مقامات فاطمه - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


(صلى الله عليه و آله) را در خواب ديد، كه به او فرمود: اى بلال، به ما جفا كردى و از جوار و شهر ما روى گرداندى، اكنون به زيارت ما بيا. بلال بيدار شد و قصد مدينه كرد. چون به آنجا رسيد، مردم به او گفتند كه حضرت (فاطمه عليهاالسلام) در گذشته است. او فرياد زد و گفت: اى پاره ى تن پيامبر، چه زود به پدرت ملحق شدى!

گفتند: بر فراز مسجد برو، و اذان بگو، گفت: من فقط براى پيامبر، اذان گفتم، و براى كس ديگرى اذان نمى گويم. بالاخره آن قدر به او اصرار كردند، تا براى اذان بر بام مسجد رفت.

مردم مدينه، از زن و مرد و كوچك و بزرگ جمع شدند و گفتند: بلاب مؤذن رسول خدا، مى خواهد اذان بگويد، به اذانش گوش فرا دهيد. چون بلال، صداى تكبير بلند ساخت، همگى فرياد كشيدند، و اشك از ديده جارى ساختند. با شهادت به يگانگى خدا، ضجّه ى همه بلند شد.

چون بانگ رسالت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله) را ندا داد، در مدينه كسى باقى نماند، مگر آنكه گريست و ناله اش به آسمان رفت. دختران، مقنعه از سر افكندند، و فرياد و شيون بلند ساختند. وضع چنان شد، كه گويى زمان رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بازگشته است.

پس از آنكه از اذان فراغت يافت، گفت: آيا به شما بشارت ندهم، هر چشمى كه بر رسول خدا بگريد، آتش آن را لمس نمى كند. سپس به سوى شام برگشت»

___________________________________

الدرجات الرفيعه، ص 367- 366.

روايت شده كه پس از درگذشت صديقه ى اطهر (سلام الله عليها)، اميرالمؤمنين (عليه السلام) خانه نشين شد، و جز براى نماز و زيارت قبر رسول خدا (صلى الله عليه و آله) خارج نمى گشت. و شيعيان، از اين موضوع شديدا

متأثر شدند، و گفتند: اميرالمؤمنين عليه السلام، از ما رخ پوشيده است، و ديگر ما از علوم و احاديث آن حضرت، بهره اى نداريم.

پس تصميم گرفتند كه عمار ياسر را نزد امامشان بفرستند.

عمار گويد: من درب خانه ى مولايم رفتم، و اجازه ى ورود طلبيدم. پس از كسب اجازه، وارد شدم و ديدم آن حضرت، محزون و مغموم نشسته است، و حسن در سمت راست او و حسين (عليهماالسلام) در جانب چپ او هستند. زمانى به حسن عليه السلام مى نگرد، و مى گريد، و زمانى به حسين عليه السلام.

من با ديدن اين منظره، تاب از كف بدادم، و شديدا به گريه افتادم.

پس از اينكه آرام يافتم، گفتم: مولايم، اجازه مى دهيد سخن بگويم؟ فرمود: بگو اى ابويقضان. گفتم: سرورم! شما خود به صبر در مصيبت فرمان مى دهيد، پس اين اندوه طولانى چيست؟ شيعيانت، طاقت دورى شما را ندارند، و از فراقت سخت در رنجند.

امام به من نگريست و فرمود: اى عمار، مصيبتى كه من به آن دچار شده ام، به كسى وارد نگشته است. من با فقدان فاطمه (عليهاالسلام) رسول خدا را از دست دادم. چون او سخن مى گفت، گوشم صداى رسول خدا را مى شنيد. و به هنگامى كه راه مى رفت، گويى كه حضرتش در برابرم راه مى رود. من درد فراق را، تنها با از دست دادن او حس كردم.

بزرگترين چيزى كه در مصيبت او ديدم، اين بود كه به هنگامى كه او با بر محل غسل نهادم، يكى از دنده هاى او را شكسته يافتم، و پهلويش از ضربت تازيانه سياه گشته بود. اما حضرت زهرا عليهاالسلام، اين دردها را از من پنهان مى نمود، تا مبادا اندوه من زيادتر شود. و من هرگاه به حسن و حسين (عليهماالسلام) مى نگرم، گريه راه گلويم را مى گيرد. همچنانكه وقتى به زينب مى نگرم، دلم بر او به درد مى آيد. سپس اميرالمؤمنين (عليه السلام) را عمار بيرون آمد، و شيعيان، از اين امر بسيار مسرور شدند.

