صحیفة الامام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صحیفة الامام علی (ع) - نسخه متنی

جواد قیومی اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


دعاى آن حضرت در دفع دشمنان، بنام دعاى يمانى


ابن عباس گويد: روزى نزد حضرت على - كه بر او درود باد - نشسته بودم و صحبت مى كرديم، فرزندش امام حسن - كه بر او درود باد - وارد شد - آنگاه نقل مى كند كه مردى از اشراف عرب از شهرهاى دور يمن وارد شد كه قدرت دفع دشمنش را نداشت، و از آن حضرت خواست كه براى دفع آن دشمن دعائى به او بياموزد، و امام اين دعا را به او آموخت -:

بنام خداوند بخشنده مهربان، سپاس خداى جهانيان را سزاست، و عاقبت براى متقين است، و درود خدا بر محمد خاتم پيامبران و بر تمامى خاندان او باد.

خدايا! تو را مى ستايم و تو سزاوار ستايشى، به سبب عطاهاى بسيار و بخششهاى فراوانى كه بمن ارزانى داشته، و احسانهاى بسيارت در حقم، و جاى دادنم در جاى راستى، و منّتهايى كه در حقّم اعمال فرمودى، و از دفاعى كه از من كرده، و توفيقاتى كه شامل حالم نمودى، و اجابت كردن دعايم آنگاه كه با رغبت و با صفا و خلوص تو را خوانده و اميد بتو بستم، و در تمامى مواضع تو را جبران كننده، و در تمامى مكانها تو را ناظر بر خود، و ياور بر عليه دشمنانم، و پوشاننده گناهانم مى يابم، از آن زمان كه مرا در اين دنيا، كه براى آزمودن ما خلق فرموده اى تا ببينى براى دنياى ديگر چه مى كنيم، آوردى، هيچگاه فضل و بخششت را از خود دور نديدم.

پس من آزاده شده تو هستم از تمامى مصيبتها و سختيها، و رنجها و اندوههايى كه تيرهاى قضا و انواع بلاهاى سخت بر من غالب شده اند، از تو جز نيكى بياد نداشته و جز عطا و بخشش چيزى نديده ام، خيرت شامل حالم بوده و فضلت بر من استمرار داشته، و نعمتهايت در حقم پياپى فرا مى رسد، ترس و بيم را تحقق نبخشيده و اميدم را محقق ساختى، در سفرها همراهم بوده و در حضرها مرا گرامى داشتى، و بيماريهايم را شفا داده و در اينجا و در بازگشتگاهم مرا سلامتى دادى، و دشمنانم را از من شادمان نساخته، و هر كه مرا هدف قرار داد به خودش باز گرداندى، و رنج دشمنانم را كفايت فرمودى.

پس سپاسم بر تو پياپى و ستايشم بر تو استمرار دارد، از روزگارى به روزگار ديگر، به انواع تنزيه ها، در حاليكه از روى خلوص براى ياد تو و بدست آوردن خشنودى توست، به ستايشى خالص و ستودنى بى آلايش، به تعداد بسيار در مورد آشكار ساختن دورغ مشركان، در نيرويت كسى تو را يارى نكند، و در خداوندى كسى با تو مشاركت ننمايد، و هنگاميكه موجودات را بر روى سرشتهاى مختلف مقرر داشتى مورد بازرسى قرار نگرفتى، و اوهام پرده هاى ناديده براى رسيدن به تو از هم بدرد، تا بتواند در عظمت تو به حد و اندازه اى معتقد گردد.

همتهاى بلند به درك حقيقتت نرسيده، و انديشه هاى ژرف نگر بتو دست نيابند، و در جبروت شكومندت ديد بيننده بتو نرسد، ويژگيهاى قدرتت از صفات مخلوقين برتر گرديده، و عظمت بى نهايتت از آن اوج گرفته است، آنچه قصد افزايش آنرا داشته باشى كاسته نشود، و آنچه قصد كاهش آنرا داشته باشى بر آن افزوده نگردد، هنگامى كه مخلوقات را ايجاد كردى كسى شاهد كارت نبود، و هنگاميكه موجودات را پراكندى شريكهائى نداشتى.

