وضع ائتلاف لرفع الاختلاف - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


نشده است.

و در بحار، در ذيل روايت ابن عبّاس است كه: ماده ى نطفه ى آن مخدّره، خرماى بهشتى بوده، چنان كه حضرت سيّد مختار صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

چون به حُجُب رسيدم، جبرئيل دست مرا گرفت، و داخل بهشت كرد. پس درختى از نور ديدم، و بر بيخ آن درخت دو ملك ايستاده بودند، حلى و حُلل بر آن درخت مى پوشانيدند تا روز قيامت. پس در پيش روى خود خرمايى ديدم نرم تر از كره، و خوشبوتر از مشك، و شيرين تر از عسل. من آن را خوردم، در صلب من نطفه شد. چون به زمين هبوط كردم، با خديجه مواقعت كردم، حامله شد به فاطمه سلام الله عليها. پس فاطمه عليهاالسلام حوراء انسيّه است نه انسيّه ى محض. پرسيدند از معنى اين سخن. فرموند: از عرق جبرئيل به هم رسيده، و هرگاه كه مشتاق بهشت گردم، فاطمه عليهاالسلام را استشمام مى كنم.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 6- 5 ح 5 به نقل از علل الشرايع.

و در خبر مروىّ از سلمان است كه ماده ى نطفه ى آن مخدّره، سيب بهشتى بوده، چه آن بزرگوار به سلمان فرمود:

زمانى كه جبرئيل مرا در قصور و بساتين جنّات سير مى داد، رايحه ى طيّبه اى استشمام كردم فاعجبتنى تلك الرائحه. از جبرئيل پرسيدم: اين چه بوى بود كه بر بوى بهشت غلبه داشت؟ عرض كرد: بوى سيبى است كه خداوند به يد قدرت خود، سيصد سال

___________________________________

در متن خبر، سيصد هزار سال آمده است. (به روايتى بيست و چهار هزار

سال) است خلق فرموده، نميدانم چه اراده در آن دارد. در اين گفتگو بوديم كه ملائكه ى چندى را ديدم كه آن سيب را نزد من آورده، و گفتند: خداوند تو را سلام ميرساند، و اين سيب را به رسم تحفه از براى جناب شما فرستاده است. پس من او را گرفتم، در زير بال جبرئيل گذاردم. پس از هبوط به زمين، آن را خوردم. از آن سيب، نطفه ى فاطمه صديقه سلام الله عليها منعقد گرديد و به روايت ديگر فرمود: نصف آن سيب را خوردم، نطفه ى صديقه طاهره بسته شد.

___________________________________

بحار الانوار ج 36 ص 361 ح 232، مدينه المعاجز ص 233، تأويل الآيات الظاهره ج 1 ص 237- 236 ذيل آيه ى 28 سوره ى رعد. دنباله ى حديث، چنين است:

فاوحى الله عزوجل الى ان قد ولد لك حوراء انسيه، فزوّج النور من النور: فاطمه من على. فانى قد زوجتها فى السماء و جعلت خمس الارض مهرها، و ستخرج فيما بينهما ذريه طيبه و هما سراجا الجنه: الحسن والحسين، و يخرج من صلب الحسين عليه السلام ائمه يقتلون و يخذلون، فالويل لقاتلهم و خاذلهم.

وامّا نصف ديگر آن سيب، بنا بر خبرى كه در «عرجه الاحمّديه» نقل نموده، به قدرت كامله ى الهيه، ذوالفقار معروف شد چه در آن كتاب است كه از حضرت امير عليه السلام مروى است كه فرمود:

روزى از حجره بيرون آمدم. فاطمه زهرا عليهاالسلام در حجره بود. شنيدم با كسى حرف مى زند. داخل حجره شدم، و از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم: با كه حرف مى زدى؟ گفت: با برادرم ذوالفقار. پرسيدم چگونه او برادر توست؟ گفت در شب معراج، آن سيبى را كه به پدرم حضرت رسالت صلى الله عليه و آله دادند، نيمى را تناول كرد، نطفه ى من منعقد شد. و نيمه ى ديگر، اين ذوالفقار گرديد.

___________________________________

اين خبر را در كتبى كه در دسترس بود، نيافتيم. درباره ى كتاب «عرجه الاحمديه» نيز متاسفانه مصنف بزرگواران رضوان الله عليه توضيحى نداده اند. والله يعلم.