مقامات فاطمه

مقامات فاطمه


حضرت زهرا در محشر

حضرت زهرا در محشر


درباره ى مرور حضرت (عليهاالسلام) در محشر، احاديثى چند وارد شده است.

حاكم نيشابورى، به سند خود، از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود: از پيامبر شنيدم كه مى فرمود:

«چون روز قيامت فرا رسد، ندا كننده اى از پشت پرده و حجاب ندا در مى دهد: اى اهل محشر! چشمانتان را ببنديد، تا فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) عبور كند.»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 153:3.

اين حديث طبق شرايط مسلم و بخارى صحيح است. ابن بطريق نيز، آن را نقل كرده و صحيح دانسته، و در روايت وى اضافه شده است: «در حالى كه بر او دو رشته ى سبز فام است.»

___________________________________

161:3.

همچنين ابن اثير

___________________________________

اسدالغابه 523:5.، ابن حجر

___________________________________

مجمع الزوائد 212:9.- به نقل از «الكبير» طبرانى- و محب

طبرى

___________________________________

ذخائر العقبى /48. متعرض آن شده اند.

متقى هندى، به سند خود روايت مى نمايد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

چون روز قيامت فرا رسد، ندا كننده اى از درون عرش ندا در مى دهد: اى اهل محشر! سر خود را به زير اندازيد، و چشمانتان را فرو بنديد، تا فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) از صراط بگذرد. پس (او مى آيد و) با هفتاد تن از حوريان سيه چشم، چون برق از آن مى گذرد.»

___________________________________

كنزالعمال 618:6.

اين حديث را ابوبكر در كتاب «الغيلانيات»، و نيز ابن حجر

___________________________________

الصواعق المحرقه /113. (صلى الله عليه و آله) ياد نموده اند. محب طبرى نيز متعرض آن شده و گويد: ابوسعد محمد بن على بن عمر نقاش در «فوائد العراقيين» آن را وارد ساخته است.

___________________________________

ذخائر العقبى /48.

خطيب بغدادى، به دو طريق از عايشه روايت مى كند كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

«چون روز قيامت فرا رسد، ندا كننده اى ندا مى دهد: اى گروه خلايق! سرهايتان را به پايين افكنيد، تا فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) بگذرد.»

___________________________________

تاريخ بغدادى 141:8.

اين روايت را محبّ طبرى ياد نموده و گويد: ابن بشران از عايشه آن را روايت كرده است.

___________________________________

ذخائر العقبى /48.

ابن حجر، به اسناد خود، از على (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود:

چون روز قيامت فرا رسد ندا كننده اى ندا مى زند: اى اهل محشر! چشمانتان را فرو بنديد، تا فاطمه (عليهاالسلام) از صراط بگذرد، و به سوى بهشت رود.»

___________________________________

لسان الميزان 237:3.

حاكم نيشابورى، به سند خود، از ابوهيره روايت مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «روز قيامت، پيامبران بر مركبهاى خود سوار مى شوند، و (صالحين) قوم خود را محشر (به سوى بهشت) مى برند.

صالح بر شتر خود سوار مى شود، و من بر براق... فاطمه (سلام الله عليها) در برابرم سوار مى گردد.»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 152:3.

(حاكم گويد) اين حديثى صحيح طبق شرايط مسلم است.

متقى هندى، به سند خود، از ابوهريره روايت مى كند، كه گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود:

«پيامبران، روز قيامت بر مركبهايى سوار مى شوند، و مؤمنان قوم خود را از صحنه ى محشر به بهشت مى برند. صالح بر شتر خود برانگيخته مى شود. و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام)، بر شترهايى از شتران بهشت. على بن ابى طالب (عليه السلام) بر شتر من سوار مى گردد، و من بر براق. بلال نيز با شتر خود مى آيد، و صدا به اذان بلند مى سازد- تا پايان حديث.»

___________________________________

كنز العمال 193:6.

متقى گويد: اين روايت را طبرانى، ابوالشيخ و اين عساكر به روايت از ابوهريره در كتب خود وارد ساخته اند.

