بخش اول - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مؤمنان، مام امامان هدايتگر و فرخنده فر، نور چشم رسول دو سرا و محبوبه ى محمد- مصطفى صلّى الله عليه و آله- است.

بزرگوارى كه جز راستى از او ديده نمى شد؛ در راه رفتن و سخن گفتن، ياد پدر گرامش را در خاطر زنده مى ساخت. او يگانه ى روزگارى بود، كه پرچم برافراشته ى هدايت و فضيلت به شمار مى رفت. از اين رو، بر امّت سزاوار بود كه به فضائل او افتخار ورزد، و به سيادت و مجد و شرف وى مباهات نمايد.

فاطمه- سلام الله عليها- از شجره ى طيّبه و درخت پاكى است، كه ريشه در دل زمين دارد، و شاخسارش به آسمان سركشيده. وى، پنجمين فرد از خاندان رسالت است، كه آيه ى تطهير در شأنشان نازل شده، و در زير كساى يمانى، با حضرت رسول- صلّى الله عليه و آله- گرد آمدند، و خداى بزرگ، به جمع آنان، در ميان فرشتگان فخر نمود.

پيامبر اكرم بيان فرمود كه خانه ى او، از خانه هايى است كه خداوند آنها را بلند گردانيده، و اجازه ى ذكر خود را در آنها داده است.

و فرمود كه خداى عزّوجلّ، از خشنودى او خشنود است، و از خشم او خشمناك؛ با هر كه با او بستيزد مى ستيزد؛ و هر كه با او طريق صفا و مسالمت در پيش گيرد، خدا با او به سلم و سلامت رفتار مى كند؛ آزار او، آزار رسول خداست؛ و آزار پيامبر خدا، آزار خداوند است؛ هر كه به او جفا روا دارد، به پدرش جفا كرده، و خشم او خشم پدرش است.

و فرمود: فاطمه پاره ى قلب من است؛ ميوه دل من است؛ سرور زنان عالم است؛ و سيده ى زنان اهل بهشت.

آرى، او عالم به حلال و حرام بود؛ وقايع آينده را در كتاب جامعه ى خويش نهان داشت؛ هر شب، زمزمه ى مناجاتش به گوش مى رسيد؛ پيمان همسريش را با اميرالمؤمنين- صلوات الله عليه- در آسمان بستند؛ در روز حشر، شفيع فرزندان و شيعيان خود خواهد شد.

در برابر بيان اعجاز گونه اش، زبان فصحا و سخنوران، در كام ماند. شاهد بر آن،خطبه ى آن حضرت در مسجد پدر بزرگوار مى باشد؛ خطبه اى كه متضمّن اسرار شريعت اسلامى است. و اين رسالت محمدى- صلى الله عليه و آله- را به پايان نبرد، مگر آنكه آن گروهى را كه او را از حقّ مفروضش بازداشته بودند، رسوا و درمانده ساخت. از خداى تعالى خواهانم كه ما را از متمسّكان و دوستداران آن حضرت قرار دهد، و اميد ما را به شفاعت سيده ى زنان، بيش از اين گرداند؛ و توفيق از جانب خداست.

اما بعد، در اين نوشتار مختصر، جمله اى از فضائل صديقه ى طاهره و فرمايشات پدر بزرگوارش صلى الله عليه و آله در شأن وى جمع شده است. فرازهايى از حيات حضرتش، از ولادت تا شهادت را، يادآور شده ايم. و تمام اينها، بر اساس براهين و روايات كتب معتبر اهل سنت مى باشد.

آرى، در كتب صحيح و سنن آنان وارد شده كه: او پاره ى دل سالار پيامبران- صلى الله عليه و آله- است؛ و آن حضرت، غير او در ميان امت يادگارى باقى ننهاد. وى مام امامان و سروران خلق است، كه اكثر اهل تحقيق و علماى بزرگ اسلام، به سرورى او بر زنان عالم تصريح نموده اند؛ و در اين باره ى قاطعى بيان داشته اند، كه به آنها اشاره خواهد شد.

