مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 2

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




مى تواند، موفق، ولى غير اثربخش باشد. در مقابل اگر مديرى هم موفق و هم اثربخش باشد، نفوذ و تاثير وى به قدرت توليد پايدار و رشد سازمانى منجر مى شود. براى آن كه مدير موفق، اثربخش هم باشد، بايد سعى كند غير از قدرت مقام، قدرت شخصى هم داشته باشد و در درون افراد نفوذ نموده، آنان را با ميل و رغبت در جهت اهداف سازمانى حركت داده، فعال نمايد.


[نبوى محمد حسن، مديريت اسلامى، ص 110.]


برخى از مديران تصور مى كنند با توجه به ابلاغى كه دارند حتما بايد رياست كنند تا مديريت از روى تدبير و انديشه و حفظ حرمت هاى انسانى و كرامت هاى لازم. بعضى از مديران فكر مى كنند رياست به معنى اين است كه همواره بايد در همه ى امور حرف اول و آخر را بزنند چون رئيس هستند، يعنى در راس قرار دارند. در صورتى كه يك مدير داراى ويژگى هاى رهبرى بايد هميشه با همكاران زير مجموعه ى خود به گونه اى رفتار كند كه براى آنان نمونه باشد. افراد به او اقتدا كنند، راه و روش او را بپسندند و از روى ميل و رغبت از وى پيروى كنند. اگر مدير، همان گونه كه امير مومنان حضرت على "ع" فرمودند، نظر و عملشان، علم و فعلشان يكى باشد به دانشى كه دارند عمل نمايند و از طريق نفوذ در افراد، از علم و دانش خويش استفاده كرده و در رفتار افراد تاثير درونى و بيرونى داشته باشند، در اين صورت عمل مدير همان طور كه حضرت فرمودند در قلمرو درون و برون كاربردى خواهد داشت.


اثر بخش ترين سيستم مديريت و رهبرى سازمان از ديدگاه 'رنسيس ليكرت':


مديريت سيستم "4" رنسيس ليكرت


'ليكرت' از صدها سازمان مختلف اطلاعات را جمع آورى كرد و از


اين اطلاعات، تئورى سيستم "4" را بنا نمود، كه يك مدل ايده آل براى اداره ى سازمان است. چهار سبك مختلف مديريت كه توسط 'ليكرت' مشخص شد، يك 'پيوستار' را تشكيل مى دهد. با رهبرى مستبدانه يا وظيفه- محور در يك سر، و رهبرى دموكراتيك يا مشاركت جويانه و كارمند- محور در سر ديگر. رهبرى مستبدانه يك سر پيوستار سيستم را نشان مى دهد و در مقابل آن رهبرى دموكراتيك سيستم "4" را معرفى مى نمايد. 'ليكرت' اين سيستم ها را چنين طبقه بندى مى كند:


سيستم "1"، نفع پرستى- مستبدانه است،


سيستم "2"، نوع دوستى- مستبدانه است،


سيستم "3"، مشاوره اى


سيستم "4"، مشاركتى گروهى است.


نوع مديريت جارى در هر سيستم مى تواند توسط پرسش نامه هايى كه فرايندها و جو سازمان را توصيف مى كند و توسط اعضاى سازمان تكميل مى شود، مشخص گردد.


'ليكرت' دريافت كه اثر بخش ترين سازمان ها خصوصيات سيستم "4" را دارند


و سازمان هاى با اثر بخشى نازل خصوصيات سيستم "1" و "2" را نشان مى دهند. از آن جايى كه اثربخشى و مديريت سيستم "4" با هم حركت مى كنند، اشارات ضمنى براى رشد سازمان، حركت سبك مديريت سازمان از سيستم "1" يا "2" به سمت سيستم "4" و نگه داشتن در اين سيستم مى باشد. اين در صورتى عملى خواهد شد كه رهبران با سبك هاى رهبرى دموكراتيك، مشاركتى براى تحقق اهداف با تشكيل گروه هاى كار كه به سمت گروههاى اثر بخش تر توجه كنند.


[برومند زهرا، بهبود و بازسازى سازمان، ص 75.]


اصل پويايى گروهى و تشكيل



حضرت على "ع" در بخشى از خطبه يكصد و بيست و هفت مى فرمايند:


و الزموا السواد الاعظم فان يدالله مع الجماعه


[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، ترجمه گويا و شرح فشرده نهج البلاغه زير نظر آيت اله مكارم شيرازى، جلد دوم، ص 102.]


'... و همواره همراه بزرگترين جمعيت ها- اكثريت هاى طرفدار حق- باشيد كه دست خدا با جمعيت است.'