و در بحار عاشر است كه حارثه بن قدامه گفت: سلمان براى من حديث كرد از عمار، و گفت: خبرى به تو بدهم؟ قلت: حدّثنى يا عمّار. گفت: بلى مشاهده نمودم على عليه السلام را كه وارد بر فاطمه عليهاالسلام شد. چون چشم فاطمه سلام الله عليها بر آن جناب افتاد، ندا كرد: يا على، نزديك بيا تا خبر دهم تو را به آنچه كه شده و آنچه كه هست و آنچه كه بعدا واقع شود تا روز قيامت.

عمّار گويد: ديدم على عليه السلام را كه نزد فاطمه به قهقرا برگشت. من هم با او شدم، تا آن كه شرفياب خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله شد. پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله به او فرمود: نزديك شو، يا اباالحسن. پس امير عليه السلام نزديك شد. و چون در محل جلوس خود آرام گرفت، حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: تو خبر مى دهى مرا، يا آن كه من خبر دهم تو را؟ امير عليه السلام عرض كرد: الحديث منك احسن يا رسول الله.

حضرت فرمود: وارد بر فاطمه سلام الله عليها شدى، و او بتو چنين و چنان گفت، پس تو بازگشتى از نزد او. پس حضرت امير عليه السلام عرض كرد: نور فاطمه، از نور ما است؟ حضرت ختمى مرتبت فرمود: مگر نمى دانى كه نور فاطمه عليهاالسلام از نور ما است؟ پس حضرت امير عليه السلام، سجده ى شكر به جاى آورد.

عمار گويد: پس امير عليه السلام بيرون آمد از خدمت حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله، و من هم با او بيرون آمدم. پس وارد بر حجره ى صديقه شد. و من هم با او وارد شدم. پس فاطمه فرمود: گويا خدمت پدرم رفتى، و آنچه را كه من به شما گفتم، از براى ايشان نقل نمودى. حضرت امير عليه السلام فرمود: اى فاطمه چنين است كه شما مى گويى. پس فرمود:

با اباالحسن بدان بدرستى كه خدا خلق فرمود نور مرا، پس آن نور تسبيح

مى نمود خداى تعالى را. پس خداوند آن را در درختى از درختان بهشت وديعه نهاد. پس آن درخت نورانى شد، تا آن كه در شب معراج، پدرم وارد بهشت شد. و به الهام الهى، از ثمره ى آن درخت تناول نمود. پس خداوند مرا وديعه نهاد در صلب آن حضرت، و آن جناب هم وديعه نهاد مرا در رحم خديجه بنت خويلد، و آن مخدّره مرا وضع نمود و زائيد. پس من از آن نورم. ميدانم ما كان و ما يكون و مالم يكن را. يا اباالحسن، المؤمن ينظر بنور الله.

___________________________________

عوالم العلوم ج 11 ص 7- 6 ح 1، بحارالانوار ج 43 ص 8 ح 11 به نقل از عيون المعجرات.

وضع ائتلاف لرفع الاختلاف

وضع ائتلاف لرفع الاختلاف


بدان كه بعضى از بزرگان بعد از اينكه نبذى از اين اخبار را- كه ما، در ماده ى نطفه و بدو خلقت صدّيقه طاهره سلام الله عليها ذكر نموديم- نقل كرده، چنين فرموده است كه:

در اخبار معراج وارد است كه نطفه ى طيبه طاهرى صديقه سلام الله عليها، به واسطه ى تناول ميوه ى بهشتى بوده است، ولى اختلاف است در شخص ميوه كه آيا چه ميوه بوده است. خبرى دلالت دارد بر رطبه و خرما، و خبر ديگر دلالت بر سيب دارد، فكيف التوفيق والجمع؟

پس از آن فرموده است كه: ممكن است در جمع بين الاخبار عرض شود: شجره ى بهشتى مانند ساير درخت ها كه ديده شود نيست، كه اگر «به» باشد- مثلا- سيب و انار و خرما نمى تواند بود، بلكه درخت سيب آن عالم، جامع جميع انواع اثمار است، فشجرتها كل الاشجار و فاكهتها كل الفواكه. و اين جامعيّت و مجموعيّت، بنا بر اقتضاى آن عالم است. و اين اقتضا، به واسطه ى آن است كه عالم علم و عقل و نفس و امر- كه غير از اين عالم حسّ و شهادت و خلق است- عالمى است با وسعت و فسحت،

وليكن با كمال بساطت و اندماج و اجمال، به طورى كه سيب عين انار و انار عين ثمار ديگر است، و اشاره به هر كدام، عين اشاره به ديگرى است.