«نبهانى» در كتاب «الشرف الموبّد» درباره ى حضرت زهرا- سلام الله عليها- گويد: «بسيارى از علماى محقّق تصريح به برترى او بر ديگر زنان- حتى بر سيده ى مريم- نموده اند. از آن جمله اند: تقى سبكى، جلال سيوطى، بدرزركشى و تقى مقريزى... سبكى در پاسخ به سؤالى در اين باره گفت: آنچه كه ما آن را برمى گزينيم و مورد اعتقاد خود قرار مى دهيم، اين است كه فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) برتر است. ابن ابى داوود نيز، در پاسخ به سؤالى در اين مورد گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرموده اند: «فاطمه پاره ى تن من است»؛ و كسى هم پايه ى پاره ى تن رسول خدا نمى باشد. منادى، اين مطلب را، از جمعى از علماى گذشته و

حال نقل نموده».

در فرازهاى بعد به نقل، از صحاح سته، الاصابه، الاستيعاب، تهذيب التهذيب، كنزالعمّال، مستدرك حاكم، صواعق ابن حجر، مسند احمد، و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، رواياتى دالّ برترى آن بانو خواهيم آورد، كه تأويل و توجيه بردار نيست. ما، در مباحث آينده، آيات و احاديث صحيحى را، كه در بيان فضائل بسيار آن حضرت است، يادآور خواهيم شد.

بخش اول

بخش اول


ولادت

ولادت


فاطمه ى اطهر سلام الله عليها، در روز جمعه بيستم جمادى الثانى سال پنجم بعثت، مصادف با سال سوّم معراج، در مكّه ى مكرّمه، جهان را به فروغ خويش روشن ساخت. رسول خدا صلى الله عليه و آله، در آن هنگام، چهل و پنج سال از عمر شريفشان مى گذشت. آن بانو، كوچكترين دختر آن جناب از طرف «خديجه بنت خويلد بن اسد بن عبدالعّزى ابن قصى بن كلاب» مى باشد. اين قول مشهور بين اصحاب ماست.

نزد شيعه مسلّم است، كه صديقه ى كبرى- سلام الله عليها- بعد از معراج، تولد يافته است. در كتاب «استيعاب»، در ضمن شرح حال آن بانو بيان شده، كه در سال چهل و يكم از عمر شريف حضرت رسالت- صلى الله عليه و آله- به دنيا آمده است؛ و رسول خدا- صلّى الله عليه و آله- بعد از واقعه ى احد، فاطمه را به عقد على- عليهماالسلام- درآورد.

حاكم نيشابورى، اين قول را برگزيده و گويد:

«ذكر اعقاب فاطمه كه نزد ما ثابت گشته، و ولادت او: روايت شده، كه او، در سال چهل و يكم عمر رسول خدا- صلّى الله عليه و آله- تولد يافته است. از سعد بن مالك روايت شده كه پيامبر اكرم (صلّى الله عليه و آله)

فرمود: جبرئيل (عليه السّلام) دانه اى به نزد من آورد، و من آن را در شب معراج خوردم. پس خديجه به فاطمه (عليهاالسلام) باردار گشت. و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم، گردن فاطمه را مى بويم.»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 156:3- 161.

محبّ الدين احمد بن عبدالله طبرى، از ابن عبّاس نقل نمود كه گفت:

«پيامبر (صلى الله عليه و آله)، فاطمه (عليهاالسلام) را بسيار مى بوسيد. عايشه گفت: شما اين قدر فاطمه را مى بوسيد؟! فرمود: «شبى كه جبرئيل مرا به معراج برد، مرا وارد بهشت ساخت، و تمامى ميوه هاى آن را به من خوراند. پس آبى در پشتم پديد آمد، و خديجه به فاطمه باردار گشت. چون علاقمند به آن ميوه ها مى شوم، فاطمه ار مى بوسم و رائحه ى تمام آن ميوه هائى را كه من خوردم، مى يابم.» اين روايت را ابوالفضل بن خيرون در كتاب خود درج كرده است.

___________________________________

ذخائر العقبى /36، نشر مكتبه القدسى سال 1356 ق.