پويايى گروهى يا تحرك گروهى



تاثير پذيرى اعضاى گروه از همديگر و تاثير گذارى اعضاء بر همديگر، پيوستگى و پيوند اعضاى گروه را موجب مى شود. هر چند كه پيوستگى درون گروهى نمى تواند نتيجه اى كاملا مثبت عايد كند و موجبات سازگارى كامل اعضاء را فراهم نمايد، ولى هر آينه درجه ى تفاهم پيوند بين اعضاى گروه در سطح بالايى نباشد، گروه در هم مى ريزد. روى اين اصل، استمرار پيوستگى، موجبات پويايى گروهى را فراهم مى سازد. سپس مى توان گفت كه پويايى گروهى، حركتى است كه بر اثر پيوستگى ناشى از تاثير و تاثرات متقابل اعضاى گروه به وجود مى آيد و موجب استمرار حيات گروه مى شود.


عوامل پويايى گروهى در قالب متغيرها ظاهر مى شود. متغيرهاى گروهى موجبات جريانات بين اعضاء را بوجود مى آورند و تاثير گذار در رفتار آنها مى باشند.


متغيرهاى گروهى را مى توان در قالب هاى زير و به طور خلاصه ذكر نمود:


1- متغيرهاى درون سازمان گروه- مانند كل اعضاى گروه، به دور از موقعيت ها و پايگاه هاى سازمان گروهى.


لازم به يادآورى است كه موقعيت اعضاى گروه در ارتباط با نيازها و تماس ها ممكن است منجر به پيشى جستن و چشم و هم چشمى شود كه بر شدت فعاليت هر عضو گروه بيفزايد و در نتيجه تحرك گروهى را نيز موجب شود.


2- متغيرهاى شخصى- مانند طرز تلقى اعضاى گروه از سازمان گروهى و ارضاى نيازهاى فردى در جذب گروه، ملاحظه مى شود. پويايى گروهى در پويايى تك تك اعضاء موثر مى افتد. در وراى عوامل موجد پويايى گروه، هدف مشترك گروهى قرار دارد. اعضاى گروه در برآوردن آن هدف اهتمام مى ورزند و در اين مسير به ضرورت با هم ايجاد ارتباط مى نمايند، به نحوى كه قرابت تفكر گروهى حاصل مى شود. اين نزديكى فكرى به تحرك گروهى مى انجامد.


[عسگريان، مصطفى، جامعه شناسى آموزش و پرورش، ص 32.]


حضرت مولى الموحدين اميرمومنان على "ع" در بخشى از خطبه ى بيست و پنجم مى فرمايند:


... باجتماعهم و تفرقكم عن حقكم...


خبرى به من رسيده است كه 'بسربن ارطاه' مشرف به يمن گشته است، سوگند به خدا، من اطمينان دارم كه آنان به همين زودى دولت را از شما خواهند گرفت. اين تسلط به جهت اجتماع و تشكل آنان در باطلشان و پراكندگى شما از حقتان مى باشد. اين تسلط به جهت نافرمانى


است كه شما درباره ى پيشوايتان در حق و اطاعت آنان از پيشوايشان در باطل دارند و اداى امانتى كه به صاحب خود مى نمايند و خيانتى كه شما به صاحبتان روا مى داريد و به جهت اصلاح و تنظيم امور كه آنان در شهرهاى خود بوجود مى آورند و فسادى كه شما در شهرهايتان به راه مى اندازيد.


اجتماع و تشكل برنده است و جدايى و گسيختگى بازنده



نتايج روبنايى و قوانين سير معمولى طبيعت را با تكيه بر اينكه ما از رهبرى با عظمت ترين پيشوا برخورداريم، نمى توان از بين برد. اين مثال بسيار ساده را توجه فرماييد:


شخصى بيمار دست مى برد و شيشه اى را كه روى ميز است به اطمينان اينكه شربت دواى بيمارى او است و واجب است براى حفظ جان خود آن شربت را بخورد، برمى دارد و مى خورد، ولى اين شيشه شربت نبوده، بلكه شربتى مستى آور بوده است. هيچ جاى ترديدى نيست كه اين شخص مست خواهد شد و نمى تواند با هيچ پشيمانى و داد و بى داد جلو مستى خود را بگيرد، در عين حال همين شخص آدمى است سالم و اگر عادل بوده است، اختلالى در عدالتش بوجود نمى آيد. اما او مست است. فرض كنيم همه ى افراد يك جامعه از الهى ترين پيشوا برخوردارند و هر يك از افراد آن جامعه داراى عالى ترين انديشه، كه براى يك انسان ممكن است، و عالى ترين وجدان، كه براى يك بشر رشد يافته ضرورت دارد، برخوردارند، ولى اين افراد تشكل و تفاهم با يكديگر ندارند و با تكيه به انديشه و وجدان فردى خودشان، از مديريت پيشوا سرباز مى زنند و تمرد مى كنند، اثر اين جدايى و گسيختگى بطور قطع


