مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 2

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


افراد زير مجموعه احساس مى كنند كه وجود آنها در سازمان با ارزش بوده و بر بهتر انجام دادن وظايف خويش سعى و تلاش مضاعفى مى كنند.

معمولا گاهى در بعضى از سازمان ها، افرادى پيدا مى شوند كه مترصد بهانه اى هستند تا با شايعه پراكنى و اشكال تراشى نسبت به مدير و تعدادى از همكاران او كه بيشتر و بطور مستقيم با برنامه ها و اجراى آنها ارتباط دارند، جوى از شك و ترديد و شبهه بوجود آورند كه مدير با 'گزارش دهى' اين افكار مسموم را از بين مى برد. حسن ديگرى كه 'گزارش دهى' دارد و از ويژگى هاى رهبرى مدير به شمار مى رود، صداقت و احترام در برابر كاركنان و درك منزلت و شان نيروى انسانى است كه مسلما واكنش اين حركت نيز مثبت خواهد بود.

گزارش گيرى


حضرت امير "ع" در نامه سى و سه خطاب به يكى از فرماندارانش مى فرمايند:

فان عينى بالمغرب كتب الى يعلمنى...

[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمدرضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، جلد سوم، ص 100.]

'مامور اطلاعات من در مغرب "شام" برايم نوشته و مرا آگاه ساخته كه...'

و همچنين در بخشى از خطبه بيست و هفت چنين فرموده اند:

و لقد بلغنى...

[معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 43.]

'گزارش تاييد شده اى دريافت كرده ام كه...'

در امر 'گزارش گيرى' نكته بسيار مهمى كه مديران بايد به آن توجه داشته باشند، مطلبى است كه در فرمايشات مولاى متقيان حضرت

على "ع" آمده است، 'گزارش تاييد شده' مى باشد.

گاهى در سازمان ها، افراد گزارش هايى را به مدير مى دهند كه يا آگاهانه و يا تحقيق نشده و از روى ناآگاهى و اشتباه، گزارش صحيحى نيست.

مدير بايد با دقت هر چه تمام، قبل از هر اقدامى نسبت به صحت و سقم گزارش مبادرت ورزد. سپس با تدبير و تامل، مطالب گزارش شده را مورد بررسى و مداقه قرار داده، اقدام مقتضى را معمول نمايد.

اصل اخلاص


حضرت على "ع" مى فرمايند:

انه لا ينفع عبدا و ان اجهد نفسه و اخلص فعله...

[نهج البلاغه نسخه ى دكتر صبحى صالح، ج 1، خطبه ى 153.]

'قطعى است كه براى هيچ بنده اى هر چند كه خود را به تلاش و كوشش بيندازد و عملش را خالص نمايد، سودى نخواهد داشت'.

اگر، از دنيا براى ديدار پروردگارش بيرون برود و داراى يكى از اين خصلت ها بوده باشد و از آن توبه ننمايد:

در عبادتى كه خدا براى او مقرر داشته است، شرك بورزد.

غضب خود را با هلاكت يك نفس انسانى فرو بنشاند.

معيوب و مردود بداند كسى را درباره ى كارى كه خود آن را انجام داده است.

با ارتكاب بدعت گذارى در دين نياز خود را از مردم برآورد.

با مردم با دورويى در ارتباط باشد.

در ميان مردم با دو زبان رفتار نمايد.

... و من لم يختلف سره و علانيته و فعله و مقالته فقد ادى الامانه و اخلص العباده.

[نهج البلاغه نسخه ى دكتر صبحى صالح، ج 2، خطبه ى 26.]

'... و كسى كه پنهان و آشكارش- درون و برون، ظاهر و باطنش- و كردار و گفتارش يكى باشد، قطعا امانت را ادا و عبادتش را خالص نموده است.'

