جهاز فاطمه - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


(پرودگار) صاحب عزّت و جلال برايم چه آورد؟ گفتم: پدر و مادرم به فدايت، چه آورد؟ فرمود: او مرا گفت: خداى تبارك و تعالى تو را امر نموده كه فاطمه را به عقد على (عليه السلام) درآورى. (سپس رو به من نمود و فرمود:) برخيز. و ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، زبير، و به همين تعداد از مردان انصار را فرا بخوان. من رفتم و آنها را دعوت كردم. چون آنان آمدند و در حضور حضرتش قرار گرفتند، آن حضرت چنين خطبه (عقد) را خواند:

«سپاس خداى را، كه به سبب نعمتهايى كه به بندگان داده، مورد ستايش واقع مى شود. به قدرتش، معبود همگان است. در سلطنتش، فرمان برده مى گردد. از عذابش، به دلها ترسان است. و امرش، در آسمان و زمينش نافذ است. همان كسى كه خلايق را به قدرت خود آفريد. ايشان را به حكمت خود (از ديگر مخلوقات) امتياز بخشيد. به دينش، ايشان را عزيز ساخت. و به پيامبرش محمد (صلى الله عليه و آله)، آنان را گرامى داشت.

اما بعد، خداى عزوجل، پيوند ازدواج را نسبى پايدار، امرى واجب، حكمى عادلانه و خيرى جامع قرار داد: تا به سبب آن، افراد با يكديگر خويشاوند گردند، نسلها به هم گره خورد، و مردمان بدان پايبند باشند. خداى عزوجل مى فرمايد: «و او آن كسى است كه از آب، بشرى آفريد. و آن را، نسب و پيوند ازدواجى قرار داد. و پروردگار تو تواناست.»

___________________________________

سوره ى فرقان، آيه 54. و امر خدا به سوى قضاى او جارى مى شود، و قضايش به سوى قدرتش؛ و براى هر چيز كه اندازه اى دارد، پايان و كتابى است. «خداوند، هر چه را بخواهد، محو مى سازد و برقرار مى دارد. و نزد او ام الكتاب مى باشد.»

___________________________________

سوره ى رعد آيه 39.

اما بعد خداى تعالى مرا امر نمود كه فاطمه (عليهاالسلام) را به ازدواج على بن ابى طالب (عليه السلام) درآورم. اكنون شما را شاهد مى گيرم، كه فاطمه

(عليهاالسلام) را در برابر چهار صد مثقال نقره، بر حسب سنت پايدار و فريضه ى واجب، به عقد على (عليه السلام) درآوردم. خداوند پراكندگيشان را جمع سازد، به ايشان بركت فرو بارد، نسلشان را پيراسته گرداند، و فرزندانشان را كليدهاى رحمت و معادن حكمت و امان امت قرار دهد. من اين سخنم را مى گويم و براى خود و شما طلب آمرزش مى كنم».

در هنگام خواندن خطبه، على (عليه السلام) حضور نداشت. و براى انجام يكى از كارهاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، بيرون رفته بود. سپس پيامبر، امر نمود تا طبق خرمايى در برابر ما نهادند، و ما را به تناول آن فرمان داد. ما در حال خوردن بوديم، كه على (عليه السلام) آمد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر او تبسم كرد و فرمود: اى على، خدا مرا مأمور داشته كه فاطمه را به ازدواج تو درآورم. و من نيز، او را به در ازاى چهارصد مثقال نقره، همسر تو ساختم.

على (عليه السلام) عرضه داشت: راضيم اى رسول خدا. سپس سر به سجده نهاد و خدا را شكر گزارد. چون سر از سجده برداشت، حضرت پيغمبر- صلى الله عليه و آله- فرمود: خدا بر شما مبارك گرداند. وسعيتان را نيكو قرار دهد. و از شما (نسل) بسيار و پاكى پديد آورد. انس گويد: بخدا قسم كه خدا، از آنان (نسلى) بسيار و پاك به وجود آورد.»

حافظ حسين بن محمد بن حسن ديار بكرى، روايتى نقل نموده كه در آن آمده است: «چون پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) تصميم گرفت كه فاطمه (عليهاالسلام) را با على بن ابى طالب (عليه السلام) همسر سازد، به او فرمود: اى على، خطبه ى عقد را بخوان على (عليه السلام) بيان داشت:

«خدا را به سبب نعمتها و عطايايش سپاس مى گزارم. و شهادت مى دهم كه خدايى جز خداى يگانه نيست، شهادتى كه به او برسد و آن را بپسندد. و سلام و درود خدا بر محمد، سلامى كه او با به خدا نزديكتر سازد، و باعث رضايت او شود. ازدواج فرمان خداست، و امر مورد پسند اوست، و اجتماع ما، به تقدير و اجازه ى او مى باشد. بتحقيق كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، دخترش را به عقد من

درآورد».