باختن است و هيچ چاره اى ندارد. و بالعكس، فرض كنيم افراد يك جامعه از عدم عظمت و ارزش هاى فردى افراد جامعه اى كه در قبل تصور نموديم، برخوردار نيستند و با اين حال از شعور تشكل و درك ضرورت مديريت خوب بهره مندند، اين جامعه به زندگى اجتماعى موفق، و شئون آن را براى خود تامين خواهد كرد. اين پديده را در كشورهايى از مغرب زمين امروزى مى بينيم كه شعور اجتماعى آنان چه نتايج چشمگير در زندگى دسته جمعى به وجود آورده است. در صورتى كه اگر هر يك از افراد آن جوامع را بريده از اجتماع مورد بررسى قرار بدهيم، با يك موجودى بسيار محدود از همه جهات روبرو خواهيم شد. البته منظور اهانت و تحقر افراد آن جوامع نيست، بلكه مى گوييم استعدادهاى متنوع و ابعاد فراوان آنان تحت الشعاع زندگى اجتماعى به فعليت نمى رسد. اين است نتايج روبنايى و قوانين سير معمولى طبيعت، يعنى براى بدست آوردن حيات اجتماعى صحيح، 'تشكل و تفاهم و مديريت'، ضرورت قاطعانه دارد.


در اين خطبه اميرالمومنين "ع" با نظر به مختصات تشكل اجتماعى، پيروزى دشمن خود را به طور دقيق پيش بينى مى كند:


1- آنان در هدف گيرى باطلى كه بدنبالش افتاده اند، اجتماع و تشكل دارند. در صورتى كه شما با اينكه هدف منطق و حق را در پيش داريد، پراكنده و گسيخته هستيد.


2- آنان پيشواى خود را با اينكه هدفى باطل و ضد حق دارد، اطاعت مى كنند و با اين اطاعت زمينه ى مديريت تشكل او را فراهم مى آورند، شما پيشواى خود را با اينكه هدف منطق و حق را دنبال مى كند، نافرمانى نموده و از مديريت او تمرد مى كنيد.


3- آنان در برابر پيشواى خود عمل به تعهد مى نمايند- اگر چه پيشواى ايشان ضد بشر و هدفش ضد حق است و تعهد او با تعهد براى تقويت ضد بشر در راه رسيدن به هدفى ضد حق مى باشد- ولى شما در برابر پيشوايتان كه انسان اعلى است و هدفش حق و تعهد با او و تقويت اصول عالى انسانيت است، تعهد را مى شكنيد و خيانت مى ورزيد.


4- آنان با آن هدف وقيح و با آن پيشواى بى شرم دست به تنظيم و اصلاح شهرها و محيط زندگيشان برده و تكاپو مى كنند، شما با آن هدف عالى و با اين پيشواى حق و حق پرست، دست به افساد و ويرانگرى شهر و محيط زندگيتان برده و كارشكنى و اخلالگرى به راه مى اندازيد!!


نكته بسيار جالبى كه در تشكل و هماهنگى انسانها در راه بوجود آوردن نيكى ها و خيرات وجود دارد، افزايش نيرو و نشاط و انبساطى است كه در جدايى ها ديده نمى شود. به عبارت ديگر تجربه شده است كه اگر كسى به تنهايى در راه خير و نيكى تكاپو كند، كم نشاطتر و ناتوان تر از موقعى است كه در ميان جمع هماهنگ شده تلاش مى نمايد. خداوند متعال لطف و عنايت خاصى به جمع هاى متشكل در راه نيكوكارى و تقوى عنايت مى فرمايد، چنانكه در حديث آمده است:


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد 17، ص 249.]


الجماعه رحمه


'جماعت- تشكل جمعى براى به وجود آوردن خيرات- رحمت خداوندى است.'


يدالله مع الجماعه


'دست خداوندى با جمعيت متشكل است.'




  • گفت با اينها مرا صد حجت است
    رازگويان با زبان و بى زبان
    چون جماعت رحمت آمد اى پسر
    جمع كن خود را جماعت رحمت است
    تا توانم با تو گفتن هر چه هست



  • ليك جمعند و جماعت رحمت است
    الجماعه رحمه تاويل دان
    جهد كن كز رحمت آرى تاج سر
    تا توانم با تو گفتن هر چه هست
    تا توانم با تو گفتن هر چه هست




'مولوى'


يك ويژگى نهايى متعلق به افرادى كه در يك گروه به كار اشتغال دارند اين است كه احساس از يگانگى و انسجام پيدا مى كنند. گروه را به عنوان يك موجوديت واجد هستى تلقى مى كنند و خود را با اين مجموعه همانند مى سازند، در مورد افرادى كه به تنهايى كار مى كنند يك چنين همانندسازى وجود ندارد.


[ترنس آرميچل، مردم در سازمان ها، ترجمه دكتر حسين شكركن، ص 274.]


