مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 2

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




بازگوكننده ى جريان معمولى كارهايى است كه با دست و انديشه ى بشرى به وجود مى آيند. ولى اين جريان معمولى نبايد ما را از يك نكته ى بسيار مهم و اساسى غافل نمايد. اين نكته عبارت است از اينكه افراد و جوامعى كه كار براى آنان داراى ارزش موضوعى است، به انگيزگى ناچيزترين احتمال نتيجه، دست به فعاليت مى زنند و كار و كوشش به راه مى اندازند.


در صورتى كه آنان كه ارزش كار را تنها در جنبه ى وسيله اى آن مى دانند، همواره فرصت هاى بسيار ارزنده را به بهانه ى اين كه در اين كار نتيجه ى مهمى وجود ندارد، يا اين كه رسيدن به نتيجه ى مفروضه، كار و تلاش فراوانى مى خواهد از دست مى دهند، به همين جهت است كه مى توان گفت:


اعتقاد به ارزش موضوعى كار نه تنها علامت زنده بودن يك فرد و اجتماع است، بلكه باعث مى شود كه از كمترين فرصت ها عالى ترين نتايج را بدست بياورند، به اضافه اين كه چون كار و حركت مطابق قانون عالم هستى است، جريان مطابق آن قانون كلى، اگر چه به احتمال ناچيزترين نتيجه هم نباشد، خود يك پديده ى قانونى تعبيه شده اى است.


البته فراموش نمى كنيم كه ورود اين حركت به منطقه ى ارزش، تابع آگاهى و هدف دارى در حيات است.


در جملات مورد تفسير، اميرالمومنين "ع" پس از بيان وصف مردم هدف دار كه مى گويد:


'آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش رو دارد از بازيچه ها روى گردان است.' انسانها را به سه گروه:


'كوشا'، 'كندرو' و 'تقصيركننده'، تقسيم فرموده است.


با نظر به ترتيب مزبور روشن مى شود كه آن نوع كوشندگان نجات پيدا


مى كنند و به رشد و كمال مطلوب مى رسند كه هدف والايى براى حيات خود داشته باشند.


[جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد چهارم، ص 19.]


ضرب المثلى است كه مى گويد: 'خواستن، توانستن است'. مديران بايد نسبت به كاركنانشان سخت كوش تر باشند، چرا كه مدير در راس سازمان و تشكيلات قرار دارد و بقيه از او الگو بردارى كرده و اثر مى پذيرند. مديرى كه براى رسيدن به اهداف سازمانى خويش سخت تلاش و كوشش مى كند، محيط كارى را پويا و بالنده مى سازد، نشاط و بالندگى موجب پويايى گروهى و بروز خلاقيت ها مى گردد. در چنين فضاى پر تحرك و سخت كوشى، خواه ناخواه افراد كم تحرك و كم تلاشى نيز به حركت و كششى بيشتر وادار شده و براى ايشان نيز ثابت مى شود كه 'با جديت در كار، خواستن، توانستن مى شود'.


تجربه ثابت كرده است كه سازمان ها و موسسه هايى كه كم كار و كم تحرك هستند، دچار يك نوع خمودگى شده و مبتلا به روحيه ى ايستايى و روزمرگى مى گردند. حال اگر مدير چنين سازمانى خود به كوشش و تلاش بيشترى بپردازد و در سخت كوشى پيش قدم باشد رفته رفته ديگران را نيز به حركت وا مى دارد.


حضرت امير "ع" در قسمت پايانى آخرين خطبه خويش- خطبه ى دويست و چهل و يك- چنين مى فرمايند:


'كمربندها را محكم ببنديد و آماده شويد و دامن ها را به كمر زنيد- تا دست و پايتان را نگيرد و مانع تلاش شما نشود- به مقام هاى بلند رسيدن با هوسرانى و لذت سازگار نيست. بسا خواب هاى شب است كه


تصميم هاى روز را از بين برده و تاريكى ها است كه ياد همت هاى بلند را از خاطرها محو كرده است'.


[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمدرضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده زير نظر آيت اله مكارم شيرازى، جلد دوم، ص 450.]