تفسير جمله اول:

در اين جمله اميرالمومنين "ع" مطلبى بسيار مهم را بيان مى فرمايد كه

دواى دردهاى خانمانسوز انسانى است. مى فرمايد:

عمر خود را بيهوده تلف نكنيد و به اصطلاح به اين در و آن در نزنيد، درباره ى تكاپوها و تلاش هايى كه انجام مى دهيد بدرستى بينديشيد و دقت كنيد كه آيا اين تكاپوها و تلاش ها هماهنگ با ديگر خصلت هاى ضرورى انسانى انجام مى گيرد. يا فقط نوعى فعاليت هايى بى مغز و گسيخته از ديگر خصلت هاى ضرورى انسانى است، ارى ممكن است انسان همه ى لحظات عمرش را در كار و كوشش و بدون كمترين آرامش بگذراند و حتى در جاذبه ى كمال ببيند كه 'اخلاص' ناميده مى شود. ولى اين كار و كوشش ها و اخلاص مادامى كه ديگر ابعاد سازنده ى انسانى را در مسير اخلاص ارزشى قرار ندهد، نتيجه اى نخواهد داد. پس براى وصول به مقام والاى اخلاص ارزشى، نبايد به هيچ نوعى از انواع شرك مبتلا شد:

شرك در مال و منال، شرك به معناى بت پرستى، شرك با مقام پرستى و شرك با خودپرستى و شهرت پرستى و غيره.

همچنين وصول به مقام والاى اخلاص نمى تواند با بازى گرفتن حيات انسان ها سازگار بوده باشد. اخلاص ارزشى با تخريب و معيوب ساختن ديگران با اينكه شخص عيب جو خود داراى آن عيب است، نيز سازشى ندارد. همچنين اخلاص ارزشى با بر هم زدن اصول و مختصات دين الهى براى رفع نيازهاى خود محورى و براى جلب سود، امكان پذير نمى باشد. بالاخره چند رويى و چند زبانى در اجتماع كه از مختصات نيرنگ بازى و حيله گرى هاست ضد اخلاص ارزشى است. بنابراين بايد گفت:

وصول به مقام اعلاى اخلاص كه انسان را به كمال خود رسانده و شايسته ى نام انسان كامل مى نمايد، بدون تخلق به اخلاق الله و تادب به آداب الله امكان پذير نمى باشد.

تفسير جمله ى دوم

اين جمله شرايط اخلاص در عبادت را چنين بيان مى دارد:

شرط اول- اتحاد درون و برون- پنهان و آشكار، ظاهر و باطن- اين همان شرط است كه در جمله قبلى نيز مطرح شده است.

شرط دوم- اعتماد كردار و سخن كه مى توان گفت:

اين دو اتحاد به اضافه ى اتحادهاى قبلى، نتايج و آثار وحدت شخصيت انسان مخلص است كه اين وحدت با پيشرفت تدريجى در مسير وصول به هدف 'حيات معقول' وابسته به حيات آخرين متشكل تر و هماهنگ تر شده، شخصيت انسانى در توحيد جانش، توحيد خداوندى را در مى يابد و به مقام اعلاى اخلاص مى رسد.

[جعفرى محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد دهم، ص 202 -204.]

در امر مديريت و رويارويى با كاركنان در اجراى وظايف سازمانى در شيوه ها و رفتارها، آفت هايى وجود دارد. مديرى كه مخلص است در واقع آفت زا و آفت پذير نيست به اين معنى كه در روابط انسانى و رفتار سازمانى، روحيه و ظرفيت لازم در برابر مشكلات سازمانى در خصوص توانمندى و روحيات كارى نيروى انسانى و گنجايش آنان و بطور كلى در همه ى زمينه ها را دارد و از ناحيه ى چنين مديرى با روش هاى اجرايى نادرست به جو سازمانى و روند صحيح نيل به اهداف لطمه اى نخواهد رسيد، زيرا او تلاش مى كند با بكارگيرى همه ى امكانات درون و برون سازمانى و اصول و مبانى علمى و منطقى، سازمان را هدايت كند. و هرگاه لازم باشد از هدايت و راهنمايى هاى ديگران بهره بردارى نمايد. لذا رفتار او آفت نخواهد داشت. از سوى ديگر مدير مخلص با سعه صدر و حلم و بردبارى خويش، آفت پذير نخواهد بود.