سپس (پيامبران به حاضران) فرمود: بخوريد. و (وليمه ى) ازدواج، بعد از اين خواهد بود.»

___________________________________

تاريخ الخميس 361:1.

اين خطبه را محبّ الدين طبرى

___________________________________

ذخائر العقبى /29. الرياض النضره 183:2. و غيره نقل كرده اند.

___________________________________

درباره ى خطبه ى نبوى- صلى الله عليه و آله- در تزويج حضرت اميرالمؤمنين و صديقه كبرى- صلوات الله عليهما- مراجعه شود به: بحارالانوار ج 43 ص 120- 119 و 112.

ديار بكرى، در ضمن حوادث سال دوم هجرت گويد: «در اين سال، على با فاطمه (عليهاالسلام) ازدواج نمود. صيغه ى عقد، در ماه رجب- بنابر قول صحيح تر- و به قولى، در ماه رمضان همان خوانده شد. و آغاز زندگى مشترك، در ذى حجه بود. همچنين گفته شده كه عقد، قبل از جنگ بدر، در ماه رجب، پنج ماه بعد از ورود رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به مدينه، قبل از جنگ بدر و در ماه رجب صورت پذيرفت. و بعد از بازگشت از پيكار بدر، مراسم ازدواج انجام گرفته است. قول ديگر نيز، ماه صفر را معين مى كند.»

___________________________________

تاريخ الخميس 36:1 و 411.

محبّ الدين طبرى، در «ذخائر العقبى»، از امام جعفر صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «فاطمه (عليهاالسلام) در چند شب به پايان ماه صفر مانده به عقد على (عليه السلام) درآمد و زندگى مشترك آن دو در ذى حجه در رأس بيست و دو ماه از تاريخ (عقد آنان گذشته) شروع شد.»

___________________________________

ذخائر العقبى /27. الذريه الطاهره، دولابى، ص 93 حديث 84.

ابن عبدالبر نمرى گويد: «على (عليه السلام)، در طول حيات فاطمه (عليهاالسلام) با كسى ازدواج ننمود، تا او درگذشت.»

___________________________________

الاستيعاب، در حاشيه ى الاصابه 362:4.

ابن هجر هيثمى، از طريق عمر بن على نقل مى كند: «على (عليه السلام)

فاطمه (عليهاالسلام) را در ماه رجب سالى كه به مدينه آمدند، به عقد خود درآورد. و بعد از بازگشت از جنگ بدر، با او ازدواج نمود.»

___________________________________

الاصابه 366:4.

همچنين ابن حجر، از ابن سراج، از عبدالله بن محمد بن سليمان بن جعفر هاشمى نقل مى كند كه گفت: «فاطمه (عليهاالسلام) در سال چهل و يكم عمر شريف رسول خدا (صلى الله عليه و آله) تولد يافت. بعد از جنگ احد، پدر گرامش او را به عقد على بن ابى طالب (عليه السلام) درآورد.»

___________________________________

الاصابه 366:4. و

___________________________________

برخى از اخبار ائمه عليهم السلام و اقوال علماء در مورد تاريخ عقد و زفاف را در مصادر زير ببينيد:

1- عوالم العلوم ج 11 ص 136- 135

2- بحارالانوار ج 43 ص 92، 97، 110، 136.

3- احقاق الحق ج 10 ص 351- 349.

ابن شهر آشوب، به اسناد خود از امام صادق (عليه السلام) روايت مى نمايد: «خداى عزوجل، تا هنگامى كه فاطمه (عليهاالسلام) در قيد حيات بود، ازدواج با ديگر زنان را بر على (عليه السلام) حرام نمود. فرمود: زيرا او پيراسته از عادت زنان بود.»

___________________________________

مناقب، ج 330:3.

خوارزمى، اين اشعار «صاحب بن عباد» را در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرده است:

«آيا نديدى كه حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله)، از روى شفقت، وى را نگهدارى نمود و پرورش داد؟

در سن بلوغ، او را (براى جانشينى خود) برگزيد. و از روى صفا و پاكى، به او عنايتها نمود. و وى را برادر خويش ساخت.

پاره ى تن رسالت را به ازدواج او درآورد، زيرا كه او را بهترين و با تقواترين مردم يافت.»

جهاز فاطمه

جهاز فاطمه


در اين ازدواج خجسته، فاطمه (عليهاالسلام) مقدارى وسائل (ساده و ضرورى) به همراه خود آورد، كه بيانگر زهد و پارسايى خاندان رسالت است. صورت اين وسائل عبارتند از: روانداز پشمى، مشك آب، بالشى پوستين كه درون آن ليف خرما بود، پوست گوسفند، الك، حوله، قدح (ظرف بزرگ)، پشتى...