'لئون لدرمن' يكى از فيزيك دانان برجسته معاصر است. او در سال 1988 به همراه 'مل شوارتز' و 'جك استاين برگر' به اخذ جايزه نوبل فيزيك نايل آمد. اين جايزه به خاطر مشاهده واكنش هاى نوترينويى پر انرژى و وجود دو نوع نوترينو به آنها اعطا شد. او مى گويد:


'تلاش زياد واقعا پايه و اساس بسيارى از موفقيت ها است. بسيارى از دانشمندان ابدا داراى نبوغ چشمگيرى نبوده اند و حتى گاهى استعداد كمى نيز داشته اند. پايمردى و استوارى مهم است. بايد قوى بود. بايد بدانيد كه چه را بايد بدانيد در خواب هر گدايى مى تواند پادشاه شود ولى در بيدارى چنين كارى فقط با عزم جزم و تلاش سخت ميسر مى شود.'


[مجله ى پژوهش يار، ص 39.]


اصل روشنگرى



حضرت على "ع" در بخشى از خطبه چهارم مى فرمايند:


اليوم انطق لكم العجماء ذات البيان


[جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد سوم، ص 39.]


'من امروز واقعياتى را كه در ظاهر خاموش، ولى در معنى گويا و آشكاركننده و روشنگر حقايند، به سخن درمى آورم'.


واقعيات و رويدادهايى كه با قيافه ى خاموش گوياترين زبان را دارند.


آيا اجزاء و روابط عالم هستى با آن قيافه ى خاموش با ما سخن نمى گويند؟!


آيا حكومت مطلقه ى قوانين در قلمرو موجودات، زبان گويايى براى ابزار و واقعيات پشت پرده نيستند؟!


آيا يك پرنده ى ضعيف كه در روى شاخسار درختى ترانه اى سر داده است با ما گفتگو ندارد؟!


حركت و تحول حاكم در حيات انسان ها و جويبار تاريخ در طول زمان ما را مخاطب قرار نمى دهد؟!


سقوط تبهكاران در سيه چال تاريخ و اعتلاى شخصيت عشاق فضيلت، با ما حرف نمى زنند؟!


جريان معلول ها در دنبال علت هاى خود و به راه افتادن واكنش ها سايه وار به دنبال كنش ها سخنى با ما ندارد؟!


آرى اين واقعيت ها با اينكه با قيافه ى خاموش در گذرگاه هستى در جريانند، با ما سخن ها مى گويند و فرياد مى زنند؟!




  • سر من از ناله ى من دور نيست
    ليك چشم و گوش را آن نور نيست



  • ليك چشم و گوش را آن نور نيست
    ليك چشم و گوش را آن نور نيست




چه تفاوتى دارد كه شما با سوزاندن آتش از راه گوش طبيعى آشنا شويد، يعنى به شما بگويند: 'كه آتش مى سوزاند' و شما به آن واقعيت آگاه شويد، يا با چشمتان ببينيد كه آتش مى سوزاند و از راه اين مشاهده، علم به آن واقعيت پيدا كنيد. بلكه آگاهى شما در صورت دوم روشن تر و خالص تر خواهد بود، زيرا قالب هاى لفظى كه پديده هاى قرار دادى براى نشان دادن واقعيت مزبور مى باشند، وساطتى نكرده ذهن شما بدون واسطه با آن، ارتباط برقرار نموده است. اين هم يكى از عوامل عقب ماندگى ما خاك نشينان است كه وسيله ى تمامى با واقعيات را بر ارتباط با خود آن واقعيات ترجيح مى دهيم. اين عالى ترين وسيله براى تفاهم و نقل و انتقال معانى به يكديگر، دام هاى سر راه زندگى ما گشته است:




  • لفظها و نام ها چون دام هاست
    لفظ شيرين ريگ آب عمر ماست



  • لفظ شيرين ريگ آب عمر ماست
    لفظ شيرين ريگ آب عمر ماست



خداوند متعال در قرآن كريم مى فرمايد:


لقد ارسلنا رسلنا بالبينات "سوره الحديد، آيه ى 25"


'البته ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم'.


حضرت اميرالمومنين على "ع" در بخشى از خطبه هشتاد و هفتم مى فرمايند:


يقول فيفهم'


[جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد چهارم، ص 105.]