در يك سازمان نقش مدير در پويايى گروه و ايجاد تشكلى 'ماگرا' و 'گروه گرا' بسيار موثر و تعيين كننده است و اين مهم در مديريت توام با رهبرى ايجاد مى گردد.


مديريت بر گروههاى كارى



گروههاى كارى معمولا براى برآورده ساختن هدف مشخصى در سازمان ها شكل مى گيرند . در اين صورت اگر مديريت گروه كارى به شما محول شده است براى موفقيت در اين امر نكات زير را مد نظر قرار دهيد:


در انتخاب مناسب اعضاى گروه دقت لازم را به عمل آوريد. براى اين منظور افرادى را انتخاب نماييد كه وظيفه شناس بوده و مهارت لازم را دارا باشند و از همه مهمتر قابليت هاى لازم را براى كار گروهى داشته باشند.


اهداف گروه كارى را چه براى اعضاى گروه و چه براى افرادى كه مرتبط با آن هستند، مشخص نماييد تا از انتظارات، نحوه ى انجام كار و جدول زمانى انجام كار آگاه گردند.


براى انتخاب رهبر گروه به اين ملاك ها توجه داشته باشيد:


- آيا وى از مهارت هاى ارتباطى لازم برخوردار است؟


- آيا براى عقايد ديگران ارزش قايل مى باشد؟


- آيا كار را به همان ترتيبى كه از او انتظار دارند، انجام مى دهد؟


در فواصل زمانى معين، پيشرفت كار را مورد بررسى و ارزيابى قرار دهيد تا مطمئن شويد كه اعضاى گروه خود را در نتايج كارها سهيم مى دانند و هدفمند كار مى كنند.


[ضميمه ى نشريه صنعت و توسعه "بهره ورى"، شماره ى 49.]


در ايجاد تشكل گروههاى كارى بالنده و پويا، مساله تعامل و ويژگى هاى افراد نقش به سزايى دارد. به اين معنا كه لازم است توان و مهارت هاى اعضاى گروه مكمل يكديگر باشد تا موجب افزايش خلاقيت، نوآورى و كارآيى بيشتر گردد.


گروه هاى سازمانى بايد به گونه اى تشكل يابند كه بازدهى آنها از بازدهى مجموع تك تك اعضايشان بيشتر باشد. به عبارت ديگر، بايد گروهى تشكيل دهيم كه در آن كل چيزى بيش از جمع اجزاء باشد. در اين گروه ها اگر افراد با يكديگر همخوانى و تشابه فراوان از جهت نوع تخصص و تفكر داشته باشند، شايد بازدهى چندان بالا نباشد و بالعكس اگر گروه ها متشكل از افراد كاملا غير متجانس و غير همفكر باشند، كارآيى


زيادى حاصل نخواهد شد. هنر مدير در تشكيل گروه ها آن است كه تلفيق و تركيبى بين خاصيت فوق به وجود آورد و گروهى را ايجاد كند كه در آن افراد از زواياى مختلف به قضيه مورد بحث گروه بنگرند، هر كدام سهمى در حل مشكل داشته باشند و در ضمن تضاد و تعارض تشتت زا نيز در حداقل ممكن باشد. چنين گروهى قادر خواهد بود از مجموعه نظرات اعضاى خود نهايت استفاده را به عمل آورد و با بهره گيرى از تعارض و توافقى سازنده بازدهى بالايى داشته باشد.


اصولا گروهى تشكيل مى يابد كه يا جنبه ى ادارى دارد و مدير در انتخاب افراد آن خيلى نقش نداشته و يا مدير قصد دارد گروهى را براى انجام وظايف خاصى تعيين و دعوت به مشاركت نمايد. در هر صورت نقش رهبرى مدير داراى اهميت زيادى است به اين معنا كه مدير بايد با حوصله و تدبير فرصت هايى را به همه ى اعضاء بدهد تا با روحيه و طرز تفكر آنان آشنا شده و براى هر يك از افراد گروه برخورد و رفتارى مناسب از خود بروز دهد، به طورى كه آنها را بخوبى با اهداف گروه آشنا ساخته و ارزش اعتبار افراد و نظرات سازنده آنان را گوشزد كند.


مدير طورى رفتار نكند كه همه فكر كنند او ابراز عقايد و نظرات خويش را در راستاى رسيدن به اهداف بيان و تحميل مى كند و قصد نمايان ساختن مديريت و رهبرى خود را دارد. در اين جمع اگر مدير از تفكر من گرايى و منيت به دور باشد و بر عكس پيشرفت كار و موثر بودن در امور را در 'ما' بداند و روحيه ى 'جمع گرايى و ما گرايى' را حاكم سازد، پويايى گروهى و خلاقيت و بالندگى محصول فعاليت هاى تشكل خواهد شد.


/ 24