اصل انعطاف پذيرى


حضرت على "ع" در نامه بيست و هفت خطاب به محمد پسر ابى بكر به هنگام واگذارى اداره ى امور مصر به او مى فرمايند:

فاخفض لهم جناحك و الن لهم جانبك.

[معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 314.]

'در برابر مردم فروتن باش و با آنان نرم خويى و انعطاف پذيرى پيشه كن.'

همچنين در بخشى از نامه معروف پنجاه و سه خطاب به مالك اشتر در خصوص ويژگى هاى فرمانده "مدير و رهبر" مى فرمايند:

ممن يبطى ء عن الغضب و يستريح الى العذر و...

[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، ترجمه گويا و شرح فشرده نهج البلاغه، جلد سوم، ص 154.]

'از كسانى كه دير خشم مى گيرند و عذر پذيرترند، نسبت به ضعفا رئوف و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از كسانى كه مشكلات آنها را از جاى به در نمى برد و ضعف و نرمش آنها را از كار باز نمى دارد...'

مديرى كه علاوه بر دارا بودن ويژگى هاى مديريت، خصوصيات رهبرى را نيز دارد، بايد توانايى و قدرت انعطاف لازم در مواجه شدن با افراد و شرايط متفاوت را داشته باشد.

حضرت امير "ع" در حكمت دويست و پنج مى فرمايند:

من لان عوده كثفت اغصانه

[معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 446.]

'آن كه نهال شخصيتش نرم و انعطاف پذير باشد، شاخ و برگى فراوان يابد.'

حضرت على "ع" در نامه ى چهل و شش خطاب به يكى از واليان خود مى فرمايند:

و ارفق ما كان الرفق...

[شهيدى سيد جعفر، ترجمه ى نهج البلاغه، ص 320.]

'آنجا كه مهربانى بايد راه مهربانى پوى و جايى كه جز درشتى به كار نيايد درشتى پيش گير.'

حضرت امير "ع" خطاب به فرمانداران و مسئولان، آنجا كه لازم است نصيحت، اتمام حجت و يا سرزنش مى كنند، يعنى وقتى كه قاطعيت ضرورى باشد به كار مى بندند و در عين حال مهربانى و نرم خويى را نيز دارند. در نامه ها و خطابه ها، نظارتها و كلا مديريت، به انعطاف پذيرى عمل و به اين مهم توصيه و تاكيد مى فرمايند.

چنانكه انگيزش، توانايى و تجربه زيردستان را بايد پيوسته مورد توجه و ارزيابى قرار داد تا مشخص شود چه تركيبى از شيوه ى رهبرى، مناسب ترين است.

- چون شرايط محيط و سازمان پيوسته در حال تغيير است- از ديدگاه 'هرسى' و 'بلنچارد' اگر سبك يا شيوه ى رهبرى مناسب باشد نه تنها موجبات انگيزش زيردستان را فراهم خواهد آورد، بلكه همچنين آنها را در راه رشد و بلوغ يارى مى كند.

بنابراين مديرى كه بخواهد باعث رشد و پيشرفت يك زيردست بشود، بايد به گونه اى عمل كند كه وى اعتماد به نفس بيشترى پيدا كند و براى اين كه او در صحنه ى كار، آموزش هاى لازم را ببيند، مدير بايد به صورت مرتب شيوه ى رهبرى خود را به شيوه اى مناسب تغيير دهد. ولى

در مرحله ى عمل يك پرسش بدون جواب باقى مى ماند، يعنى آيا مديران در مرحله ى عمل تا چه اندازه مى توانند، در شرايط مختلف، از سبك ها و شيوه هاى مختلف رهبرى استفاده كنند؟ به ويژه اين پرسش زمانى اهميت پيدا مى كند كه بايد مديرى را انتخاب كرد، او را در پست يا مقامى منصوب نمود، يا وى را ارتقاى مقام داد.

اگر مديران در شيوه ى رهبرى انعطاف پذير باشند، يا اگر بتوان به آنان آموزش داد تا از شيوه هاى مختلف و گوناگون رهبرى استفاده كنند، در آن صورت مى توان مدعى شد كه در شرايط و اوضاع مختلف مى توانند با استفاده از سبك هاى مختلف رهبرى، مديرانى موفق باشند.