خطيب بغدادى، به سند خود از عايشه نقل نموده كه گفت:

«به رسول خدا گفتم: چرا شما هرگاه فاطمه فرا مى رسد او را مى بوسيد، تا آنجا كه زبان خود را به تمامى در دهان او مى گذاريد، گويا مى خواهيد عسل به كام او بريزيد؟ فرمود: آرى اى عايشه، بدرستى كه در شب معراج، جبرئيل مرا به بهشت برد، و سيبى از آن به من داد. من آن را خوردم؛ و در پشتم، تبديل به نطفه اى گشت. چون فرود آمدم، با خديجه آميزش نمودم، و فاطمه از آن نطفه پديد آمد. او حوريه اى در لباس بشر است، كه هرگاه مشتاق بهشت مى شوم او را مى بوسم.»

___________________________________

تاريخ بغداد 87:5.

اين روايت را محبّ الدين طبرى نيز نقل نموده

___________________________________

ذخائر العقبى 36. و گويد: ابوسعد در

«شرف النبوة» آن را ذكر كرده است. همچنين طبرى گويد: «ملا در سيره ى خود روايت مى نمايد: پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله) فرمود: جبرئيل، سيبى از بهشت برايم آورد. آن را تناول كردم، و با خديجه آميزش نمودم. او به فاطمه (عليهاالسلام) باردار گشت. خديجه مى گفت: «من بار سبكى حمل مى كردم، كه چون شما (پيامبر) از خانه خارج مى شديد، با من سخن مى گفت». چون زمان فراغت او رسيد، نزد زنان قريش فرستاد، تا به كمك او بشتابند. امّا آنان ابا نمودند و گفتند: تو همسرى محمد (صلّى اللّه عليه و آله) را برگزيده اى، و ما را با تو كارى نيست.

در آن هنگام ناگاه چهار زن بر او وارد شدند، كه از نور و زيبايى قابل وصف نيستند. يكى از آنان گفت: من مادرت حّوا هستم. ديگر گفت: من مريم دختر عمران مادر عيسى هستم، آمده ايم تا تو را يارى كنيم.

___________________________________

درباره ى دو تن ديگر از اين چهار زن، در صفحات آينده توضيحاتى خواهد آمد- مترجم. خديجه گويد: «فاطمه (سلام اللّه عليها) تولد يافت، و پس از ميلاد سر به سجده گزارد و انگشتان خود بلند بود (و گواهى به يگانگى خدا و رسالت پدرش و ولايت شوهرش داد).»

___________________________________

ذخائر العقبى 45.

اين روايت را، بطور مفصلترى، گروهى از علماى متقدّم ما- همچون شيخ صدوق در امالى و شيخ ابوعلى فتال نيشابورى در روضه الواعظين- نقل كرده اند. راوى خبر، مفضل است، كه گويد: به حضور امام صادق (عليه السلام) عرضه داشتم: ولادت فاطمه (عليهاالسلام) چگونه بود؟

فرمود: «آرى، چون خديجه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) ازدواج كرد، زنان مكه از او روى گرداندند، نزد او نمى آمدند بر او سلام نمى كردند، و زنانى را هم كه مى خواستند نزد او روند، مانع مى شدند. خديجه، از اين امر، وحشت زده گشت؛ و بى تابى و غم او بر حضرت رسول- صلى الله