اين جهاز در كتب صحاح نقل شده است.

ابن ماجه، در ابواب زهد، به سند خود از عطاء بن سائب از پدرش از على (عليه السلام) نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نزد على و فاطمه (عليهاالسلام) آمد، در حالى كه آنان (در بستر خود) در زير رواندازى سپيد پشمين قرار داشتند. كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به همراه پشتى اى و مشكى به عنوان جهاز به ايشان داده بود.

___________________________________

صحيح ابن ماجه /316.

احمد بن حنبل

___________________________________

مسند احمد 84:1، 104، 108 و حاكم نيشابورى،

___________________________________

مستدرك الصحيحين 185:2. به سندهاى خود از على

(عليه السلام) نقل مى كنند كه فرمود: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) جهاز فاطمه (عليهاالسلام) را رواندازى پشمين و سپيد، مشك آب و بالشى از پوست كه درون آن ليف خرما بود، قرار داد.» حاكم گويد: اين حديثى صحيح است كه بخارى و مسلم آن را وارد نساخته اند.

همچنين اين حديث را متقى هندى نقل كرده و گويد: بيهقى در كتاب دلائل متعرض شده است.

___________________________________

كنزالعمال 113:7.

ابونعيم به سند خود از عكرمه نقل مى كند، كه گفت: «پيامبر (صلى الله عليه و آله) فاطمه (عليهاالسلام) را شوهر داد و از جمله جهاز او تخت خوابى و بالشى پوستين با اندرونى از ليف خرما، و پارچه اى بود. گفته اند كه آنان به مكه آمدند و آن را در خانه ى خدا گستردند.»

___________________________________

حليه الاولياء 329:3.

ابن سعد، به سند خود از امام جعفر صادق و ايشان از پدرشان (عليهماالسلام) نقل مى كنند كه فرمودند: «چون على و فاطمه (عليهماالسلام) زندگى مشترك خود را آغاز كردند، فرش آنان، پوست گوسفندى بود، كه چون مى خواستند بخوابند، آن را بر پشت وارونه مى كردند. و بالش آنان نيز، از پوستى مملو از ليف خرما بود.»

___________________________________

طبقات كبرى 14:8.

همچنين ابن سعد، از يكى از زنان انصار روايت مى كند كه گفت: اين فرش را، زنانى كه در شب زفاف، همراه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) بودند، به او هديه دادند. آنان همچنين دو عدد روانداز، از پارچه ى راه راه؛ و دو النگوى نقره اى كه با زعفران زرد شده بود؛ به رسم تحفه نزد وى آوردند. راوى گويد: ما داخل خانه ى على (عليه السلام) شديم. ديديم پوست گوسفندى بر زمين گسترده اند. و بالش (يا پشتى اى) از ليف خرما، مشك

آبى، الكى، حوله اى و قدحى در آنجا موجود است.

___________________________________

طبقات كبرى 15:8. و

___________________________________

درباره ى جهاز حضرتش، مراجعه شود به:

1- احقاق الحق ج 10 ص 381- 369 و ص 401- 395، و ج 19 ص 146- 144.

2- عوالم العلوم ج 11 ص 203- 202.

پيوند دو نور

پيوند دو نور


اكثر مورخان نقل كرده اند كه على (عليه السلام) فرمود: «يك ماه از عقد فاطمه (عليهاالسلام) گذشت. و من با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نماز مى خواندم، و به منزل باز مى گشتم. و سخنى درباره ى فاطمه (عليهاالسلام) ميان نمى آورم. همسران آن حضرت به من گفتند: آيا مى خواهى كه از رسول خدا بخواهيم فاطمه را نزد تو بفرستد؟ گفتم: مانعى ندارد. آنان نزد حضرتش رفتند، و ام ايمن گفت: اى رسول خدا، اگر خديجه زنده بود، هر آينه چشمش به زفاف فاطمه روشن مى شد. على (عليه السلام) عيال خود را مى خواهد، پس چشم فاطمه را به شوهر روشن ساز، و زندگى آنها را سر و سامان ده، و چشم ما را نيز روشن نما. فرمود: چرا على (عليه السلام) خود، از من همسرش را نمى خواهد؟ ما اين را از او انتظار داشتيم. على (عليه السلام) فرمود: حيا مرا باز مى دارد، اى رسول خدا. آن حضرت رو به زنان نمود و فرمود: اينجا كيست؟ ام سلمه گفت: من ام سلمه هستم، و اين زينب است، و اين هم فلان زن است. حضرت پيغمبر فرمود: براى دختر و پسر عمويم، در خانه ام اطاقى فراهم آوريد. ام سلمه گفت: در كداميك از خانه هاى (همسران) تان؟ فرمود: در خانه ى تو.