از سوى ديگر، اگر از نظر سبك يا شيوه ى رهبرى، مديران به صورت نسبى انعطاف پذير نباشند، در آن صورت تنها در موقعيت ها يا شرايطى مى توانند به سبكى عالى يا موفقيت آميز عمل كنند كه شرايط مورد بحث با نوع رهبرى آنان سازگار باشد. يك چنين انعطاف ناپذيرى مسير شغلى مدير را سد مى نمايد و در نتيجه سازمان نمى تواند به شيوه اى موفقيت آميز، مديران را در پست هاى مربوط منصوب نمايد.

[جيمز استونر و ادوارد فريمن، مديريت، ص 101.]

اصل قاطعيت


حضرت على "ع" در نامه معروف خويش خطاب به مالك اشتر در خصوص يكى از شرايط واگذارى داورى- مسئوليت و مديريت- چنين مى فرمايند:

و اصرمهم عند اتضاح الحكم

[معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 32.]

'... و چون حكم روشن باشد در داورى قاطع تر.'

و در نامه چهل و شش خطاب به يكى از فرماندارانش مى فرمايند:

و اعتزم بالشده حين لا تغنى عنك الا الشده

[شهيدى سيد جعفر، ترجمه ى نهج البلاغه، ص 332.]

'آنجايى كه جز با شدت عمل، كار از پيش نمى رود، شدت را به كار بند.'

همچنين در خطبه ى پانزدهم درباره ى بازگرداندن زمين هايى كه عثمان به اين و آن بخشيده بود، اين سخنان را گفته است:

و الله لو وجدته قد تزوج به النساء ملك به الاماء لرددته.

[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، نهج البلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، جلد سوم، ص 130.]

'به خدا سوگند كه اگر بدان قطايع دست يابم حتى اگر به كابين زنان رفته باشد، يا به كار خريد كنيزان گرفته شده باشد با قاطعيت، همه را به بيت المال باز مى گردانم.'

اصولا قاطعيت و عدم قاطعيت با نوع تصميم گيرى ارتباط دارد و يكى از مولفه هاى تصميم هاى مناسب و حساب شده، قاطعيت در اين مهم است.

از بهترين ويژگى هاى يك تصميم صحيح، قاطع بودن آن است. قاطعيت به معناى قطع كردن و فيصله دادن به امور و حل مشكلات است نه سماجت و يكدندگى. بعضى خيال مى كنند 'قاطعيت' به معناى پافشارى بيش از حد و عدم انعطاف پذيرى در تصميم است، تا آن جا كه اگر دلايل فراوانى، خطا بودن اين تصميم را ثابت كرد، باز هم بر آن سماجت ورزيده دست بردار نيستند، در حالى كه مى توان گفت:

'يكى از مشكل ترين موارد اعمال قاطعيت، تغيير تصميم هاى غلط مى باشد، زيرا در اين موقعيت تصميم گرفتن و از ادامه ى خطا جلوگيرى كردن و ايستادگى در مقابل حرف ها و تنش ها كارى سخت و دشوار است'

بعضى هم تصور مى كنند 'قاطعيت' به معناى سخت گيرى و فشار بر زيردستان و بى اعتنايى به سخنان مردم است. آنان بر اين باورند كه فرد قاطع، كار را پى گيرى مى كند تا به نتيجه مطلوب برسد، ولو اين كه با انواع سخت گيرى هاى طاقت فرسا بر كاركنان همراه باشد.

اميرالمومنين حضرت على "ع" مى فرمايند:

العسر لوم

[عزر الحكم، ص 479.]

'فشار و سخت گيرى پستى است.'

نمودهاى قاطعيت


قاطعيت در تصميم گيرى داراى دو نمود بسيار اساسى است:

الف- يافتن و انتخاب تصميمى قاطع و كارساز، به نحوى كه مشكل را به طور اساسى حل كند و درگيرى را به طور كامل فيصله دهد، نه آن كه تصميمى ناقص اتخاذ و مساله به طور مقطعى حل گردد، زيرا اگر به اين

/ 24