تتميم - مجموعه مقالات الزهراء (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه مقالات الزهراء (س) - نسخه متنی

سید عبدالرزاق کمونه حسینی، علی اکبر نهاوندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


وكيل و متولى عقد نكاح از قبل مرد. و از جانب آن، و هذه الاستفاده ليست ببعيده.

تتميم

تتميم


بدان كه اخبار تزويج نمودن بارى تعالى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به حضرت امير عليه السلام، و خودش متولى عقد بودن، از طرق فريقين به حد استفاضه رسيده.

___________________________________

برخى از اين اخبار در احقاق الحق ج 10 ص 46- 345 و ج 19 ص 137- 123 نقل شده است. و چون ناظر به ديده ى بينا نظر كند، مى يابد كه اين اعتناء عظيمى كه بارى تعالى درباره ى اين تزويج داشته كه خود متولّى عقد آن بوده، نمى باشد مگر به جهت استنتاج امرى كه اعظم از آن چيزى نيست. و آن امر، بعد از نبوت خاصه ى محمديه، نيست مگر خلافت الهيه كه به آن نظام عالم وابسته است، و اصلاح حال بنى آدم بدون آن رشته اش گسسته؛ و آن خلافت است كه نتيجه اش اعلاء اعلام توحيد است، كه نتيجه و علت غائيه از براى ايجاد خلق است، و باعث ايصال اهل استعداد از ايشان است به سوى دار فوز و اسعاد.

پس چون نيك تامل كند، مى يابد كه نيست مگر از براى توليد اين شجره طيبه از ازض مقدسه ى بيضاء نقيه به ارسال ماء الالهى به سوى آن، و عقد بستن آنها به عقد مبرمى كه لايحتمل الفصام.

و لقد اشير الى هذا فى الحديث المروى فى امالى ثقه المحدثين الصدوق و غيره، عن اميرالمؤمنين عليه السلام فى خصوص التزويج. فانه ساق الحديث، الى ان قال حاكيا عن رسول الله صلى الله عليه و آله عن جبرئيل، انه قال:

ثم نادى مناد: الا يا ملائكتى و سكان جنتى، باركوا على على بن ابيطالب حبيب محمد صلى الله عليه و آله، فقد باركت عليهما- الى ان قال- فقال راحيل الملك: يا رب و ما بركتك فيهما باكثر مما راينا لهما فى جناتك و دارك؟ فقال عزوجل: يا راحيل، ان من بركتى عليهما ان اجمعهما على حجتى و اجعلهما حجه على خلقى. و عزتى و جلالى، لاخلقن منهما خلقا ولا نشائن منهما ذريه، اجعلهم خزانى فى ازضى و معادن لعلمى و دعاه الى دينى احتج على خلقى بعد النبيين والمرسلين- الحديث

___________________________________

امالى صدوق، مجلس 83، ح 1، ص 450- 48 چاپ اعلمى- لبنان.

هكذا ينبغى ان يكون عقد الخلافه الالهيه التى هى اخت النبوه و عصمه المروه، خاطبه سيد الوصيين، و مخطوبته سيده نساء العالمين، و وليه خاتم النبيين، و عاقده رب الجليل، و ترجمانه جبرئيل، و خطيبه راحيل، و شهوده الملاء الاعلى، و نحلته جنه الماوى، و نثاره الياقوت والمرجان، و ناثره خازن الجنان، و مجمعه البيت المعمور و خدامه الملائكه والحور.

فانظر ايها الظريف، ماذا ينبغى ان يكون مولود مثل هذا العقد المنيف، و هل يكون الا ما قال الملك المنان فى سوره الرحمن: مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لايبغيان فباى آلاء ربكما تكذبان يخرج منهما اللؤلؤ والمرجان فباى الاء ربكما تكذبان

___________________________________

سوره الرحمن، آيات 23- 19. دو دريا به حضرت امير و فاطمه سلام الله عليهما، و لؤلؤ و مرجان به حسنين عليهماالسلام تاويل شده است. مراجعه شود: نور الثقلين ج 5 ص 191 ح 17 به نقل از تفسير على بن ابراهيم قمى.

