مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 2

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


ديدند، بعضا به خاطر ترس يا بهره گيرى از قدرت اسلام يا دست يافتن به مقام و ثروت و رفاه، به اسلام گرويدند.

5- صاحب شخصيت و دائما در صدد صيانت نفس و پاكى روح خود باشد و از هر گونه لغزشى دورى گزيند.

6- داراى خصيصه ى مديريت و دور انديشى و در كارها و مسائل گوناگون اهل تدبر و تعمق و تفحص باشد.

7- به مطامع مادى نظر نداشته و داراى حيثيت و سلامت نفس باشد. على "ع" ضمن برشمردن خصوصيات و شرايط كارگزاران دولت، وظايفى را هم كه زمامدار در انتخاب اين گونه افراد بر عهده دارد، بيان مى فرمايد، از آن جمله:

زمامدار بايد در امور و اعمال كارمندان دقت كند و هر كدام را پس از آزمون هاى دقيق به كار گمارد.

در انتخاب اين افراد بر اساس نظر شخصى و با استبداد راى رفتار نكند. به نظرات ديگران هم احترام گذاشته و با آنها مشورت كند.

به كارگزاران خود فرصت مناسبى بدهد تا استعداد و لياقت خود را بروز دهند و كارآيى خود را در معرض آزمايش و بررسى و اظهار نظر بگذارند.

بر اساس تمايلات و روابط شخصى و يا به خاطر خصوصيتى كه در يك فرد وجود دارد ، ولى به مقام و مسئوليت مورد نظر ارتباطى ندارد، كسى را به كار منصوب نكند.

با توجه به فرمايشات حضرت على "ع" مدير، همواره بايد قانون و ضابطه را محور و اساس كار خويش قرار داده و با اخلاق اسلامى و

رعايت روابط انسانى مديريت نمايد. سازمان و موسسه اى مى تواند به موفقيت نايل گردد كه روح قانون و قانون مدارى در آن حاكم باشد. قانون گرايى به معنى دورى از رابطه "به معنى كنار گذاشتن ضابطه" و يكسان بودن همه كاركنان در برابر قانون است.

مساوات در برابر قانون


يكى از اصول مهم و حياتى در قوانين اسلام، اصل مساوات و برابرى تمام افراد، در مقابل قانون است. بر اساس اين اصل، شارع مقدس مجازات هر جرمى را، براى همه ى افراد به طور مساوى مقرر داشته است و تمام انسان ها بدون در نظر داشتن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعى شان و بدون ملاحظه ى دوستى و قومى و غيره براى جرم يكسان، به كيفر يكسان خواهند رسيد و هيچ مساله اى مانع از اجراى مساوات نخواهد شد.

در جهان امروز، گرچه كشورهاى به اصطلاح مترقى ادعا مى كنند كه قوانينشان درباره ى همه ى طبقات اجتماع به طور يكسان اجرا مى شود، اما در عمل براى اجراى اين تساوى و برابرى، هيچ گونه ضمانت اجرايى وجود ندارد. موضوع 'واترگيت' كه يكى از كثيف ترين و بى شرمانه ترين جرايم دنياى امروز بود، ديديم چگونه بازيچه ى دست آقاى 'جرالدفورد' قرار گرفت و پرونده ى كذايى آقاى 'نيكسون' به بايگانى سپرده شد!!

اما در اسلام وقتى امام اول شيعيان و فرمانرواى بى چون و چراى جهان اسلام، على عليه السلام مى بيند كه زره ى جنگيش به سرقت رفته

است، حتى وقتى سارقش را پيدا مى كند و زره مسروقه را به چشم خويش نزد او مى بيند به هيچ روى از قدرت خود استفاده نمى كند، بلكه همچون يك فرد عادى، براى اقامه ى دعوى و احقاق حق خود از طريق قانون به قاضى محكمه مراجعه مى كند و بالاتر از اين وقتى مى بيند كه قاضى براى او احترام بيشترى قايل مى شود و در برخورد با امام و سارق، مساوات را رعايت نمى كند، خشمگين مى شود و محكمه را ترك مى گويد! و با اين روش ادعاى مساوات سيد قريش با سپاه حبشى را عملا به اثبات مى رساند و با همين ديد خطاب به مالك اشتر مى فرمايد:

'و الزم الحق من لزمه من القريب و البعيد و...'

'... و هميشه حق و عدالت را گرچه بر نزديك و دور باشد اجرا كن و در اين راه بردبار و شكيبا باش و عملت را به حساب خدا بگذار، اگر چه از به كار بردن حق به خويشان و نزديكانت زيان برسد و هميشه به عاقبت حق بينديش، زيرا كه پايان حق ستايش انگيز است.'