'سخن مى گويد، آنرا مى فهماند'


مسلم است كه منظور اميرالمومنين "ع" از تفهيم، معناى معمولى آن نيست، زيرا اكثريت قريب به اتفاق مردم هم در صورتى كه علتى براى


اخلال در نظم و حكمت سخن نداشته باشند، سخن را براى تفهيم مقصود خود مى گويند. به همين جهت است كه بايد گفت:


مقصود اميرالمومنين "ع" از تفهيم، صراحت گويى و پرهيز از دغل بازى در گفتگوها و اجتناب از لفظ بافى و آرايشگرى در اصطلاحات است.


چنانكه در فرمان مالك اشتر فرموده است:


'اى مالك، از منعقد ساختن پيمان ها به وسيله ى الفاظى كه بعدها امكان تحريف و تدليس و دغل كارى در آن ها وجود داشته باشد، پرهيز نما.'


ابهام زدايى، ساده گويى و بيان روشنگرانه از خصايص مديرانى است كه ويژگى هاى رهبرى را در گفتار، رفتار و كردار خود نمايان ساخته و عملكردى روشن و شفاف دارند. مدير رهبر هرگز كلمات و الفاظ نامانوس را به استخدام درنمى آورد.


علاوه بر اين در امر خطير مديريت و رهبرى همواره بايد كوشيد تا ويژگى روشنگرى را به عنوان يك فرهنگ مثبت و ارزشمند در افراد زير مجموعه و همكاران شاغل در تشكيلات خويش بوجود آورد و مراقب بود تا حركتى كه بر خلاف اين رويه صورت مى پذيرد را خنثى نموده و با گفتارها و رفتارها و كلا عملكردى كه با اين روش پسنديده هم آهنگ نبوده، توازن و تعادل برقرار كرد تا همه ى افراد مجموعه سازمانى بتوانند مكمل يكديگر شده در راستاى نيل به اهداف عالمانه و آگاهانه انجام وظيفه نمايند.


مدير بايد به عنوان يك وظيفه، حركت ها و اعمال ابهام آور و سئوال انگيز را، كه گاه در محيط كار پيش مى آيد هر چه سريعتر براى


همكارانش روشن نمايد تا اعتماد آنها نسبت به او لطمه نخورد، زيرا مديرى كه رفتار و گفتار مشكوكش، در نگاه ها، شك و در انديشه ها، ابهام ايجاد كند و ذهن همكارانش را با سئوال هاى بى پاسخ روبرو سازد، هرگز جايى در دل ديگر همكارانش باز نخواهد كرد.


مولاى متقيان حضرت على "ع" مالك اشتر را اين طور توصيه مى كند و مى فرمايد:


و ان ظنت الرعيه بك حيفا فاصحر لهم بعذرك... "نهج البلاغه، نامه ى 53"


'هرگاه مردم حركت هاى تو را گوياى خدمت ندانستند و نسبت به تو گمان ستمگرى بردند، به ابهام زدايى برخيز و با منطق روشن دليل خود را از انجام آن كار بيان كن و گمان هاى آنان را در مورد خود تعديل و تصحيح نما. زيرا ابهام زدايى علاوه بر اينكه گامى است در جهت خود سازى و عدالت، نمايانگر دوستى و محبت به رعيت نيز مى باشد و توجه داشته باش كه بيان اين گونه عذرها، نه تنها لطمه اى به مديريت تو نمى زند بلكه با رفع ابهام و بيان حقيقت "روشنگرى"، بدگمانى ها را از بين مى برى و به موفقيتى كه خواستارى مى رسى'.


[تقوى دامغانى سيد رضا، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 179.]


يكى از وظايف مهم مدير اين است كه اهداف و برنامه ها و راهكارهاى اجرايى را براى كاركنان واضح و شفاف مشخص نمايد. اگر در تقسيم كارها و تعيين وظايف و انجام آن ابهامى وجود داشته باشد ممكن است سازمان به آفت هايى مبتلا شود كه برخى از آنها عبارتند از:


1- انجام كارهاى موازى،


2- تداخل در كارها،


3- بى نظمى در امور،


4- اقدام نكردن فعاليت هاى لازم در زمان مناسب،


5- بى انگيزه شدن كاركنان،


6- از مسير اصلى اهداف سازمان خارج شدن،


7- بوجود آمدن جو سازمانى نامطلوب.