و از اين جهت است كه در اخبار وارد شده كه در يك درخت از درختان بهشت، انواع ميوه هست. و اين نيست مگر به واسطه ى مقام جمعيّتى كه در آنجا است. و آن مقام، مقام وحدت محضه و كليّت صرفه است، زيرا اين انار و انجير و ساير ميوه ها افرادند، و اين افراد و جزئيات را يك نوع و جنس و كلّى لازم است كه اينها مندرج در تحت آنها باشند. و اين كلّى، در عالم حسّ و شهود، در ضمن افراد است. و وجودى ندارد مگر بالعرض. و مندرج نشدنش در اين عالم، به واسطه ى تنگى رتبه و ضيق درجه است. وليكن چون آن عالم مقامى است رحُب الفناء و واسع الفضاء، هر چيزى را بروز و ظهور و وجودى است على حده و حقيقه و كليه، ففيها كيفيه واحده، جامعه لجميع الكيفيات. اين خرما سيب است، و سيب انار است، و انار سفرجل است بوى خرما مثلا داراى بوى سيب است، و با او طعم انار است. يك ميوه است و همه ميوه ها است. پس منافاتى ميان خبر خرما و سيب و ميوه ى درختى طوبى يا درخت بهشتى- كما ورد كلها فى هذا المضمار- نيست.

و اگر اين بيان بر تو معلوم شده باشد، جمع ميان اخبار مختلفه ى داله بر شجره ى منهيّه- كه حضرت آدم تناول فرمود- ممكن است.

و نظير اين مطلب توصيف براق است، به صفاتى كه در كتب معراجيّه مذكور شده، چه دابه و مركب بهشتى هم داراى صور جميع دوابّ بايد باشد، فافهم و تبصر.

بيانات للشموم كالتّعطيرات فى حكمه صدور هذه التعبيرات

بيانات للشموم كالتّعطيرات فى حكمه صدور هذه التعبيرات


بدان كه چون جماعت انبياء و حضرت اولياء و اوصياء عليهم السلام داراى شرافت ذاتى هستند، لذا حضرت مذوّت الذّوات، ماده ى نطف طاهره ى

آن بزرگواران را در عالم امر و نشاه غيب و ملكوت قرار داد. وليكن از براى تعليم و تفهيم مكلفان- كه بدانند حقيقت ماده ى نطفه ى ايشان از عالم غيب و علوى است- گاهى به صورت ورق جنت، و گاهى به آب، و گاهى به فاكهه ى بهشتى آن را جلوه داد، به واسطه ى آن كه اين عالم، عالم قشر و كثرت و شهود و نشاه ى مادّه و مدت و تدريجى الحصول است. و اگر حق تعالى ماده ى نطفه ى آن بزرگواران را اين طور جلوه ندهد، مردمان كوتاه نظر اين عالم حس و شهود تصور ننمايند كه انعقاد نطفه ى طيّبه ى ايشان از مواد بهشتيّه است.

و از اين قبيل است كه در وقت تشرف جبرئيل در نزد خاتم النبيين صلى الله عليه و آله (در صورت) دحيه ى كلبى كه خوش سيماترين صحابه بود، جلوه مى كرد، و بروز و ظهور مى نمود. و اين نبود مگر محض اعلام انام.

و هم چنين در زمان احتضار امام، چيزى مانند كف يا عصفور و گنجشك، از دهان معجز بيان امام بيرون مى آمد. و امام قائم بعد از آن بزرگوار، آن را بلع مى فرمود و ميل مى نمود.

و بر هر فردى از افراد عقلاء عالم، آشكار و هويدا است كه ولايت و امامت، مناسبت با كف و عصفور ندارد. پس حكيم على الاطلاق در مقام تعليم عباد، معقولات را مثل به محسوسات مى زند. از اين جهت است كه به سبب انعقاد نطفه ى معصوم و معصومه فاطمه ى صديقه سلام الله عليها به صور اشياء مذكوره در روايات و اخبار سابقه، اعلان مى فرمايد.