زبانها از تفسير صفاتت بازمانده، و عقول از درك كنه معرفتت عاجزند، و چگونه توصيف شوى در حاليكه تو نيرومند پاكى هستى كه از ازل همواره به تنهايى در وراى حجابها بوده و تا ابد خواهى ماند، كسى جز تو در آن حجابها قرار نداشت، و براى كسى جز تو سزاوار نيست، ديدگان بر تو نيفتاده تا خلقتى را از تو شاهد باشد، و قلوب را به صفاتت راهى نيست، و عقول جلال عزّتت را نمى يابد.

در مقام ملكوتت راههاى عميق تفكر حيران مانده است، از اينرو پادشاهان در برابر هيبتت متواضع، و چهره ها در پيشگاهت خوار و سر افكنده گرديده اند، و هر چيز در برابر عظمتت مطيع، و هر چيز تسليم قدرتت شده، و گردنها براى تو خاضع گرديده، و در مقابل توصيف عظمتت لغات عاجز شده، و گرداندن توصيفات براى شناخت تو عقول را به حيرت كشانده، هر كه در اين باره فكر كند ديده اش خسته، و عقلش مبهوت و حيران، و تفكرش متحير مى گردد.

خدايا! پس تو را سپاس، سپاسى پياپى و مستمر، بهم پيوسته و هم رديف، جاودانه و بدون فنا، در حاليكه در ملكوت گم نشده، و در جهان نابود نگردد، و در عالم معرفت از آن كاسته نشود، و تو را سپاس، سپاسى كه خوبيهايش به شماره در نيايد در شب آنگاه كه پشت كند، و صبح آنگاه كه تجلى نمايد، و در خشكى و دريا، و صبح و شام، و شامگاه و بامداد، و ظهر و سحر.

خدايا! به توفيقت نجات را برايم حاضر گردانده، و مرا از جانب خود در ولايت عصمت قرار دادى، و همواره در نعمتهاى گسترده و عطاهاى فراوانت قرار داشته و در حفظ و حراست تو محافظت مى گردم، بالاتر از طاقتم مرا مجبور نكردى، چرا كه جز طاعت و فرمانبرى خودم را از من نمى خواهى، پس شكر و سپاسم - اگر چه در گفتار كوشيده و در عمل تلاش نمايم - به كمترين حق تو نرسيده و جايگزين فضل تو نمى گردد.

زيرا تو خدايى هستى كه معبودى جز تو نيست، غائب نگرديده و هيچ چيز از تو پنهان نيست، هيچ چيز در ژرفاى امور از ديدت پنهان نبوده، و هيچ گمشده اى در تاريكيهاى پنهان از ديدت گم نشود، امرت براى انجام امور همانست كه اراده انجامش را بنمايى تا تحقق يابد.

خدايا! پس تو را ستايش همانند آنچه خود را بدان ستودى، و سپاسگزاران تو را سپاس گفته، و ستايشگران تو را ستودند، و تكبير گويان تكبير گفتند، و بزرگ شمرندگان بزرگ شمردند، تا بدانجا كه شخص من به تنهايى تو را در هر چشم بهم زدنى و بلكه كمتر از اين مقدار تو را بستايم، به اندازه ستايش همه ستايش گران، و يكتاپرستى جميع مخلصان، و ثناى تمامى لا اله الا الله گويان، و تنزيه گوئى تمام دوستان عارف به مقام تو، و هم اندازه آنچه را تو بدان عارف بوده و مورد پسند توست، از تمامى آفريدگانت از حيوانات، و بسوى تو مشتاقم بر اينكه مرا بستايش خود گويا كردى.

و براستى چه وظيفه آسانى بر عهده ام گذاردى، و چه وعده بزرگى در مقابل آن بمن دادى، از روى فضل و بخشش آغاز به نعمت بر من كردى، و از روى حق و عدالت به من دستور سپاسگزارى دادى، و در مقابل افزودن بر آن به چندين برابر وعده پاداش دادى، و از روى پند گرفتن و آزمايش و در برابر امر واجبى روزيم دادى، و مقدار كمى را از من درخواست كردى و از كار مشكل مرا معاف گرداندى، و در برابر بلاهاى بد مرا رها نساختى.