مديريت توام با رهبرى با روشنگرى هاى به موقع و مناسب خويش نه تنها از بروز چنين آفت هايى جلوگيرى مى كند بلكه راه را براى رسيدن به اهداف سازمانى طبق برنامه و زمان از پيش تعيين شده، همواره مى سازد.


اصل تمهيد مقدمات و زمينه سازى



حضرت على "ع" در بخشى از خطبه ى پنجم چنين مى فرمايد:


و مجتنى الثمره لغير وقت ايناعها كالزارع بغير ارضه


[جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد سوم، ص 114.]


'... كسى كه دست به چيدن ميوه ى نارس ببرد، چونان كشاورز است كه در غير زمين خود بكارد'.


ساده لوحان نتايج را پيش از سپرى كردن مقدمات مى خواهند.


باغبانى كه در اول بهار سبد را برداشته براى چيدن ميوه ى سيب كه پس از شش ماه، مثلا خواهد رسيد، به باغ مى رود آگاهى هاى مربوط به سيب و فصل رسيدن آن، يا او را از راه برمى گرداند و يا سبد خود را با سيب هاى خيالى پر مى كند و يا خنده ى عقلا او را به بيمارى روانى دچار مى سازد. و اگر تعقل و انديشه ى خود را در راه اين بيهوده گرايى از دست ندهد، جز تاسف براى از دست رفتن نيرو و تلف شدن وقت ميوه اى نخواهد چيد.


قانون علت و معلول و ديگر روابط ميان رويدادها، براى هر نتيجه اى مقدمه يا مقدماتى را ضرورى ساخته است. توقع معلول بدون علت، توقع مختل شدن قوانين هستى را در بردارد. شتابزدگى آدميان در رسيدن به نتايج و هدف ها به اضافه اينكه وصول به آنها را امكان پذير نمى سازد، اغلب موجبات نوميدى و سستى و خطاهاى ديگرى را در سنجش و ارزيابى پديده ها و واقعيات فراهم مى آورد.


گاهى بعضى از معلول ها و نتايج با سرعتى بيشتر از حد معمول به وجود مى آيد، ساده لوحان گمان مى برند هر معلول و نتيجه اى داراى


انعطافى است كه مى توان آن را از حلقه هاى زنجيرى علل و مقدمات بريده در موقعيت دلخواه قرار داد! اينان نمى دانند كه نسبيت موضع گيرى انسان ها در مقابل علل و معلولات و همچنين امكان وجود عللى كه مخفيانه در سرعت بوجود آمدن معلولات و نتايج از طرف ديگر، موثر مى باشند، استثنايى در قانون عليت وارد نمى سازد.


اما تطبيق جمله ى فوق، به موقعيت اميرالمومنين "ع"، كاملا روشن است، زيرا خوش بينى مردم به يكديگر، از يك طرف و شايع ساختن رضايت اميرالمومنين "ع" به جريانات پس از وفات پيامبر كه تا اواخر خلافت عثمان ادامه داشت از طرف ديگر، مردم را از آمادگى پذيرش حكومت آن حضرت محروم ساخته بود. به همين جهت بوده است كه اقدام او به گرفتن حكومت، مانند چيدن ميوه ى نارس و كاشتن در زمين ديگران بوده است، زيرا تنها خطاهاى آشكار دوران عثمان بود كه نياز قطعى مردم را به زمامدارى اميرالمومنين "ع" آشكار ساخت.


گسترش رفتار و انديشه ى گذشتگان در فضاى اجتماع درباره ى حكومت، همان زمين ديگرى بود كه دانه هاى حكومت على "ع" نمى توانست در آن پاشيده شود و نمو كند.


با توجه به فرمايشات مولى الموحدين حضرت على "ع" و تفسير مختصر در خصوص اين مهم، مديران بايد براى انجام هر اقدامى ابتدا مقدمات كار و زمينه سازى هاى لازم را فراهم نمايند. در غير اين صورت به اهداف نخواهند رسيد و يا حداقل با مشكلات و خسارات جبران ناپذيرى مواجه خواهند شد. به عنوان مثال وقتى مديرى قصد اجراى طرحى را دارد بايد قبلا همكاران زير مجموعه خويش را در تهيه و


/ 24