در بيان افضليّت حضرت فاطمه بر انبيا

در بيان افضليّت حضرت فاطمه بر انبيا


در كافى، از حضرت صادق عليه السلام روايت نموده كه فرمود: اگر آن

كه نبود خداوند خلق فرمود على عليه السلام را از براى فاطمه، نبود از براى آن مخدّره كفو و همسرى بر پشت زمين، از آدم پس كسى كه دون آدم است.

___________________________________

اصول كافى، كتاب الحجه، باب موالد الزهراء عليهاالسلام، حديث 10: لولا ان الله تبارك و تعالى خلق اميرالمؤمنين عليه السلام لفاطمه، ما كان لها كفو على ظهر الارض من آدم و من دونه.

و علامه مجلسى رضوان الله عليه در بيان اين روايت چنين فرموده است كه: اين روايت، دلالت دارد بر فضيلت اميرالمؤمنين عليه السلام بر اولوالعزم از رُسل، سواى پيغمبر ما صلى الله عليه و آله. پس از آن فرموده:

فان قلت لايدل على فضله على نوح و ابراهيم، لان القرابه فيهما مانعه من الزواج.

قلت: الظاهر من سياق الحديث ان المراد به الكفائه، مع قطع النظر عن القرابه، كما يدل عليه التصريح بآدم مع عدم القائل بالفرق الى آخر ما قال

___________________________________

مرآة العقول ج 5 ص 350- 349.

و شارح صالح در بيان آن فرموده است كه:

مقصود از اين حديث، اين است كه فاطمه افضل از آدم فمن دونه است، با قطع نظر از حرمت نكاح يا حليّت آن. پس وارد نيايد كه آن مخدّره بر آدم حرام است، من حيث التزويج. و هرگاه كه آن صدّيقه افضل از مردان باشد، افضل از زنان نيز مى باشد. و رواياتى در اين خصوص، از طريقه ى عامه و خاصه وارد شده است. پس از آن، چند روايت از طريق عامه بر افضليّت

آن مخدّره نقل مى فرمايد. فارجع.

___________________________________

كلام مرحوم مولى محمد صالح مازندرانى- رضوان الله تعالى عليه مفصل است، كه همراه با تعليقات مرحوم ميرزا ابوالحسن شعرانى در شرح اصول كافى، ج 7 ص 221- 216 آمده است.

و در خصايص الفاطميّه گفته است:

در معنى «آدم فمن دونه» كه در اين حديث است، چند وجه اراده مى شود: يكى آن كه مراد از من دونه، فرزندان آدم است از معصومين و غير معصومين عموما؛ و يكى ديگر، معصومين از انبياء مخصوصا، الا ما خرج بالدليل. در هر حال، حضرت آدم ابوالبشر- كه پدر است و نهايت و غايت اين نسبت است به فرزندان خود- خارج است، يعنى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام تا آدم كفوى نداشت.

و اگر اختصاص بدهيم من دونه را به معصومين مى گوئيم: ذكر آدم عليه السلام براى آن است كه اول انبياء بوده، و خود آدم به دليل خارج است، مانند آباء گرام و اجداد عظامش. پس مراد پيغمبران ديگرند كه فردا فردايشان با جاده ى عصمت، برابر با فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نبوده اند، نه از نسب فخيم و نه از حسب عظيم. و هيچ يك پدرى مانند پيغمبر نداشتند. و هيچ يك بستگى و پيوستگى اينشان به حقيقت محمديه، مانند فاطمه ى زهرا عليهاالسلام نبوده، و از براى فاطمه ى زهرا عليهاالسلام هم شوهرى با اين قرابت خاصه و رحم ماسه كجا يافت مى شد كه نفس پيغمبر صلى الله عليه و آله باشد، و اولى از نفوس ديگران؟

پس چنان كه عصمت فاطمه عليهاالسلام، دليل بر عصمت شوهر او است، اولويت نفس قدسيه علويه، دليل بر اولويت نفس مقدسه فاطمه است، براى آن كه با هم كفو بودند. و در عالم انوار، با هم اتحاد داشتند

الى آخر ما قال فى هذا المجال.