و در خصوص ماده ى نطفه ى حضرت فاطمه عليهاالسلام كه از عالم غيب است، به هفت طريق رسيده، و يحتمل كه به جهت اهميت باشد كه مردمان و شيعيان يقين نمايند كه حقيقت آن مخدّره از نور، و منزلتش برتر از حور است، بلكه علّت ايجاد بهشت و قصور است.

درباره ى حديث: فاطمه خير نساء امتى الا ما ولدته مريم

درباره ى حديث: فاطمه خير نساء امتى الا ما ولدته مريم


بدان كه بعضى از بزرگان مثل مرحوم نراقى اول در «مشكلات العلوم» و مرحوم شهيد ثالث در «مجالس المتقين»

___________________________________

ظاهرا مراد، مجالس المؤمنين است. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت نموده اند كه فرمود: فاطمه خير نساء امتى، الاما ولدته مريم. و به نقل مرحوم ملا محمد على هزار جريبى در «مطارح الانظار»، فاطمه خير نساء العالم است به جاى خير نساء امتى

___________________________________

درباره ى سيادت و افضليت حضرت فاطمه عليهاالسلام بر تمام زنان جهان مراجعه شود به: احقاق الحق ج 10 ص 115- 27 و ج 19 ص 51- 18. و در اين خبر چند معنى محتمل است:

اول: آن كه الا حرف تنبيه باشد؛ و ما، ماء موصوله به معنى التى؛ و تذكير ضمير ولدته به اعتبار لفظ آن باشد؛ و ولدته به تشديد لام باشد؛ پس معنى آن در اين هنگام چنين است كه:

فاطمه عليهاالسلام بهترين زنان امّت من است. آگاه باشيد آن چنان زنى است كه قابلگى نموده است او را مريم.

دوم: آن كه الا حرف استثناء منقطع باشد؛ و ما، ماء نافيه؛ و ولدته به تخفيف لام، صيغه ى ماضى مونث غايب؛ و معنى در اين وقت چنين است كه:

فاطمه عليهاالسلام بهترين زنان امّت من است جز اينكه نزائيده است او را مريم، و بس

___________________________________

بس، در اينجا يعنى: فقط، تنها. اين خيريّت از آن مخدّره مفقود است. و اگر مريم او را مى زائيد، تمام خيريّت ها را دارا و واجد بود.

چه اولا جلالت شأن خود مريم، اظهر من الشمس وابين من الامس است. و ثانيا از زمان حضرت عيسى تا زمان حضرت خاتم النبيّين، مريم مشهوره ى به خيرالنساء و سيدّةالنساء بود. پس تمام جهات خيريّت از براى فاطمه عليهاالسلام در وقتى حاصل مى شد كه از مثل چنين زنى متولد مى گرديد، و حال كه از او متولّد نشده، پس فقط اين خيريت از او مفقود است.

سوم: آن كه معنى خبر چنين باشد كه:

فاطمه عليهاالسلام بهتر است از زنان امت من و يا از زنان عالم، مگر آن دخترى كه زائيده است او را مريم. و چون مريم دخترى نزائيد و محال است كه بزايد، پس ثابت شد كه بهتر بودن زنى در ميان امّت من و يا در عالم از فاطمه محال است، و او بهتر از همه زنان است.

و بنابراين معنى، الا استثنائيه؛ و استثناء استثناء منقطع؛ و ما ماء موصوله به معنى التى و كنايه از دختر؛ و تذكير ضمير مفعول، نظر به لفظ ما مى باشد.

چهارم: آن كه معنى خبر چنين باشد كه:

فاطمه سلام الله عليها بهتر زنان عالم يا زنان امّت من است، مگر به آن وصفى كه زائيده است به آن وصف مريم. و آن وصف و خصوصيّت كه مريم زائيد، زائيدن بى شوهر است. يعنى فاطمه سلام الله عليها به همه صفات از تمامت زنان بهتر است، مگر به اين صفت كه زائيدن بدون مس بشر باشد، چه اين مخصوص به مريم است.

و بنابراين، لفظ ما، موصوفه؛ و ضمير مذكّر، به اعتبار لفظ آن است.

