ازدواج با اميرالمؤمنين - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ازدواج با اميرالمؤمنين

ازدواج با اميرالمؤمنين


همسر و همتا

همسر و همتا


مناوى به سند خود، از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت مى نمايد كه فرمود: «اگر على (عليه السلام) آفريده نشده بود، فاطمه (عليهاالسلام) همتايى نداشت.»

___________________________________

كنوز الحقائق /24. و

___________________________________

احاديث چندى به اين مضمون وارد شده است. مراجعه شود به:

1- عوالم العلوم ج 11 ص 138 و 141 و 142 و 146.

2- بحارالانوار 43 ص 92، 97، 99، 107، 141، 145.

3- فاطمه الزهراء عليهاالسلام، ص 61- 58.

اين حديث را ديلمى نيز نقل كرده است.

حافظ نيشابورى به سند خود از ابوهريره، و او از عمر بن خطاب نقل مى كند كه گفت «على بن ابى طالب (عليه السلام) سه ويژگى دارد، كه در من يكى از آنها بود، از نعمتهاى رنگارنگ و متنوع دنيا بهتر بود. گفتند: آنها كدامند پيشواى مؤمنين؟ گفت: همسرى مانند فاطمه دختر رسول خدا، ساكن شدن در مسجد پيامبر- كه هر چه بر او جايز است بر على (عليه السلام) هم جايز مى باشد- و پرچمدارى جنگ خيبر.»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 125:3.

اين حديثى است صحيح السند، كه متقى هندى آن را نقل نموده و گفته كه ابن ابى شبيه آن را وارد ساخته است.

___________________________________

كنزالعمال 393:6.

ابن حجر نيز، آن را به نقل از ابويعلى آورده است.

___________________________________

الصواعق المحرقه /76. محبّ الدين طبرى به روايت ابن سمان متعرض آن شده است.

___________________________________

الرياض النضره 192:2.

احمد بن حنبل، به سند خود از عبدالله بن عمر نقل مى كند كه گفت: «ما در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى گفتيم: بهترين مردم... (تا آنجا كه گويد:) به تحقيق به فرزندان ابى طالب، سه ويژگى داده شده، كه اگر يكى از آنها را داشتم، نزد من محبوبتر از نعمتهاى رنگارنگ دنيا بود: رسول خدا دخترش را به ازدواج او درآورد و از او داراى فرزند شد. درب خانه ها به سوى مسجد (پيامبر) بسته شد جز درب خانه ى او. و پرچمدارى جنگ خيبر.»

___________________________________

مسند احمد 192:2.

اين حديث را ابن اثير

___________________________________

اسدالغابه 214:3. و متقى هندى

___________________________________

كنزالعمال 319:6. روايت كرده اند.

___________________________________

مدارك بيشتر اين روايات را، در تعليقه ى مربوط به فصل ششم از بخش اول همين كتاب (حديث سدالابواب) ببينيد.

چون فاطمه ى زهرا (سلام الله عليها) به سن ازدواج رسيد، گروهى از صحابه به خواستگارى وى آمدند. ابتدا ابوبكر پيش قدم شد، و از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) تقاضاى همسرى با حضرت صديقه را نمود. رسول خدا ابتدا پاسخ فرمود كه او كوچك است ابوبكر در دفعات بعد،

خواسته ى خود را تكرار كرد. سرانجام پيامبر فرمود: من در اين باره منتظر تقدير (و وحى) الهى هستم. بعد از آن، عمر به اين امر اقدام ورزيد، كه با همان پاسخ روبرو گشت.

در پى اين دو نيز، عبدالرحمن بن عوف و عثمان بن عفان داوطلب دامادى رسول خدا شدند! عبدالرحمن گفت: دخترت فاطمه را به ازدواج من درآور، تا ده هزار دينار و صد شتر سياه رنگ چشم آبى، كه بر پشت هر يك پارچه هاى كتان مصرى باشد، مهر او قرار دهم. عثمان نيز گفت: من هم همين مقدار قرار مى دهم، علاوه بر آنكه من پيش از عبدالرحمن اسلام آورده ام!

پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) خشمناك شدند، و مشتى سنگريزه برگرفتند و به طرف عبدالرحمن انداختند. و فرمودند: تو با مالت مى خواهى مرا بترسانى؟! پس آن سنگريزه ها به مرواريد تبديل شد. و چون يكى از آنها را قيمت كردند، برابر تمام دارائى عبدالرحمن گشت!

بعد از اين موارد، على بن ابى طالب (عليه السلام)، از فاطمه ى اطهر (سلام الله عليها) خواستگارى نمود. و آن حضرت، وى را به ازدواج او درآورد.

در اين باره رواياتى موجود است. از جمله، حافظ حسين بن محمد بن حسن ديار بكرى در حوادث سال دوم هجرت نقل مى كند كه ابوبكر، از فاطمه (سلام الله عليها) خواستگارى نمود و پيامبر فرمود: منتظر تقدير خداوندم. بعد از آن عمر آمد و همان پاسخ را دريافت داشت. سپس طائفه ى على (عليه السلام) آمدند و به امير مؤمنان پيشنهاد خواستگارى دخت پيامبر را دادند. فرمود: آيا بعد از ابوبكر و عمر كه پيغمبر آنها را رد نمود، به خواستگارى روم؟...

___________________________________

تاريخ الخميس 361:1.

متقّى هندى، از ابن جرير- به سند صحيح-؛ و دولابى در كتاب «الذرّيه الطاهره» از على (عليه السلام) نقل مى كنند كه فرمود: «ابوبكر و عمر، از فاطمه (عليهاالسلام) خواستگارى نمودند. اما آن حضرت از وصلت با آنان امتناع ورزيد. عمر گفت: تو برو اى على.»

___________________________________

الذريه الطاهره (چاپ 1407 جامعه مدرسين قم) ص 93 حديث 83.

متقى در جاى ديگر مانند اين حديث را از ابن جرير نقل نموده و صحيح دانسته است.

___________________________________

كنزالعمال 392:6.

ابن اثير نيز، شبيه خبر مذكور را از حارث از على (عليه السلام) روايت مى نمايد.

___________________________________

اسدالغابه 52:5.

محبّ الدين طبرى از انس نقل مى كند: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در مسجد بود كه به على (عليه السلام) فرمود: اين جبرئيل است كه به من خبر مى دهد كه خداوند فاطمه را به ازدواج تو درآورد. و بر اين ازدواج، چهل هزار فرشته را گواه گرفت.»

___________________________________

ذخائر العقبى /32.

اين حديث را ملا در سيره ى خود نقل كرده است.

محبّ الدين از على (عليه السلام) روايت مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود «فرشته اى نزد من آمد. و گفت: اى محمد، خدا بر تو سلام مى رساند و مى گويد: من در عالم قدس و در جمع كروبيان، دخترت فاطمه را به ازدواج على بن ابى طالب (عليهماالسلام) آوردم، پس عقد او را در زمين جارى ساز.»

متقى هندى

___________________________________

كنز العمال 152:6.، به ابن هجر هيثمى متوفاى سال 807

___________________________________

مجمع الزوائد 204:9.، مناوى

___________________________________

فيض القدير 215:2. و

ابن حجر

___________________________________

الصواعق المحرقه /74. نقل كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «پروردگارم مرا امر نمود، كه فاطمه را به ازدواج على (عليهماالسلام) درآورم.»

محبّ الدين طبرى، از على (عليه السلام) نقل نموده كه پيامبر به او فرمود: «اى على، بدرستى كه خدا مرا امر نموده كه تو را داماد خود گيرم.»

___________________________________

ذخائر العقبى /86.

اين حديث را ابن سمان در كتاب «الموافقه» نقل كرده است.

مولف گويد: اين احاديث بسيار، روشنگر آن است كه ازدوج على و فاطمه (عليهماالسلام) به امر خداى تعالى بوده، و اينكه ولايت خدا، مقدّم بر ولايت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) قرار داشته است. و لذا آن حضرت در انتظار امر الهى در اين باره به سر مى برد. و حال آنكه پيش از آنكه در زمين، فاطمه همسر على (عليهماالسلام) گردد، خداى تعالى در آسمان، عقد اين دو بزرگوار را بسته بود. در اينجا خداى تعالى كسى را همتاى حضرت سيده النساء (عليهاالسلام) جز اميرالمؤمنين (عليه السلام) نديد. به اين ويژگى، فضيلت و برترى صديقه طاهره بر ديگر زنان جهان آشكار مى شود. (كه همان گونه كه على عليه السلام همتا نداشت، فاطمه سلام الله عليها نيز مانندى ندارد.)