اين ناچيز گويد: كه بهترين بيانات از براى فهم اين حديث شريف، بيانى است كه از كتاب «مناقب المعصومين» نقل شده است كه:

لم تحقيقى اين مطلب، همانا شايد اين باشد كه آن معصومه، در عالم انوار، قبل از اشتقاق، شريك بود در مقام نورانيت، با جواهر حقايق انوار پدر بزرگوارش و شوهر عالى مقام و ذرّيّه اطهار ابرار خود. و چنانچه در اين عالم ظاهر جسدانى ام الائمه بود: در عالم انوار هم بعينه مطابق عالم ظاهر بود، لان الظاهر عنوان الباطن.

و هرگاه كه جواهر حقايق انبياء عليهم السلام، از شعاع انوار آل محمد صلى الله عليه و آله مخلوق شده باشند- چنانچه اين مطلب مصرح به جلى از اخبار است- پس انوار ايشان با انوار جواهر عاليه ى انوار آل محمد عليهم السلام شريك نيستند.

و از اين جا ظاهر مى شود كه هيچ يك از ايشان را قابليّت مزاوجت و اولى به تصرّف بودن در حق آن معصومه ى مظلومه عليهاالسلام نبوده، زيرا كه از جمله بديهيّات است كه شعاع را قابليّت هم كفوى و همسرى را اصل منير نيست، چه آن كه شجاع بماهو در رتبه ى منير نيست، و در رتبه ى او ناچيز و معدوم است و وجود او وجود تبعى طولى منير است. پس چگونه شعاع كذايى مى تواند كه زوج و ولى و اولى به تصرف و به مقتضاى «الرجال قوامون على النساء

___________________________________

سوره نساء: آيه 34.» قائم به امر منير باشد؟

بلى آن بزرگوارانى كه در آن رتبه اند، منحصرند به پدر بزرگوار و شوهر عالى مقدار و ذريّه ى اطهار آن مخدّره عليهم صلوات الله الملك الجبار.

و بعد از معلوم بودن عدم امكان مزاوجت در حكم الهى با پدر و اولاد در

تمامى شرايع و اديان، ثابت مى شود كه در تمام عالم، قابلى از براى زوجيّت آن مخدّره نبوده و نخواهد بود، مگر جناب ولايت مآب، يعنى غالب كل غالب و مطلوب كل طالب و شهاب الله الثاقب اعنى على بن ابيطالب فداه من فى المشارق والمغارب.

پس از اين بيان وافى و تبيان كافى، معلوم شد سرّ اخبار وارده ى در اين مقام و مضمار.

وجوه تشبيه جمال حضرتش به ماه

وجوه تشبيه جمال حضرتش به ماه


موهبه فيها نكت:

الاولى: علامه ى مجلسى رضوان الله عليه در بحار، در ضمن رجزهايى كه در شب زفاف فاطمه ى زهرا سلام الله عليها، از زن هاى مهاجر و انصار و زوجات حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله نقل فرموده اين شعر را از حفصه نقل كرده اند كه خواند:






فاطمه خير نساء البشر و من لها وجه كوجه القمر

يعنى فاطمه بهترين زنان بشر است. و كسى است كه از براى او، رويى است مثل روى ماه.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 116 به نقل از كتاب مولد فاطمه عليهاالسلام تاليف مرحوم صدوق رضوان الله تعالى عليه.

.