پنجم: الا در اين خبر به معنى حتى باشد؛ و مراد از ما، ماء موصوفه باشد؛ ولكن مراد زائيدن بدون مس بشر نباشد؛ بلكه مراد از آن وصف و

صفت، جهت نزول روح الامين باشد. پس معنى چنين مى شود كه:

فاطمه سلام الله عليها بهترين زنان امت من و يا بهترين زنان عالم است، حتى به آن وصفى كه به آن وصف مريم زائيد كه آن نزول روح الامين بود براى آن مخدّره؛ چه در اين هنگام مريم به اين وصف بر فاطمه سلام الله عليها برترى ندارد، زيرا كه روح الامين يكى از خادمان حضرت اميرالمؤمنين و فاطمه سلام الله عليهما است.

ششم: آن كه الا به معنى حتى؛ و ما، ماء نافيه؛ و ولدته به تشديد لام؛ و ضمير مفعول راجع به خيرالنساء باشد. و معنى خبر در اين هنگام چنين مى شود كه:

فاطمه سلام الله عليها بهترين زنان عالم يا بهترين زنان امت من است. و خيريّت آن، به اين درجه و مثابه است كه مريم آن خيرالنساء را قابلگى نكرد، يعنى رتبه ى فاطمه سلام الله عليها به درجه اى از رفعت است كه مريم با آن جلالت قدر و نبالت شأن، رتبه ى قابلگى او را پيدا ننمود؛ بلكه او به قدرت خداوندى، از خديجه متولّد گرديد.

و اين معنى با آمدن ساره و آسيه و مريم و كلثوم خواهر موسى در وقت زائيدن خديجه فاطمه عليهماالسلام را، منافى نيست؛ چه آمدن آنها شايد به جهت رفع وحشت تنهايى از آن مخدّره بود، نه به جهت قابلگى او.

فارجع و تامّل و اجعله من هدايانا و كن من الشّاكرين.

بيانات صاحب كتاب خصائص فاطميه درباره ى اين حديث

بيانات صاحب كتاب خصائص فاطميه درباره ى اين حديث


بدان كه مرحوم مغفرت لزوم حاج ملّا باقر واعظ طهرانى

___________________________________

صاحب كتاب ارزشمند «خصائص فاطميه». را در اين

معنى خبر معروف «فاطمه خير نساء امتى الا ما ولدته مريم» بيانى است كه آن را استفاده نموده است از يكى از اخبار وارده ى در مادّه ى نطفه طيّبه فاطميّه سلام الله عليها. و ما اولا موضع حاجت از آن خبر را در اين مقام مذكور مى داريم. و ثانيا بيانات آن مرحوم را مى نگاريم.

در بحار و تفسير فرات بن ابراهيم، معنعنا

___________________________________

حديث معنعن، يعنى حديثى كه سند آن، با تعيين اشخاص راوى، به معصوم عليه السلام مى رسد. از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند كه:

پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى مردم: آيا مى دانيد فاطمه عليهاالسلام از چه خلق شده؟

گفتند: خدا و رسول داناتر است.

فرمود: فاطمه خلق شده حوراء انسيّه نه انسيّه. فاطمه از عرق جبرئيل، و از پرهاى زير بال او كه كه ريزه هستند، خلق شده.

گفتند: يا رسول الله بر ما بسيار مشكل شد. يك وقت مى فرمايى حوراء انسيه است، يك وقت مى فرمايى از عرق جبرئيل و پرهاى ريزه ى بال او است.

فرمود: اكنون به شما خبر مى دهم. جبرئيل، براى من، از بهشت سيبى به هديه آورد، و آن را به سينه ى خود چسبانيده بود. پس جبرئيل و آن سيب عرق كرده بود، به نحوى كه اين دو عرق يكى شده. پس جبرئيل گفت: السلام عليك يا رسول الله و رحمه الله و بركاته. قلت (گفتم:) و عليك السلام يا جبرئيل. عرض كرد: خداوند سبحان، اين سيب را براى تو هديه فرستاد. پس گرفتم و بوسيدم و بر چشم هاى خود گذاردم و به سينه چسبانيدم. پس جبرئيل گفت: اين سيب را بخور گفتم: اى حبيب من،

/ 55