همچنين شيخ مفيد به سند خود از ابا عبدالله جعفر بن محمد (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: چون روز قيامت فرا رسد، خداوند (خلق) اولين و آخرين را بر بالاى يك بلندى گرد مى آورد، پس ندا

كننده اى صدا برمى دارد كه: چشم فرو ببنديد و سر به زير اندازيد تا فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) از صراط بگذرد. فرمود: پس خلائق چشمان خود را فرو مى بندند و فاطمه (عليهاالسلام) بر اسبى اصيل از اسبان بهشت مى آيد، در حالى كه هفتاد هزار فرشته او را مشايعت مى كنند، پس وى در جايگاهى شريف از جايگاه هاى قيامت مى ايستد، سپس از اسب خود به زير آمده، پيراهن خون آلود حسين بن على (عليه السلام) را به دست گرفته و مى گويد: پروردگارا اين پيراهن فرزندم است كه تو خود مى دانى چه بر او وارد ساختند. از جانب خداى صاحب عزت و جلال ندا مى رسد كه: اى فاطمه: براى تو نزد من (مقام) رضا است. پس مى گويد: پروردگارا از كشنده ى او برايم انتقام بگير. پس خداى تعالى امر مى نمايد كه گروهى را كه در آتشند بيرون آورند. آنان از جهنم بيرون آورده مى شوند و او (فاطمه عليهاالسلام) كشندگان حسين بن على (عليه السلام) را از ميان آنان بيرون مى كشد همچنانكه پرنده دانه برمى چيند، سپس آن گروه با ايشان به آتش بازگردانده مى شوند و در آنجا مورد انواع عذاب واقع مى گردند. سپس فاطمه (عليهاالسلام) بر اسب خود سوار شده و وارد بهشت مى شود، در حالى كه فرشتگان او را همراهى مى كنند و فرزندان و دودمانش در مقابلش و دوستان ايشان از مردم در سمت راست و چپ او قرار دارند.

محبّ الدين طبرى از على (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: دخترم روز قيامت محشور مى شود، در حالى كه بر او حلّه ى كرامت الهى است كه با آب حيات آميخته شده است. پس مردم به سوى او مى نگرند و از او در شگفت مى شوند. سپس جامه اى از جامه هاى بهشت بر او پوشيده مى شود، بر هر هزار جامه ى او به خط سبز نوشته شده كه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) را با بهترين صورت و كاملترين هيبت و كرامت تمام و افزونترين بهره وارد بهشت سازيد، پس او خرامان چون عروس به سوى بهشت گام مى نهد، در حالى كه هفتاد هزار حورى

بهشتى گرد او را فرا گرفته اند.

___________________________________

ذخائر العقبى /48.

ابن حجر هيثمى از سفيان ثورى از ابواسحاق از جبار بن قاسم طائى از ابوموسى نقل مى كند كه او مرفوعا روايت مى نمايد (كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود): چون روز قيامت شود، من و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) در گنبد و بارگاهش زير عرش خواهيم بود.

___________________________________

لسان الميزان 94:2.

اين حديث را هيثمى از ابوموسى اشعرى نقل مى كند.

___________________________________

مجمع الزوائد 184:9. و

___________________________________

در مورد روايات بيشتر در اين زمينه، مراجعه شود به:

1- احقاق الحق ج 10 ص 160- 139 و ج 19 ص 72- 67.

2- فضائل الخمسه ج 3 ص 200- 199

3- فاطمه الزهرا عليهاالسلام، ص 104- 101 و 78- 73.

4- عوالم العلوم ج 11 ص 315- 312.

5- بحارالانوار، ج 7، ص 237- 230، و ج 8 ص 68، و ج 43 ص 227- 219.

درجه ى فاطمه در بهشت

درجه ى فاطمه در بهشت


رسول خدا (صلى الله عليه و آله)، اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن و حسين (عليهم السلام)، اولين كسانى هستند كه وارد بهشت مى گردند، و ايشان در يك درجه و مقام هستند.

___________________________________

مراجعه شود به: فضائل الخمسه ج 3 ص 204 و بحارالانوار ج 39 ص 219- 211 باب 85. در اين باره احاديثى وارد شده است.