چون مردان قريش بر اين مطلب آگاهى يافتند، از فاطمه (عليهاالسلام) اعلام انزجار نمودند. در اين باره، زنان خود را نزد او فرستادند، و به او گفتند: پدرت، تو را به عقد مرد فقيرى درآورده، كه مال و منالى ندارد. صديقه ى اطهر مكر و سوء نيت آنان را دريافت، اما سخنى نگفت كه از او برنجند. بعد از آن به پدر گرامش اظهار داشت: اى رسول خدا، مرا به

ازدواج مرد فقيرى درآوردى، كه مالى ندارد؟ فرمود: آيا خوشنود نيستى، كه من تو را به ازدواج كسى درآوردم، كه زودتر از تمام امّتم اسلام آورد، و علمش از همه فزونتر است؟ البته حضرت زهرا با اين پرسش از پدر بزرگوارش قصد آن داشت كه فضل و گرانمايگى اميرالمؤمنين عليه السلام را براى مردم آشكار سازد.

متقى هندى

___________________________________

كنز العمال 392:6، الذريه الطاهره دولابى ص 93 و 144. و احمد بن حنبل در مسند خود از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه به فاطمه (عليهاالسلام) فرمود: «بخدا قسم عالمترين و بردبارترين مردم، و كسى را كه پيش از همه اسلام آورد، به ازدواج تو درآوردم.»

همچنين متقى هندى، از آن حضرت روايت مى نمايد كه به دخت اطهرش فرمود: «تو را به ازدواج بهترين فرد خانواده ام، كه در علم و بردبارى و اسلام گوى سبقت را از همگان ربوده، درآوردم.»

___________________________________

كنز العمال 197:6.

متقى گويد: اين حديث را خطيب بغدادى در «المتفق والمتفرق» از بريده نقل مى كند.

متقى، در روايات مفصلترى، از حاكم ياد مى نمايد كه به اسناد خود، از ابن عباس و ابوهريره روايت مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «آيا خوشنود نيستى كه تو را به ازدواج كسى درآوردم، كه پيش از ديگران اسلام آورد، و علمش از همه فزونتر است؟ (آيا خوشنود نيستى كه) تو سرور زنان امتم باشى، همان گونه كه مريم سرور زنان قوم خود بود؟ آيا خوشنود نيستى اى فاطمه، كه خداوند به زمين نگريست، و از آن، دو مرد را برگزيد، كه يكى از آنها را پدرت قرار داد، و ديگرى را شوهرت؟»

حاكم نيشابورى، به اسناد خود، از ابوهريره نقل مى كند كه: «فاطمه

(عليهاالسلام) عرضه داشت: اى رسول خدا، مرا به ازدواج على (عليه السلام) درآوردى، در حالى كه فقير است و مال و منالى ندارد؟ فرمود: اى فاطمه، آيا راضى نيستى، كه خداى عزوجل به اهل زمين نگريست؛ و از آن، دو مرد را برگزيد: يكى پدرت و ديگرى شوهرت؟»

___________________________________

مستدرك الصحيحين 129:3. و

___________________________________

روايات بيشتر اين مبحث را، در مصادر زير ببينيد:

1- احقاق الحق ج 10 ص 348- 326، و ج 19 ص 140- 123.

2- عوالم العلوم ج 11 ص 143- 136.

3- احقاق الحق ج 4 ص 460 و 481- 467، ج 6 ص 623- 592، ج 7 ص 2- 1، ج 15 ص 650- 644، ج 17 ص 24- 23 و 93- 83 و 291.

4- الغدير ج 2 ص 318- 315.

5- فضائل الخمسه ج 2 ص 166- 147.

6- دلائل الصدق ج 2 ص 451- 447.