و تندرستى بمن عطا كرده و گشايش در زندگى و فراوانى بمن ارزانى داشتى، و فضلت را دو چندان نمودى، با وعده هايى كه بمن دادى از راهيابى در راه روشن، و رسيدن آسان به درجه برتر، و مرا امتياز دادى به برترين پيامبران از نظر دعوت، و والاترين آنها از جهت شفاعت، يعنى محمد - كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد -.

خدايا! بيامرز از من آنچه را جز مغفرتت آنرا فرا نگرفته، و جز عفوت آنرا محو نمى گرداند، و جز فضلت آنرا نمى پوشاند، و در اين روز يقينى بمن ده كه مصيبتهاى دنيا و غمهاى آنرا آسان گرداند، و نيز شوقى

بسوى تو و رغبت در آنچه نزد توست را بمن روزى فرما، و از جانب خود بخشش را برايم مقرر دار، و مرا به كرامت در نزد خود برسان، و شكر نعمتهايى كه بمن داده اى را روزيم گردان.

بدرستيكه تو خداى يگانه، برتر، آفريدگار، شنوا، و دانائى هستى كه در برابر امرت مانعى نبوده و از فضلت چيزى جلوگيرى نمى كند، و گواهى مى دهم كه تو پروردگار من و پروردگار هر چيزى، خالق آسمانها و زمين، داناى نهان و آشكار، و برتر و والاترى.

خدايا! از تو ثبات قدم در امور و تصميم قوى در هدايت شدن، و شكر بر نعمتت را خواستارم، و از ستم هر ستمگر، و تجاوز هر تجاوزگر، و حسد هر حسود بتو پناه مى برم، بوسيله تو بر دشمنان حمله برده، و براى دوستى دوستان اميد بتو دارم، گذشته از آن بهره هائى كه از فضلت نصيبم گشته، و اقسام احسان و انواع روزى كه از تو بمن رسيده و من قادر به شمارش آنها نيستم.

من اقرار دارم كه تو خدائى هستى كه معبودى جز تو نيست، سپاست در ميان مردم منتشر شده، و بخششت گسترده است، در احكامت كسى با تو منازعه نكرده و در كارت مخالفى ندارى، آنچه بخواهى از مردمان را مالك مى شوى و آنان جز آنچه تو بخواهى را مالك نمى شوند.

تو نعمت دهنده، فزون بخش، آفريدگار، پديد آورنده، قادر، مسلط، منزه در نور قدس مى باشى، لباس مجد و عزت در بر كرده، و قدرت و بزرگى را در بر گرفته اى، براى تو منت ديرينه و پادشاهى برجسته، و نيروى گسترده، و قدرت بسيار است، بخاطر آنكه مرا از برترين فرزندان آدم قرار داده، و مرا شنوا بينا، صحيح و سالم و تندرست گرداندى، مرا به نقصانى در بدن، و به آفتى در اعضا و جوارح، و به دردى در جان و عقل سرگرم ننمودى، آنگاه بزرگواريت بر من و نعمتهايت گسترده ات در حقم تو را باز نداشت كه باز در دنيا بر من بگسترانى، و مرا بر بسيارى از اهل آن برترى دهى.

براى من گوشى قرار دادى كه در آياتت تفكر كرده، و چشمى كه قدرتت را بنگرد، و قلبى كه عظمتت را بيايد، من فضلت بر خود را ستوده و جانم تو را مى ستايد و به حقت گواهم، زيرا توئى زنده قبل از هر زنده، و زنده اى بعد از هر مرده، و زنده اى هستى كه زنده بودن را به ارث مى برى، خيرت را از من در هيچ زمانى قطع نكرده و عقوبتهايت را بر من نازل ننمودى، و حفاظتهايت را از من تغيير ندادى.

پس اگر از احسانت جز عفوت و اجابت دعايم در هنگاميكه سرم را بلند كرده بودم، و زبانم را به حمد و ثنايت گويا كرده بودى را ذكر نكنم "مرا كافى است"، آنگاه كه مرا تصوير نمودى در تقديرت خطائى نبود، و آنگاه كه مقدر فرمودى در تقسيم روزيها خطائى وجود نداشت، پس تو را سپاس به اندازه اى كه علمت گنجايش دارد، به اندازه اى كه قدرتت بر آن احاطه مى نمايد، و به اندازه اى كه رحمتت آنرا در بر مى گيرد.