عليه و آله- نيز سنگين بود. سرانجام خديجه به فاطمه باردار گشت؛ و فاطمه (عليهاالسلام) از درون رحم، با مادر سخن مى گفت، و او را ترغيب به صبر مى كرد. خديجه، با چه كسى سخن مى گويى؟ گفت جنينى كه در رحم دارم، با من سخن مى گويد، و مونسم شده است. فرمود: اى خديجه، اين جبرئيل است كه مرا بشارت مى دهد، كه او دختر است، ونسل پاك و پرميمنت (من) خواهد بود. كه خداوند، بزودى نسل مرا از او قرار خواهد داد، و فرزندان او را امام مى گرداند، و بعد از پايان وحيش، ايشان را جانشينان خود در زمين مى گرداند. خديجه، بر اين منوال بود، تا ولادت فاطمه (سلام الله عليها) فرا رسيد. او به سوى زنان قريش و بنى هاشم فرستاد تا نزد او آيند، و امور زنانگى او را به عهده گيرند. امّا آنان به او پيغام فرستادند: تو ما را نافرمانى نمودى، و با محمد- صلى الله عليه و آله- يتيم ابى طالب، كه فقير است و مالى ندارد، ازدوج نمودى؛ با اين وضع، ديگر ما را با تو كارى نيست. خديجه در غم و حزن فرو رفت. در آن حال ناگاه، چهار زن گندمگون بلند قامت- كه گويى از زنان بنى هاشمند- بر او وارد شدند. خديجه با ديدن آنها بيمناك شد. امّا يكى از آنان گفت: اى خديجه غمگين مباش، ما فرستادگان پروردگار توايم، و خواهران تو هستيم؛ من ساره ام؛ اين آسيه دختر مزاحم، همنشين تو در بهشت است؛ اين مريم دختر عمران است؛ و اين هم كلثم خواهر موسى بن عمران. خدا، ما را به سوى تو فرستاده، تا امور زنانه تو را به عهده گيريم. پس يكى از آنان، در سمت راست، ديگرى در سمت چپ، سومى در برابر، و چهارمين بانو در پشت سرش نشست. فاطمه (عليهاالسلام) پاك و پاكيزه (بدون هيچ گونه آلودگى ظاهرى) به دنيا آمد. چون به زمين فروافتاد، نورى از او درخشيدن گرفت؛ و ده تن از حوريان سيه چشم بهشتى بر او وارد شده، و هر يك

طشت و آبريزى از بهشت به همراه داشتند. زنى كه در برابر خديجه بود، فاطمه- (عليهاالسلام)- را گرفت، و او را به آب كوثر شستشو داد، سپس دو پارچه- كه از برف سپيدتر، و از مشك عنبر خوشبوتر بودند- بيرون آورد يكى را بر پيكرش پيچيد، و ديگرى را بر سرش. بعد از آن، از او خواست كه سخن بگويد. فاطمه- عليهاالسلام- زبان به شهادتين گشود، و فرمود: شهادت مى دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست؛ و پدرم فرستاده ى خدا و سرور پيامبران است؛ و همسرم سرور اوصياى رسولان؛ و فرزندانم آقايان نواده هاى پيامبران، سپس بر يكايك آن بانوان سلام نمود، و هر يك را به نام خويش خواند. آنان لب به خنده گشودند. حوريان سيه چشم به يكديگر بشارت گفتند، و اهل آسمان- در ميلاد فاطمه (سلام الله عليها)- به هم اظهار تبريك و بشارت نمودند. و در آسمان، نورى درخشان پديد آمد، كه فرشتگان قبلاً آن را نديده بودند. زنان گفتند: اى خديجه، اين دخترت را برگير، كه او پاك و پاك شده و مهذّب گشته و سراسر خير و بركت است؛ و خدا، نسلى خجسته به او عنايت خواهد نمود. پس خديجه شاد و فرحناك او را گرفت، و سينه ى خود را به كامش نهاد، و شير از آن بر دهان نوزاد جارى گشت. پس فاطمه (عليهاالسلام)، در يك روز، چنان رشد مى كرد، كه ديگر كودكان در يك ماه؛ و در ماه چنان كه ديگر اطفال در سال.»

___________________________________

دلائل الامامه طبرى /9؛ امالى صدوق مجلس 87 ص 476- 475؛ روضه الواعظين ج 1 ص 144- 143.

اين چنين است روايت ميلاد فاطمه- عليهاالسلام-، آن صديقه ى طاهره و حوريه ى انسيه.

___________________________________

درباره ى انعقاد نطفه ى حضرت زهرا- صلوات الله عليها- وكيفيت ولادت ايشان، مراجعه شود:

1- عوالم العلوم ج 11، ص 19- 5.

2- فضائل الخمسه ج 3 ص 154- 152.

3- احقاق الحق ج 10 ص 24- 1 و ج 19 ص 6- 1.

4- فاطمه الزهراء عليهاالسلام، علامه امينى، ص 85- 80. آرى او فروغى است كه در خانه ى رسول خدا (صلى الله

عليه و آله) درخشيدن گرفته، و از نور اقدس پدرش خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله) اشتقاق يافته است؛ تا از او و شويش- سالار اوصيا على بن ابى طالب (عليهم السلام)- عترت پاك رسول و امامان نيكروش شيعه، قدم به عرصه ى گيتى نهند.