[منبع قبلى، ص 187.]

در اين زمينه بايد به شيوه ى مديريت اميرمومنان على "ع" اقتدا نمود. او كه در روزهاى آغاز حكومتش در برابر افزون طلبان و خودخواهانى چون 'طلحه' و 'زبير' قرار گرفته بود و آنها از امام "ع" مى خواستند تا بر اساس معيارهاى جاهليت مديريت كند، روابط را حاكم گرداند و قانون خدا را زيرپا گذارد، ولى او با كمال صراحت و شجاعت موضع خويش را بيان داشت و با تكيه بر قرآن و پيروى از سنت پيامبر بزرگوار اسلام "ص" انديشه هاى مفسد را نااميد گردانيد.

فلما افضت الى نظرت الى كتاب الله و...

[نهج البلاغه، خطبه ى 196.]

'آنگاه كه مسند خلافت و مسئوليت و مديريت امت به من رسيد به قرآن كريم و قانون و احكام آن نگاه كردم و از قانونى كه ما را به متابعت آن امر نموده پيروى كردم و سنت پيامبر را شيوه ى كار خويش قرار داده و به آن اقتدا نمودم'.

اميرمومنان "ع" در فرمان هاى خود به نمايندگانش بارها تذكر داده است كه حركت هاى خويش را، در مسند مديريت بر محور قانون شكل بخشد و به آنان اين توصيه را داشت كه در جامعه ى اسلامى، هرگز نبايد ضابطه ها در برابر رابطه ها رنگ ببازند و اگر چنين شد، صاحبان نام و نان، قانون را اسير خواسته هاى نفسانى خود خواهند كرد و ضعفا و محرومين حقوقشان پايمال مى شود.

[تقوى دامغانى، سيد رضا، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 148.]

حضرت على "ع" مالك اشتر را در آستانه ى اعزام به مصر چنين سفارش مى كند كه حاكميت قانون و اجراى ضابطه را همواره مدنظر قرار داده و در اجراى دقيق آن كوشا باشد.

قانون جامع و كامل در واقع ابزارى است در دست مدير تا بتواند با آن سازمان و تشكيلات را كه تحت مديريت او قرار دارد، هدايت و رهبرى كرده، جهت نيل به اهداف حركت دهد.

تنها مدير، در زمينه ى مديريت خويش بلكه همه ى كاركنان زير مجموعه ى او نيز، از اجراى قانون و ضابطه سود مى برند چرا كه با رعايت اين مهم جو سازمانى، جوى مطمئن و قابل اعتماد مى باشد.

اصل تغافل


حضرت على "ع" در نامه ى پنجاه و سه و در فرمان خود به مالك اشتر، نسبت به زيردستان سفارش هايى فرمودند از جمله:

و تغاب عن كل مالا يضح

[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، ترجمه گويا و شرح فشرده نهج البلاغه زير نظر آيت اله مكارم شيرازى، جلد سوم، ص 147.]

'و از آنچه برايت روشن نيست تغافل نما'

و در بخشى ديگر از همين نامه چنين مى فرمايند:

و تعرض لهم العلل و يوتى على ايديهم فى العمد و الخطاء فاعطهم من عفوك و...

[منبع قبلى، ص 145.]

'گاه از آنها "زيردستان" لغزش و خطا سر مى زند. ناراحتى هايى به آنان عارض مى گردد به دست آنان عمدا يا به طور اشتباه كارهايى انجام مى شود "در اين مورد" از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا كن كه دوست دارى خداوند از چشم پوشى و عفوش به تو عنايت كند.'

هر اندازه كه موقعيت انسان در جامعه بالاتر باشد توقع و انتظار مردم نيز از او بيشتر است، مديرى كه از چنين موقعيت و شرايطى برخوردار است نه تنها در اداره ى امور، بايد از موضع بالا با مسائل برخورد كند و يا خود را با كارهاى جزيى درگير نمايد، بلكه در ارتباط با برخى از خطاها و اشتباهات طبيعى در روند كار نيز بايد برخوردى بزرگوارانه داشته باشد.

در شان مديريت نيست كه نسبت به همكارانش چنان سخت گيرى كند و متوقع باشد كه تنها از انسان هاى معصوم مى توان انتظار داشت علاوه بر اينكه او نبايد اين گونه مديريت كند، گاه بايد با چشم پوشى از

لغزش ها و با تغافل از خطاها تا آنجا كه به تشكيلات صدمه اى نزند از كنار همه ى آن ناخوشايندها، به سادگى بگذرد و با برخورد كريمانه، وجدان شخص متخلف را بيدار و زمينه تربيت و سازندگى را براى او فراهم آورد.

