مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 1

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




5- شخصيت انسان ها و اعتبار سازمان ها را مى شكند.


6- عمر انسانها تلف، فرصت هاى مناسب نابود و سرمايه هاى موجود را معدوم مى سازد.


امير مومنان على "ع" در عهدنامه خود به مالك اشتر وفاى به عهد را به عنوان يكى از مهمترين فرايض خدايى در اجتماع بشرى به حساب مى آورد و حتى شكستن پيمان در مورد دشمن را نيز جايز نمى داند و به مدير منطقه مصر توصيه مى كند تا از پيمان شكنى بر حذر باشد.


[تقوى دامغانى، سيد رضا، ص 212.]


اصل نه افراط نه تفريط



حضرت على "ع" در قسمتى از خطبه شانزدهم مى فرمايند:


اليمين و الشمال مظله و الطريق الوسطى هى الجاده


'انحراف به راست و چپ "افراط و تفريط" گمراهى و جاده ى اصلى راه وسط است. مسير كتاب الهى و آثار رسالت از اين جاده كشيده شده است. روزنه هاى نجات بخش سنت پيغمبر "ص" به اين جاده باز مى شود و راه سرنوشت كمال انسانى به اين جاده منتهى مى گردد.'


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد سوم، ص 242.] حضرت در نامه بيست و يكم مى فرمايند:


فدع الاسراف مقتصدا


'ميانه رو باش و از زياده روى دست بردار.'


[شهيدى، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه، نامه 21، ص 283.]


اصل ژرف نگرى



امام على "ع" در خطبه چهل و سوم مى فرمايند:


و لقد ضربت انف هذا الامر و عينه و قلبت ظهره و بطنه


'من جرير را گفته ام تا چه مدت در شام بمان! اگر بيش از آن بماند فريب خورده است يا نافرمان. و راى من اين است كه بردبار باشيم نه شتابان. پس با نرمى و مدارا دست به كار شويد و ناخوش نمى دارم كه آماده ى پيكار شويد. من اين كار را نيك سنجيدم و درون و برون آن را ژرف ديدم.'


[منبع قبلى، ص 40.]


حضرت هم چنين در خطبه هشتاد و سوم مى فرمايند:


تفكر در درون كه عقل و قلب براى انديشه و دريافت است.


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد 9.]


و در حكمت دويست و هشتاد و يك مى فرمايند:


تفكر و انديشه هم چون ديدن با چشم نيست، چرا كه گاهى چشم به صاحبش دروغ مى گويد، ولى عقل سليم نسبت به كسى كه از او راهنمايى بخواهد غش و خيانت نمى كند.


[مكارم، ناصر، نهج البلاغه، جلد سوم، ص 333.]


مدير بايد قواى مغزى خود را متمركز بخشد. مديريت صحيح با درك دريافت ها و معلومات سطحى و اندك امكان پذير نيست.


حضرت على "ع" در خطبه صد و هشتم مى فرمايند:


و ليحضر ذهنه


'و قواى مغزى خود را تمركز بخشد.'


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد 19، ص 126.]


مديريت صحيح در جامعه انسانى، اگر چه آن جامعه را از افراد


محدودى تشكيل يافته باشد، با درك و دريافت ها و معلومات سطحى و اندك امكان پذير نيست. شخص يا اشخاصى كه مديريت يك جمعى را مى پذيرند، در حقيقت خواه به زبان بياورند و خواه نياورند، ادعا مى كنند كه ما حقيقت افراد آن جمع را يك به يك و كيفيت حاصل از اجتماعشان را در يك نظام مى شناسيم. يعنى من كه مدير اين جمع هستم همه ى ابعاد و استعدادهاى اجزا مجموعه اى را كه اداره ى آن را به عهده گرفته ام- چه در موقعيت هاى اوليه و چه در موقعيت هاى اثرپذيرى از علت- مى شناسيم. براى چنين ادعايى اگر معقول باشد، جمع كردن و تمركز دادن تمامى قواى مغزى ضرورت دارد. كه يكى از آن قواى مغزى هم اين است كه اگر مدير احساس كند كه موردى را نمى داند و احتمالا ديگرى يا ديگران مى دانند، با آنان به مشورت بنشيند و از طريق گرايش به استبداد، خود و مجموعه متشكل را به نابودى نكشاند و نيز اين قانون را بداند و مورد عمل قرار بدهد كه ذهن آدمى در هر حال و با هر گونه شرايط آماده درك همه چيز نيست، لذا هنگامى كه يك مدير خردمند و با وجدان روياروى مسئله اى مربوط به مجموعه مورد مديريتش قرار مى گيرد تا آخرين درجه بايد بكوشد و از نيروهاى ابتكارى و فكرى و عقلى خود استفاده كند و به استعداد و نبوغ خود مغرور نگردد كه چه بسا خسارات غرور و خودخواهى تا نابودى مجموعه تحت مديريت و خود مدير پيش مى رود.