ام سلمه حجره ى خود را براى آنان آماده ساخت. سپس رسول خدا

(صلى الله عليه و آله)، على (عليه السلام) را فرمان داد، تا براى مراسم ازدواج غذايى بسيار تهيه نمايد. وى نيز امر نمود، تا گندم را آرد كنند و بپزند. و همچنين اميرالمؤمنين (عليه السلام)، به فرموده ى رسول خدا، گاو و گوسفندى را ذبح كرد. و مقدارى روغن و خرما خريد. پيامبر اكرم، خرماها را در روغن داغ ريخت، و از آن حلوايى نيكو فراهم آورد. چون طبخ غذا به پايان رسيد، رسول خدا به داماد مكرم خويش صلى الله عليهما و آلهما فرمود: هر كه را مى خواهى، دعوت نما. و او را امر نمود كه بر فراز خانه اش برود، مردم را براى دعوت، ندا كند.

على (عليه السلام) به مسجد آمد. و در حالى كه مسجد، لبريز از صحابه بود، بانگ زد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را اجابت كنيد. و اين بر پايه ى كلام خداى تعالى است كه: «مردم را براى حج با بانگ رسا فرا بخوان.»

___________________________________

سوره ى حج، آيه 27. پس آنگاه مردم به وليمه ى ازدواج فاطمه (عليهاالسلام) شتافتند.

على (عليه السلام) مى فرمايد: من از بسيارى مردم و كمى اطعام، شرمنده شدم. رسول خدا، اين را دريافت. و فرمود: اى على، من نزد خدا دعا مى نمايم، كه خدا بركت دهد. پس در مسجد، سفره گستردند. و مردم- كه بيش از چهار هزار تن بودند- مى آمدند، و از غذا مى خوردند، و چيزى از آن كم نمى شد. سپس پيامبر اكرم ظرفهايى طلبيد، و آن را لبريز از طعام نمود، و به خانه ى همسرانش فرستاد در ظرفى نيز غذا ريخت و فرمود: اين براى فاطمه و شوهرش (عليهماالسلام) است.

پس زنان را فرمان داد، كه فاطمه (عليهاالسلام) را بيارايند، و او را آماده سازند. ام سلمه از حضرت صديقه پرسيد آيا عطر در خانه دارى؟ فرمود: آرى. و شيشه اى آورد. گفت: اين از كجاست؟ فرمود دحيه ى كلبى (كه جبرئيل به صورت او بر پيامبر نازل مى شد) نزد رسول خدا مى آمد، و

پدرم به من مى گفت: «فاطمه، براى عمويت پشتى بگذار». چون او برمى خاست، از ميان لباسهايش چيزى مى ريخت. رسول خدا، مرا به جمع كردن آن امر مى نمود. چون از آن حضرت، درباره ى اين خرده ريزها پرسيدند، فرمود: اين عنبرى است كه از بالهاى جبرئيل مى ريزد.

سپس زهراى مرضيه صلوات الله عليها، مقدارى گلاب آورد و اظهار داشت: اين عرق بدن مبارك رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى باشد، كه آن را هنگام خواب نيمروز (قيلوله ى) پيامبر بر مى گرفتم. در آن هنگام، جبرئيل لباسى فاخر براى دخت پيامبر آورد، كه با ارزش دنيا برابرى مى كرد. و زنان قريش از ديدن آن متحير ماندند. گفتند: از كجا آمده؟ فرمود از جانب خدا.

چون شب زفاف شد، حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) استر خود «شهباء» را آورد، و بر آن پارچه اى گسترد. و به فاطمه فرمود كه بر آن سوار شود. سلمان، به امر پيامبر، زمام اشتر را در دست گرفت؛ و حضرت، از عقب، آن را مى راند. در بين راه نبى اكرم (صلى الله عليه و آله) صدايى شنيد. پس مشاهده نمود كه جبرئيل و ميكائيل، هر كدام در ميان هفتاد هزار فرشته فرود آمده اند.

فرمود: براى چه فرود آمديد؟ گفتند: براى مراسم ازدواج فاطمه و على (عليهماالسلام). پس جبرئيل و ميكائيل تبريك مى گفتند، و ملائكه نيز در پى آنان تكبير مى فرستادند. رسول خدا نيز تكبير مى گفت. و از آن شب، گفتن تكبير در عروسيها معمول گشت.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در برابر مركب فاطمه (عليهاالسلام) حركت مى نمود، و جبرئيل در سمت راست، و ميكائيل در سمت چپ. اطراف او نيز، هفتاد هزار حوريه قرار داشتند. فرشتگان هم در پشت سر او تا طليعه ى فجر، تسبيح و تقديس مى گفتند. حمزه عقيل، جعفر و ديگر افراد خاندان رسالت نيز به دنبال حركت مى كردند. پيامبر اكرم (صلى الله عليه

/ 55