دعاى آن حضرت بر يزيد بن حجيه، فرماندار ايشان در شهر رى

ثقفى گويد: امام - كه بر او درود باد - يزيد بن حجيه را بر شهر رى حاكم گردانيد، او خوارج را شكست داده و اموال را براى خود برداشت و به معاويه ملحق گرديد، و شعرى را نوشت و به عراق ارسال كرد، و در آن حضرت على - كه بر او درود باد - را مورد مذمت قرار داد - تا آنجا كه گويد:

امام او را نفرين كرد و بعد از نماز به اصحابش فرمود: دستهايتان را بلند كرده و او را نفرين كنيد، از جمله دعاهاى ايشان چنين بود:

خدايا! يزيد بن حجيه مال مسلمانان را غارت كرد و به مردم فاسق و گناهكار ملحق گرديد، مكر و كيد او را از ما بازدار، و كيفر ستمكاران را شامل حالش گردان.

دعاؤه في شكواه من قومه

عن ابي صالح الحنفي قال: رأيت علياً عليه السلام - بعد غارة النعمان بن بشير على عين التمر - يخطب و قد وضع المصحف على رأسه، حتى رأيت الورق يتقعقع على رأسه، قال: فقال:

اَللَّهُمَّ قَدْ مَنَعُوني ما فيهِ، فَاَعْطِني ما فيهِ، اَللَّهُمَّ قَدْ اَبْغَضْتُهُمْ وَ اَبْغَضُوني، وَ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّوني،وَ حَمَلُوني عَلى غَيْر خُلْقي وَ طَبيعَتي،وَ اَخْلاقٍ لَمْ تَكُنْ تُعْرَفُ لي.

اَللَّهُمَّ فَاَبْدِلْني بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ، وَ اَبْدِلْهُمْ بي شَرّاً مِنّي، اَللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَما يُماثُ الْمِلْحُ فِي الْماءِ.