ابن حجر هيثمى، به نقل از «مغازى كبرى» تاليف ابن اسحاق نقل مى كند كه: «على (عليه السلام)، از فاطمه (سلام الله عليها) خواستگارى نمود. پيامبر فرمود: آيا چيزى نزد خود دارى؟ عرضه داشت: نه، فرمود: آن زرهى را كه (در جنگ بدر) نصيبت شد، چه كردى؟...»

ابن سعد، به اسناد خود از امام صادق، از امام باقر (عليهماالسلام) نقل مى نمايد كه فرمود: «على (عليه السلام)، مهر فاطمه (عليهاالسلام) را زرهى آهنين قرار داد.»

از طريق شيعه روايت شده، كه آن زره را اميرالمؤمنين- صلوات الله عليه- به چهار صد و هشتاد درهم خريده بود.

شيخ ابوعلى فتال نيشابورى، در «روضه الواعظين»، از امام حسين (عليه السلام) روايت آورده است كه فرمود: «چون پيامبر، فاطمه را به چهار صد و هشتاد درهم به عقد على (عليه السلام) درآورد، پيامبر امر نمود كه دو ثلث اين مقدار

را، براى خريد عطر؛ و ثلثى را براى لباس قرار دهند. پيامبر (صلى الله عليه و آله) بر آنان وارد شد؛ و مشاهده نمود كه آنان فرشى ندارند، جز پوست گوسفند (ياشترى) كه براى آن حضرت قربانى كرده بودند، و بالش چرمين كه درون آن ليف خرما قرار داشت.»

___________________________________

درباره ى مهريه ى حضرت فاطمه ى زهرا- صلوات الله عليها- مراجعه شود به:

1- عوالم العلوم ج 11 ص 202- 197.

2- احقاق الحق 10 ص 352- 346 و 368- 367.

- در برخى روايات آمده، كه مهريه ى حضرتش، شفاعت امت بزرگوارش (صلى الله عليه و آله) بود. و در برخى روايات ديگر خمس دنيا، و ربع دنيا و تمام زمين آمده. و در روايتى از رسول اكرم- صلى الله عليه و آله- آمده است كه فرمود، مهر عاجل، 480 درهم و مهر آجل، خمس زمين، به مصادر ذكر شده مراجعه نماييد.

ابن حجر در كتاب «الاصابه» در شرح حال سنان بن شفعله ى اوسى گويد: از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه خداى عزوجل به هنگام ازدواج فاطمه و على (عليهماالسلام)، امر نمود كه بر شجره ى طوبى، برگهايى به تعداد دوستداران آل محمد (صلى الله عليه و آله) روييد.»

اين حديث را، ابوموسى از ابن حجر نقل كرده است.

ابن حجر گويد: ابوبكر خوارزمى روايت نموده كه روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در ميان اصحاب آمد، و چهره اش چون ماه تابان مى درخشيد. عبدالرحمن بن عوف علت را پرسيد. فرمود: «از جانب پروردگارم درباره ى برادر و پسر عمويم و دخترم بشارت آمد كه خداوند، على را با فاطمه (عليهماالسلام) همسر ساخت. و رضوان- فرشته ى بهشت- را فرمان داد كه درخت طوبى را تكان دهد. او درخت را حركت داد. و از آن، اوراقى به تعداد دوستان خاندانم فرو ريخت. و فرشتگانى از نور در زير آن آفريد، و به هر يك ورقه اى داد. چون روز قيامت بر پا شود، فرشتگان در ميان مردم ندا مى زنند، و كسى از دوستان خاندان

رسالت باقى نمى ماند، مگر آنكه ورقه اى دريافت مى دارد كه سند آزادى او از آتش جهنم است. به اين ترتيب برادر و پسر عمو و دخترم، مردان و زنان امتم را از آتش دوزخ مى رهانند.»

___________________________________

الصواعق المحرقه /103.

اين روايت را خطيب بغدادى به سند خود از بلال بن حمامه نيز نقل نموده است.

___________________________________

تاريخ بغداد 21:4. ابن اثير نيز آن را ياد نموده، و گويد: ابوموسى آن را وارد ساخته است.

___________________________________

اسدالغابه 26:1.

