پرداختند. ابن قتيبه گويد: «فاطمه (عليه السلام) به ابوبكر و عمر گفت: آيا اگر من حديثى را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) براى شما نقل كنم، به آن اقرار و عمل مى كنيد؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را بخدا قسم مى دهم، آيا از پدرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نشنيديد كه مى فرمود: «خشنودى فاطمه خشنودى من است، و خشم او خشم من؛ هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا بتحقيق دوست داشته، و هر كه موجب خشم او شود محققا مرا به خشم آورده است»؟

گفتند: آرى، اين را از رسول خدا شنيديم. فرمود: پس من خدا و فرشتگانش را شاهد مى گيرم كه شما مرا خشمناك ساختيد و رضايتم را به دست نياورديد. و اگر پيامبر را ديدار كنم، از شما نزد او شكايت مى كنم.

ابوبكر گفت: من از خشم خدا و خشم تو- اى فاطمه- به خداى تعالى پناه مى برم. سپس ابوبكر به گريه افتاد و آن قدر اشك ريخت كه مى خواست جانش بالا بيايد. در حالى كه فاطمه ى اطهر (سلام الله

عليها) مى فرمود بخدا قسم در هر نمازى كه مى خوانم، بر تو نفرين مى كنم!

___________________________________

والله لا دعون الله عليك فى كل صلوه اصليها.

سپس ابوبكر از نزد صديقه كبرى بيرون آمد، و مردم گرد او جمع شدند. او به آنان گفت: هر يك از شما، شب با خوشى و آرامى در كنار همسر خود مى خوابد. اما شما مرا در اين امر وانهاديد. مرا به بيعت شما نيازى نيست. بيعتم را از شما برداشتم (يا بيعتتان را از من برداريد)!...»

___________________________________

الامامه والسياسه /14. و

___________________________________

درباره ى عدم رضايت حضرت زهرا- عليهاالسلام- از شيخين، مراجعه شود به:

1- الغدير ج 7 ص 236- 226.

2- السبعه من السلف، ص 22- 17.

عباس قصد عيادت حضرت را مى كند

عباس قصد عيادت حضرت را مى كند


سيد على خان مدنى در كتاب «الدرجات الرفيعه»، و شيخ طوسى در «امالى»خود، از محمد بن عمار ياسر از پدرش عمار روايت مى كنند كه گفت:

«بيمارى حضرت فاطمه ى زهراء (سلام الله عليها) به شدت گرائيد و سنگينتر شد.

عباس بن عبدالمطلب براى عيادت ايشان آمد. ولى به وى گفتند كه حال ايشان وخيم است، و هيچكس اجازه ندارد كه از وى ديدن كند. لذا عباس به منزل خود بازگشت، و كسى را با پيغامى به سوى على عليه السلام فرستاد، و به قاصدش گفت كه به على بگويد: اى برادرزاده! عمويت سلام مى رساند و به تو مى گويد: خدا مى داند كه چه اندوهى، از شنيدن بيمارى حبيبه ى رسول خدا و نور چشم او و من- يعنى فاطمه- ناگهان بر من وارد شد، اندوهى كه مرا خرد كرده است.

و من گمان مى برم كه وى، اولين كسى از ما باشد كه به رسول خدا ملحق گردد؛ و پيامبر، وى را براى ملحق شدن به خود برگزيده، كه پيامبر، او را دوست دارد، و به خود نزديك مى گرداند.

پس اگر حال وى را چنين مى بينى كه به رحمت خدا خواهد رفت، فدايت شوم، مهاجران و انصار را جمع كن، تا به اجر و پاداش تشييع جنازه و نماز خواندن بر او برسند، و از اين راه شكوه دين نشان داده شود.

على عليه السلام به فرستاده عباس فرمود: به عمويم سلام برسان، و به وى بگو:من شفقت و تحيّت ترا ناديده نمى گيرم. و رأى ترا نيز دانستم، كه رأيى است متين (كه تشييع جنازه ى حضرت فاطمه با شكوه برگزار گردد). ولى بدرستى كه فاطمه دختر رسول خدا، همواره مظلوم بوده؛ و از حق خويش ممنوع و از ميراث خود رانده شده؛ و وصيت رسول خدا در مورد او مراعات نگرديد؛ و حق وى را رعايت نكردند؛ و حق خدا را نيز رعايت ننمودند!؟ و خداى متعال نيكو حاكمى است، و بهترين منتقم از ظالمين هم اوست.

و من از تو مى خواهم كه از آنچه در مورد فاطمه (ع) مدّ نظرت قرار گرفته، چشم پوشى كنى، زيرا كه فاطمه (ع) مرا وصيّت فرمود كه وضعيّاتش را پوشيده نگاهدارم.

وقتى كه قاصد و فرستاده ى عباس، پيام على عليه السلام را به وى رسانيد، گفت:خدا برادرزاده ام را بيامرزد، گو اينكه وى آمرزيده است. به نظر على برادرزاده ام، هيچگونه طعنه نمى توان زد، زيرا كه براى عبدالمطلب، فرزندى كه با بركت تر از على باشد- جز نبى اكرم- زاده نشده است؛ چرا كه على، از همگان در بهره گيرى و برخوردارى از كرامت پيشتازتر، و به هر فضيلتى داناتر از همه، و در هر مشكلى از تمامى شجاعتر، و در جهاد با دشمنان خدا و نصرت دين حق، از كليّه مسلمانان شديدتر و

كوشاتر بوده و اولين كسى است كه به رسول خدا ايمان آورده است.»

___________________________________

بحارالانوار ج 43 ص 209 و عوالم ج 11 ص 290- 289 به نقل از امالى شيخ طوسى ج 1 ص 155.

/ 55