شيخ قندوزى، متوفى سال 1293، از عثمان بطور مرفوع (با سلسه سند منقطع) نقل مى نمايد، كه رسول اكرم (صلى الله عليه و آله) فرمود: «من و على- عليه السلام- از نورى واحد خلق شديم، قبل از اينكه خدا آدم- على نبينا و آله و عليه السلام- را بيافريند. چون خدا آدم را آفريد، آن نور در صلبش سوار گشت. پس اين نور، يك چيز بيش نبود، تا آنكه در صلب عبدالمطلب، از هم جدا شديم. در من نبوت است، و در على وصايت»

___________________________________

ينابيع الموده /256. ط اسلامبول.

عبدالرحمن بن عبدالسلام صفورى شافعى بغدادى، متوفى بعد از سال 884، از جابر بن عبدالله، از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) روايت مى نمايد كه فرمود: «بدرستى كه خداوند، من و على را دو نور در برابر عرش آفريد. ما او را تسبيح مى گفتيم و تقديس مى نموديم. و اين قبل از آفرينش آدم، به دو هزار سال بود. چون خداوند آدم را آفريد، ما را در صلبش ساكن ساخت. بعد از آن، ما را به صلبهاى پاك و رحمهاى پيراسته انتقال داد، تا اينكه در صلب عبدالمطلب جايگزينمان ساخت. آن نور، در عبدالمطلب، به دو قسمت شد، دو ثلث آن به عبدالله و يك ثلث آن به ابوطالب منتقل گشت. سپس نور من و على در فاطمه جمع شد (و حسن و حسين عليهماالسلام از آن آفريده شدند). پس حسن و حسين، دو نور از جانب

پروردگار جهانيان هستند».

___________________________________

نزهه المجالس 2 /23.

دركتاب «ينابيع الموده»، از حافظ ابونعيم و ابن مغازلى، بطور مسند از سعيد بن جبير نقل شده، كه ابن عباس گفت: آيه ى «هو الدى خلق من الماء بشرا»: «او كسى است كه از آب بشرى پديد آورد...»

___________________________________

سوره فرقان، آيه 54.درباره ى پنج تن آل عبا (عليهم السلام) نازل شده است. ابن عباس ادامه مى دهد: «مراد از آب، نور پيامبر (صلى الله عليه و آله) است، كه قبل از خلق آفرينش وجود داشت، و بعدا خدا آن را در صلب آدم قرار داد. سپس آن را در اصلاب (پاك) گردانيد، تا آنكه به صلب عبدالمطلب رسيد. در آنجا به دو قسمت شد، قسمتى در صلب عبدالله قرار گرفت، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) تولد يافت؛ و قسمتى در صلب ابوطالب جايگزين شد، و امير مؤمنان عليه السلام قدم به دنيا نهاد. سپس ميان على و فاطمه- عليهماالسلام- پيمان همسرى بسته شد، و حسن و حسين (عليهماالسلام) ولادت يافتند.»

___________________________________

روايات وارده، درباره ى «خلقت انوار (خمسه ى) طيبه قبل از خلقت حضرت آدم ابوالبشر» بسيار است؛ و از آنها تواتر معنوى به دست مى آيد. و در اين باره، اختلاف مضامين روايات در پيرامون تعيين مدت فاصله زمانى مذكور، از هزار سال تا صد هزار سال، به لحاظ قدرت ادراك مختلف مردم است (و زيانى به اصل مطلب وارد نمى سازد)... با مراجعه به غايه المرام علامه ى بحرانى و ديگر كتبى كه معرفى مى كنيم، اين مطلب براى خواننده ى ارجمند ثابت مى شود.

اين احاديث، به روشنى بيانگر اين است كه فاطمه (سلام الله عليها) نور درخشانى است، كه از نور رسول خدا (صلى الله عليه و آله) پديد آمده است؛ نور اولاد او و اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه و عليهم) اشتقاق يافته است. اينها پنج تن آل عبا هستند، كه خزانه دار وحى الهى و حافظان سر خداوندند؛ و نور خدا در زمين، و امين او بر حفظ شريعت

/ 55