ابونعيم به سند خود از عبدالله بن مسعود نقل مى كند كه گفت: «فاطمه (عليهاالسلام)، در صبح روز عروسى، دچار لرزش تن شد. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) به او فرمود: اى فاطمه، من تو را به ازدواج كسى درآوردم، كه در دنيا سرور و آقا است، و در آخرت از صالحان مى باشد. اى فاطمه، چون مشيت خداى تعالى تعلق گرفت كه تو را همسر على (عليه السلام) سازم، خدا، جبرئيل را فرمان داد، تا در آسمان چهارم بايستد و ملائكه را به صف درآورد، و در جمع آنان خطبه ى عقد تو و على (عليه السلام) را بخواند. سپس خداوند، درختان بهشت را فرمان داد، تا زيورها و حلّه هاى بهشتى بر آنان پديدار شود. سپس به فرمان الهى، زيورها و حلّه هاى خود را بر فرشتگان ريختند. پس هر يك از آنها كه بيشتر از ديگرى از آنها برداشت، بر آنچه برداشته، تا روز قيامت افتخار مى نمايد. ام سلمه گويد: فاطمه (عليهاالسلام) بر زنان افتخار مى نمود و مى گفت كه عقد وى را جبرئيل جارى ساخته است.»

___________________________________

حليه الاولياء 59:5.

اين حديث را خطيب بغدادى نيز نقل مى نمايد.

___________________________________

تاريخ بغداد 128:4. و

___________________________________

در مورد جشنهاى بهشتى و آسمانى در تزويج اين دو بزرگوار، مراجعه شود به:

1- احقاق الحق ج 10 ص 394- 382.

2- بحارالانوار ج 43، ص 99، 105- 102، 111- 108، 120، 123، 124، 128، 140.

اخطب خوارزمى موفق بن احمد مكى، به اسناد خود از ابن عباس روايت آورده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «اى على، بدرستى كه خداوند، فاطمه (عليهاالسلام) را به ازدواج تو درآورد، و مهر او را كره ى زمين قرار داد. پس هر كه بر روى زمين راه رود و دشمن او باشد، راه رفتنش حرام است.»

___________________________________

شيخ حشن بن سليمان حلى- از علماى شيعه- در كتاب «المحضر»، اين روايت را آورده است.

(به نقل: القطره من بحار مناقب النبى والعتره، سيد احمد مستنبط، ج 1، ص 162، باب سوم، حديث 17).

شاذان بن جبرئيل، در كتاب «فضائل» از امام صادق (عليه السلام) روايت مى نمايد كه در حديث آسمانى بودن ازدواج فاطمه (عليهاالسلام)، از حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) در مورد مهر آن بزرگ بانو پرسيدند. فرمود: «نيمى از بهشت؛ يك پنجم دنيا و آنچه در آن است؛ رودهاى نيل، فرات سيحون و جيحون؛ و يك پنجم غنائم، همه ى بخشش خداوند به فاطمه (عليهاالسلام) است...»

شيخ طوسى در كتاب «مجالس»، به اسناد خود از امام صادق (عليه السلام) روايت مى نمايد: «بدرستى كه خداى تعالى، يك چهارم دنيا و نيز بهشت و دوزخ را مهر فاطمه قرار داد. و او دشمنانش را وارد آتش مى سازد و دوستانش را وارد بهشت. او صديقه ى كبرى است كه قرون پيشين بر پايه ى معرفت او گشته است.»

___________________________________

بحارالانور ج 43 ص 105 حديث 19، و عوالم العلوم ج 11 ص 198 حديث 6، به نقل از امالى شيخ طوسى ج 2 ص 280.

حافظ حسين بن محمد بن حسن ديار بكرى

___________________________________

تاريخ الخميس 361:1.، محبّ الدين طبرى

___________________________________

ذخائر العقبى /29. الرياض النضره 183:2.، فاطمه ى عامليّه در كتاب (الدرالمنثور) و ديگران، از انس بن مالك نقل كرده اند كه گفت: «نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) بودم، كه بر آن حضرت غشيه ى وحى عارض شد. چون به خويش آمد، فرمود: اى انس، مى دانى جبرئيل از جانب

/ 55