متقى هندى، به سند خود از ابوسعيد خدرى روايت مى كند كه گفت:

«حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بر دختر خود فاطمه (عليهاالسلام) وارد شد. در آنجا، حسن و حسين (عليهماالسلام) در دو سوى مادرشان قرار داشتند و على (عليه السلام) خفته بود. امام حسن (عليه السلام) تقاضاى آب (يا شير) نمود. پيامبر نزد شتر آنان رفت و از آن شير دوشيد و نزد وى آورد. حسين (عليه السلام) به برادر گفت: بده اول من بنوشم (و چون حسن عليه السلام امتناع ورزيد) به گريه افتاد. پيامبر فرمود: بگذار اول برادرت بنوشد، سپس تو بنوش، فاطمه (عليهاالسلام) گفت: آيا او را بيشتر دوست داريد؟ فرمود: من او را بيشتر دوست ندارم، و هر دو براى من يكسانند. بدرستى كه تو، و اين دو، و اين به خواب رفته، با من در روز

قيامت، در يكجا زير گنبد عرشند.»

___________________________________

كنز العمال 102:7- همچنين در كتاب سليم بن قيس ص 170- 169 آمده است.

اين حديث را طبرانى نيز روايت مى نمايد.

احمد بن حنبل، از عبدالرحمن ازرق، از على (عليه السلام) روايت مى كند كه فرمود:

«من خوابيده بودم، كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بر من وارد شد. حسن و حسين (عليهماالسلام) تقاضاى آب (يا شير) نمودند. پيامبر برخاست و از گوسفندمان مقدارى شير نوشيد. حسن (عليه السلام) جلو آمد، و پيامبر ظرف شير را به او داد. فاطمه (عليهاالسلام) گفت: اى رسول خدا، آيا برادرش را بيشتر دوست داريد؟ فرمود: نه، اما ابتدا او آب (يا شير) طلبيد. سپس فرمود: بدرستى كه من و تو و اين دو و اين خوابيده، در روز قيامت در يكجا هستيم.»

___________________________________

مسند احمد 101:1.

حاكم ذهبى، از ابوسعيد خدرى روايت نموده اند كه:

«پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر فاطمه (عليهاالسلام) وارد شد و فرمود: بدرستى كه من و تو و اين خوابيده (يعنى على عليه السلام) و اين دو (يعنى) حسن و حسين (عليهماالسلام)، روز قيامت در يكجا هستيم.» حاكم اين روايت را صحيح مى داند.

___________________________________

مستدرك 137:3.

ابن عساكر و دار قطنى، بطور مرفوع از عمر نقل كرده اند (پيامبر فرمود): «فاطمه و على و حسن و حسين (عليهم السلام) در سراى قدس، در (زير) گنبد سپيدند، كه سقف آن عرش خداى بخشنده است.»

اين حديث را متقى هندى ياد نموده، و گويد: ابن عساكر، آن را وارد ساخته است.

___________________________________

كنزالعمال 216:2. طبرانى نيز، به نقل از جبار طائى از ابوموسى، آن را متعرض

شده است.

محبّ طبرى، از زيد بن ابى اوفى روايت آورده، كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود:

«تو با دخترم فاطمه (عليهاالسلام)، در قصر من در بهشت هستيد. و تو برادرم و دوست من هستى. سپس اين آيه ى شريفه را تلاوت فرمود: اخوانا على سرر متقابلين:

___________________________________

سوره ى حجر، آيه ى 47. (بهشتيان) برادروار، بر تختهايى روبروى هم نشسته اند.»

___________________________________

الرياض النضره 209:2. و

___________________________________

ذيل اين آيه شريفه، احاديث ديگرى وارد شده است. مراجعه شود به:

1- احقاق الحق ج 14 ص 610- 603 و ج 3 ص 456- 454.

2- فاطمه الزهرا عليهاالسلام ص 101- 98.

3- الغدير ج 3 ص 115 و ج 10 ص 136- 135.

4- فروغ هدايت، مرحوم آيه الله سيد على بهبهانى، آيه ى 9، ص 145- 127.

اين حديث را احمد بن حنبل نيز در كتاب مناقب آورده است.

متقى هندى از ابن مردويه، و او از شرح زرقانى بر «المواهب اللدنيه» قسطلانى و نيز از شرح ابوحاتم بر آن بازگو مى كند، كه على (عليه السلام) فرمود:

«در بهشت، دولولو است، كه يكى از آنها سپيد و نامش وسيله است، و متعلق به محمد (صلى الله عليه و آله) و خانواده اش مى باشد. و ديگر زرد است، و در اختيار ابراهيم و دودمانش قرار دارد.

___________________________________

كنزالعمال 102:7.

حاكم نيشابورى، از ابن عباس روايت مى كند: «برترين زنان اهل بهشت، خديجه، فاطمه، مريم و آسيه اند.»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 185:3.

/ 55