بايد توجه داشت كه چشم پوشى از خلاف كارى ها و گذشت از لغزش ها حدود و ضوابطى دارد كه مدير بايد به حدود و شيوه ى برخورد با آنها كاملا آشنايى داشته باشد . به عنوان مثال، اول اينكه خطاها بايد از روى ناآگاهى انجام بگيرد. دوم اينكه اگر از روى عمد و آگاهى مرتكب خلافى شد چشم پوشى از آن خلاف به گونه اى نباشد كه اصول بنيادى تشكيلات و مديريت را به زير سئوال بكشاند. سوم اينكه چشم پوشى و تغافل، جنبه ى سازندگى داشته باشد. و چهارم اينكه گذشت ها مربوط به حقوق شخصى باشد نه حقوق عمومى. چنانكه در سيره ى پيامبر اسلام "ص" نوشته اند كه آن حضرت نسبت به حقوق الهى سخت گير، ولى نسبت به حق شخصى خويش زودگذر و بخشنده بود.

كان النبى "ص" يغضب لربه و لا يغضب لنفسه

[بحار، ج 16، ص 227.]

تغافل بجا و مصلحت آميز در تعاليم اخلاقى اسلام از صفات حميده به حساب آمده و ضمن روايات متعددى درباره ى آن توصيه شده است. اولياى گرامى دين در طول زندگى خود عملا اين روش را به كار مى بستند و در موارد مقتضى از لغزش هاى افراد چشم پوشى مى نمودند. در اينجا براى روشن شدن مطلب به گوشه اى از زندگى پيشواى اسلام اشاره مى شود.

منافقين در غياب رسول اكرم "ص" زياد بدگويى مى كردند و با سخنان نارواى خود آن حضرت را بسيار آزار مى دادند. پيامبر گرامى "ص" از زشت گويى هاى آنان به خوبى آگاه بود ولى تغافل مى كرد و به روى خود نمى آورد. گاهى به منافقين خبر مى رسيد كه بدگويى ها و سخنان زشتشان به سمع نبى اكرم "ص" رسيده است براى آن كه چاره جويى كنند و خويشتن را از ننگ و رسوايى مصون دارند به طور حضورى شرفياب مى شدند و گفته هاى خود را نفى مى نمودند و اظهار مى داشتند 'ما چنين حرف هايى نزده ايم' و حتى در پاره اى از مواقع براى تاييد و تاكيد، سوگند ياد مى كردند. رهبر بزرگوار اسلام با آن كه مى دانست دروغ مى گويند مع ذالك تكذيبشان را مى پذيرفت و در ظاهر اظهاراتشان را تلقى به قبول مى نمود. منافقين، گذشت اخلاقى و تغافل آن حضرت را كه ناشى از بزرگوارى و كرامت نفس بود و براى حفظ آبروى آنان انجام مى داد به ساده دلى و زودباورى تفسير مى نمودند و در مجالس خود مى گفتند كه نبى اسلام گوش شنوايى است، هر سخنى را مى شنود، بى چون و چرا قبول مى كند.

خداوند در قرآن شريف به گفته منافقين اشاره نمود و خاطر نشان ساخت كه عمل پيغمبر اكرم "ص" بر وفق مصلحت و خير مردم است.

و منهم الذين يوذون النبى و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم...

[سوره ى توبه، آيه ى 61.]

'بعضى از منافقين كسانى هستند كه پيغمبر را مى آزارند و چون از كار نارواى آنان تغافل مى كند و با حلم و بردبارى اعتذار دروغشان را مى پذيرد مى گويند او گوشى است سخن شنو و مردى است زود باور. اى پيغمبر بگو شنوايى و حسن تلقى من به خير و صلاح شما است.

حضرت مولاى متقيان على "ع" در منشور مديريت به نماينده ى خود

مالك اشتر توصيه مى فرمايد كه گذشت و بزرگوارى را در مقام مديريت فراموش نكند.

'اى مالك! با بخشش و بزرگوارى لغزش ها و نادرستى هاى قابل جبران را ببخش همچنان كه دوست مى دارى خداوند از خطا و لغزش تو درگذرد، زيرا تو در مقام مديريت كه مقام بالاترى مى باشد قرار دارى و همچنين والى امر كه تو را بر اين كار گماشته از تو برتر است و خداوند از والى امر يعنى همان كسى كه حكم مديريت تو را امضاء كرده برتر است'.