اين ناچيز گويد كه شايد نكته ى تشبيه نمودن صورت آن مخدّره را به ماه نه به آفتاب، و حال آن كه شروق و لمعان نور در آفتاب، بيشتر و زيادتر از ماه است، اين باشد كه:

در ماه، ملاحتى است كه در آفتاب نيست. و ملاحت صفتى است كه در ديده خوش آيد، و در دل جاى كند. و مدرك آن، ذوق است. و وصف آن، به زبان راست نيايد. و ايضا ماه پر مى كند ديده را به نور خود، و ديده به نور او انس مى گيرد، و لذت مى يابد دل به مشاهده ى او، و ممكن است نظر كردن به وى، به خلاف آفتاب كه خيره مى گرداند نظر را و ذوق نمى بخشد دل را.

الثانيه: و ايضا در بحار است كه انس بن مالك گفت كه از مادر خود پرسش كردم از صفت فاطمه عليهاالسلام. پس مادرم گفت: بود آن مخدّره سلام الله عليها كه گويا ماه بود در شب چهارده، يا آن كه آفتاب بود كه پوشيده شده بود به ابر، و يا آفتاب كه از زير ابر بيرون آمده باشد.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 6 سطر 13- 11.

اين ناچيز گويد كه شايد نكته ى تشبيه صورت مبارك آن مخدره را به بدر كه ماه شب چهارده است، اين باشد كه ماه، در آن شب، در اطراف او هاله است، غالبا. و اين تشبيه اشاره است به احاطه ى انوار و اضواء به اطراف و جوانب وجه مباركش، كه حكم هاله دارند.

و در بحار، در توجيه قول مادر انس گفته:

قولها كفرت، مجهول است. و به معنى غطيت و سترت است. و معنى كلام او اين است كه اگر بخواهى تشبيه نما آن مخدّره را به آفتاب، كه به ابر پوشيده باشد. و اين تشبيه با به لحاظ ستر و عفاف آن معصومه است، و يا به واسطه ى ممكن بودن تماشا و نظر كردن بر او است، چه آفتاب در وقتى كه در ابر پنهان باشد مى توان آن را نگاه كرد، چه آن كه چشم را تيره نمى سازد و خيره نمى گرداند.

و اگر بخواهى، تشبيه نما آن صديقه را به آفتاب در وقت بيرون آمدنش

از زير ابر، به واسطه ى لمعان و ضياء او. و محتمل است كه غرض از تشبيه به شمس، به لحاظ دو حالت ابتداء دخول در ابر و خروج از آن باشد، و تشبيه قناع آن مخدّره را به سحابى كه احاطه نموده باشد به بعض از قرص آفتاب.

و ممكن است كه مراد، تشبيه آن مخدّره باشد به شمس در هر دو حالت، به واسطه ى جمع نمودن شمس در اين دو حالت، ميان ستر و تمكن از نظر، و محو نشدن ضوء و شعاع از آن در اين دو حالت.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 7- 6.

الثالثه: در بحار است كه حضرت صادق عليه السلام به ابوبصير فرمود:

خداوند متعال حرام فرمود زنان را بر على عليه السلام، مادامى كه فاطمه سلام الله عليها در حيات بودند، زيرا كه آن مخدّره طاهره بود و حايض نمى شد.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 153 ح 12 به نقل از امالى شيخ طوسى.

و علامه مجلسى رضوان الله تعالى عليه در بيان اين حديث، چنين فرموده كه اين تعليل احتمال دو وجه دارد:

اول آن كه چون فاطمه عليهاالسلام حائض نمى شد، پس على عليه السلام عذرى در مباشرت با غير فاطمه نداشت كه زن ديگر بگيرد.

دوم آن كه جلالت قدر فاطمه عليهاالسلام، مانع بود از آن كه على عليه السلام زن نمايد، به سبب آن صفاتى كه مخصوص به صدّيقه ى طاهره صلوات الله و سلامه عليها بود.

___________________________________

بحار الانوار ج 43 ص 153.