خدايا! احسانت را در باقيمانده عمرم كامل گردان همچنانكه در گذشته چنين كردى، من به درگاهت توسل مى جويم به يكتا پرستيت و ستايشت و سپاست، و تهليل و تكبير و بزرگ داشتت، و نور بخشيت، و مهربانيت، و رحمتت، و برتريت، و حفاظتت، و حراستت، و منّتت، و جلال و جمالت، و بهاء و قدرتت، كه مرا از بهره هاى كرامتت محروم ندارى.

زيرا به هر اندازه كه بر بندگانت عطا نمائى بخل نمى ورزى، و كوتاهى در شكر نعمتهايت از بخششت نمى كاهد، و ممانعت نمودن نعمتهاى خزينه هاى نعمتت را افزايش نمى دهد، بخششهاى بسيار زياد در بخشش فراوانت تأثير نگذارد، از فقر و تهيدستى نمى هراسى تا بخل ورزى، و از ندارى ترسى ندارى تا فيض دارائى و كرمت كاهش يابد، و قلب خاشع و يقين درست و زبان ذاكر بمن روزى كن.

و مرا از مكرت ايمنى نبخش، و پوششت را از من كنار مزن، و يادت را از يادم مبر، و بركتت را از من سلب نكن، و رحمتت را از من قطع مگردان، و مرا از درگاهت دور نكن، و از رحمتت مأيوسم منما، و از هر وحشت مونسم باش، و از هر هلاكت نجاتم ده، چرا كه تو خلف وعده نمى كنى، و درود خدا بر محمد و خاندان پاكش باد.

دعاؤه في العوذة لدفع الاعداء


اَللَّهُمَّ بِكَ اَسْتَفْتِحُ وَ بِكَ اَستَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ، اَتَوَجَّهُ، اَللَّهُمَّ سَهِّلْ لي حُزُونَتَهُ وَ كُلَّ حُزُونَةٍ، وَ ذَلِّلْ لي صُعُوبَتَهُ وَ كُلَّ صُعُوبَةٍ، وَ اكْفِني مَؤُونَتَهُ وَ كُلَّ مَؤُونَةٍ، وَ ارْزُقْني مَعْرُوفَهُ وَ وُدَّهُ، وَ اصْرِفْ عَنّي ضُرَّهُ وَ مَعَرَّتَهُ، اِنَّكَ تَمْحُو ما تَشاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ اُمُّ الْكِتابِ.

اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ، اِنَّا رُسُلُ ربِّكَ لَنْ يَصِلُوا اِلَيْكَ، طه حم لايُبْصِرُونَ، وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ اَيْديهِمْ سَدّاً وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لايُبْصِرُونَ، اُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ، لاجَرَمَ اَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ، فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ، وَ تَريهُمْ يَنْظُرُونَ اِلَيْكَ وَ هُمْ لايُبْصِرُونَ، صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لايَرْجِعُونَ.

طسم، تِلْكَ اياتُ الْكِتابِ الْمُبينِ، لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ اَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ، اِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ ايَةً فَظَلَّتْ اَعْناقُهُمْ لَها خاضِعينَ.

الاسماء:

اَللَّهُمَّ اِنّي اَسْأَلُكَ بِالْعَيْنِ الَّتي لاتَنامُ، وَ بِالْعِزِّ الَّذي لايُرامُ، وَ بِالْمُلْكِ الَّذي لايُضامُ، وَ بِالنُّورِ الَّذي لايُطْفى، وَ بِالْوَجْهِ الَّذي لايَبْلى، وَ بِالْحَياةِ الَّذي لاتَمُوتُ، وَ بِالصَّمَدِيَّةِ الَّتي لاتُقْهَرُ، وَ بِالدَّيْمُومِيَّةِ الَّتي لاتَفْنى، وَ بِالْاِسْمِ الَّذي لايُرَدُّ، وَ بِالرُّبُوبِيَّةِ الَّتي لاتُسْتَذَلُّ، اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تَفْعَلَ بي كَذا و كَذا.

و تذكر حاجتك.

/ 546