هرگاه گذشت هاى بزرگوارانه و چشم پوشى هاى كريمانه در حوزه ى كار مديريت با مشكل و شيوه اى آگاهانه انجام بگيرد، بركت ها و سازندگى هاى فراوانى را به همراه خود خواهد آورد و بدون دليل نيست كه اميرمومنان على "ع" در آغاز فرمان خود، مالك اشتر را به اتخاذ اين روش توصيه مى كند.

مديرى كه مى خواهد مديريت توام با رهبرى داشته باشد لازم است در نظارت هاى خود اين اصل را مورد توجه قرار دهد. وقتى كارمندى تغافل و بزرگوارى مدير خود را مشاهده مى كند سعى و تلاش مى نمايد تا ديگر مرتكب اشتباه و خطا، هر چند كوچك، نشود. در واقع همكارى كه با اخلاق كريمانه ى مدير خويش در برابر لغزش ها مواجه مى شود با خود عهد مى بندد كه مراقب رفتار و اعمال خود باشد.

حضرت امير "ع" در حكمت دويست و بيست و دو در خصوص تغافل مى فرمايند:

من اشرف اعمال الكريم غفلته عما يعلم

[امامى محمد جعفر و آشتيانى محمد رضا، ترجمه گويا و شرح فشرده ى نهج البلاغه زير نظر آيت اله مكارم شيرازى، جلد سوم، ص 147.]

'تغافل يكى از بهترين كارهاى كريمان است.'

رادمردى امام على "ع":

در كيفيت اخذ فتوت "جوانمردى"، نقلى صحيح است كه روزى پيغمبر "ص" با جمعى از اصحاب نشسته بود، شخصى درآمده گفت:

يا رسول الله! مردى و زنى در خانه به ناشايستى مشغول بودند، من در خانه برايشان بستم و به خدمت آمدم تا اشاره چيست؟

پيغمبر "ص" فرمود: كسى برود و از حال ايشان تفحص كند.

شخصى از صحابه برخواست و دستورى طلبيد تا برود، رسول "ص" اجازه نداد، ديگرى برخواست باز اجازه نداد و همچنين هر كه برمى خواست اجازه نمى داد، تا اميرالمومنين على "ع" درآمد، رسول "ص" او را اشاره كرد و فرمود تا برود و از آن حال، تفحص كند.

على "ع" چون به در خانه رسيد، در بگشود و چشم بر هم نهاد و دست بر در و ديوار مى ماليد تا گرد خانه برآمد، پس باز گرديد، به خدمت رسول "ص" آمد و گفت:

من گرد خانه برآمدم، هيچ كس را نديدم.

پيغمبر "ص" به نور نبوت دانست كه او چگونه تفتيش نمود، فرمود: انت فتى هذه الامه يا على

'تو جوانمرد اين امتى، اى على!'

[الماسى مهدى، باغ هميشه سبز- سيماى معصومين عليهم السلام در متون كهن فارسى- ص 155.]

اصل سختكوشى


حضرت امير "ع" در بخشى از خطبه صد و هفتاد و هفت مى فرمايند: و ما على الا الجهد

[معاديخواه عبدالمجيد، خورشيد بى غروب نهج البلاغه، ص 260.]

'بهر حال آن چه بر عهده من است، سخت كوشى است'.

همچنين در قسمتى از خطبه شانزدهم مى فرمايند:

ساع سريع نجا

[شهيدى سيد جعفر، ترجمه ى نهج البلاغه، ص 228.]

'سخت كوشى كه رستگار است.'

حكمت والايى در سعى و تكاپو ميان صفا و مروه وجود دارد كه قابل توصيف نيست. اين حكمت مى گويد:

اگر انسانى، بكوش، حركت كن، راكد و جامد مباش. عنصر پايدار روح آدمى 'كوشش و تكاپو' است.

انسان با آگاهى و هدف گيرى عالى در حيات، احساس كرده است كه ركود و سكون يك حالت منفى و حركت و كار حالت مثبت روان آدمى است و او با اين آگاهى و هدف گيرى از ركود و سكون مى گريزد و در هر مورد كه احساس مى كند زمينه اى براى كار وجود دارد، دست به كار مى شود و نظرى به نتيجه و سود آن ندارد. كار با اين رابطه مى تواند داراى ارزش موضوعى بوده باشد، در اين مورد مساله اى مطرح مى شود كه ما آن را بررسى مى نماييم:

هيچ كس كارى را بدون توقع انجام نمى دهد:

اين مساله كه 'هيچ كس كارى را بدون توقع نتيجه اى انجام نمى دهد'،

/ 24