سخنى ديگر در افضليت حضرت فاطمه بر انبياء

سخنى ديگر در افضليت حضرت فاطمه بر انبياء


علامه ى مجلسى رضوان الله عليه، در بحار از حضرت صادق عليه السلام

روايت نموده كه فرمود:

لولا ان اميرالمؤمنين عليه السلام تزوجها- اى فاطمه- لما كان لها كفو الى يوم القيمه على وجه الارض، آدم فمن دونه.

___________________________________

مدرك حديث در گذشته آمد.

و در بيان اين روايت در آن كتاب فرموده است كه: ممكن مى باشد كه استدلال كرده شود به اين فرمايش حضرت صادق عليه السلام، بر اشرف بودن على و فاطمه عليهماالسلام از ساير پيغمبران اولوالعزم، سواى پيغمبر ما.

گفته نشود كه دلالت ندارد بر افضليّت آن دو بزرگوار بر نوح و ابراهيم، به جهت احتمال اينكه كفو نبودن اين دو بزرگوار با فاطمه عليهاالسلام، شايد به لحاظ اين باشد كه آن دو بزرگوار از اجداد اين مخدّره اند، چه آن كه ما در جواب مى گوئيم كه ذكر حضرت آدم عليه السلام در خبر، دلالت دارد بر اينكه مراد عدم كفويّت انبيا است با آن مخدّره، با قطع نظر از موانع ديگر كه از جمله ى آنها محرميّت به واسطه ى جدودت است. علاوه ى بر اين كه ممكن است متشبّث به عدم قول به فصل شويم، به معنى اين كه هر كس كه آن را افضل از آدم بداند، افضل از ساير پيغمبران هم مى داند. بلى، ممكن است كه مناقشه شود در دلالت اين خبر، به اين كه بسا هست كه شرط در كفويّت، افضل بودن زوج است. و از متفاهم عرف، اين بعيد نيست، والله العالم.

___________________________________

اين حديث و توضيح علامه مجلسى ذيل آن را در بحارالانوار نيافتيم. البته چنانچه در صفحات گذشته ذكر شد، اين حديث در اصول كافى، كتاب الحجه، باب مولد الزهراء عليهاالسلام، رقم 10 آمده است. و مرحوم مصنف، اين خبر را با شرح علامه مجلسى- قريب به مضمونى كه در متن آمده- به نقل از مرآة العقول ج 5 ص 350- 349 نقل كرده اند.

اين ناچيز گويد: آنچه متفاهم عرف است در زوجيّت، بعد فرض الكفويّة، افضليّت زوج است بر زوجه من حيث الذكوريّة الانوثية نه از حيثيّات ديگر، فافهم و تأمّل.

و ما در سابق، اگر چه توضيح و تشريح اين روايت را به نحوى مستوفى ذكر نموده ايم، وليكن در اين مقام خوش داشتم كه بيانات علامه ى مجلسى رضون الله عليه را- من باب التبرك- بتمامها ذكر نمايم.

در بيان افضليت حضرت فاطمه بر حضرت مريم

در بيان افضليت حضرت فاطمه بر حضرت مريم


بدان كه در بحارالانوار و ناسخ التواريخ و كتب معتبره ى ديگر، در مقام اشرفيّت و افضليّت حضرت صدّيقه ى كبرى بر مريم مادر حضرت عيسى عليه السلام، بياناتى است كه محصّل آنها اين است كه آن مخدّره از چند جهت بر حضرت مريم فضيلت دارد:

___________________________________

مطالب اين موهبت، عمدتا مأخوذ از بيان ابن شهر آشوب در كتاب مناقب است. مراجعه شود: بحار الانوار ج 43 ص 50- 48 به نقل از مناقب.

اول: آن است كه آگر چه خداوند متعال درباره ى مريم فرموده است، به توسط ملائكه كه: يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك على نساء العالمين

يعنى اى مريم، خداوند تو را برگزيد و پاكيزه ساخت از آلايش زنان، و برگزيد تو را از زنان عالميان.

___________________________________

سوره آل عمران، آيه 37.

اما بديهى است كه مراد از زنان عالمين، زنان عهد خود مريم است. و

/ 55