حضرت على "ع" در خطبه صد و بيستم مى فرمايند:


و لا ينفعه حاضر لبه...


[همان منبع، جلد 21 ص 254.]


'و هر كس كه عقل فعلى و حاضر او نتواند سودى به حال او داشته باشد، عقلى كه از او دور و غايب است از سود بخشى براى او ناتوان تر خواهد بود.


امروز نشستن و انديشه و تعقل را راكد گذاشتن و در نتيجه در جنگلى از ارتباطات مشوش زندگى گيج شدن به اميد آنكه فردايى از راه مى رسد كه من درست خواهم انديشيد و تعقل صحيحى انجام خواهم داد، جز اين نيست كه شما با فريب خوردن به دورنمايى از حقيقت نما حقيقت اصيل امروز را از دست مى دهيد.





  • عمر من شد برخى فرداى م
    واى از اين فرداى ناپيداى من



  • واى از اين فرداى ناپيداى من
    واى از اين فرداى ناپيداى من




تنظيم واقعيات و حقايق امروزى با مختصات و مشخصاتى كه دارند با موقعيتى خاص كه امروز در آن قرار گرفته ايم، نيازمند انديشه ها و تعقل هايى است كه كمترين كوتاهى در آنها موجب اختلال در نظم آن واقعيات و حقايق است كه شخصيت ما در موقعيت خاصى كه دارد، بايد از آن نظم بر خوردار گردد. اين يك قانون علمى است و نمى توان آن را با شوخى برگزار كرد كه شخصيت آدمى نه در هر سال، نه در هر ماه و نه در هر روز، نه در هر ساعت، بلكه در هر لحظه بايد از عهده ى محاسبات دقيق ارتباطات چهارگانه ى خود در هر قلمرو 'آنچنانكه هست' و 'آنچنانكه بايد باشد' برآيد. اين ارتباطات چهارگانه عبارتند از:


1- ارتباط انسان با خدا،


2- ارتباط انسان با خويشتن،


3- ارتباط انسان با جهان هستى،


4- ارتباط انسان با همنوعان خود،


ممكن است اين اعتراض بيان شود كه در حالى كه انسان در هر يك از لحظات عمرش در ارتباطات چهارگانه فوق، در حوادث و پديده ها و روابط بسيار متنوع غوطه ور است، چگونه مى تواند درباره ى آنها محاسبات عقلى و دقيق و انديشه هاى مثمر داشته باشد. در صورتى كه برخى از آنها


گاهى به تفكر و تعقل مدت هاى طولانى نيازمند است. پاسخ اين اعتراض چنين است:


اگر ما درست دقت كنيم، خواهيم ديد مطلب اين نيست كه ما بايد بنشينيم و براى هر يك از حوادث و پديده هاى روابط بسيار متنوع زندگى خود در ارتباطات چهارگانه، به طور مستقل بينديشيم و اصول اوليه و ثانويه اى جداگانه استنباط و تصفيه كنيم و آنها را فقط براى يك موقعيت معين به كار ببريم، بلكه مطلب اين است كه ما بايد همواره با يك آگاهى و هشيارى ارتكازى درباره ى اصول اوليه و ثانويه حوادث و پديده ها كوشش جدى در تطبيق و تحقيق آنها بر يكديگر بنماييم و در هر موقعيت با آگاهى و هوشيارى تازه تر كه چه بسا موجب تجديد نظر در اصول حياتى ما در ارتباطات چهارگانه باشد، زندگى كنيم. نكته ديگر اينكه،


هرگز با ساده انديشى نمى توان به راه و رسم درست زندگى "بر اساس موازين عدالت" راه يافت.


شرح و تفسير درست اين سخن را اين مجال به هيچ روى گنجا نيست، تنها مى توان به اشاره اى بسنده كرد:


1- كسى كه فاقد بينش و ژرف انديشى است، هرگز شناورى در اقيانوس دانش را توانا نيست و هر چه بداند سطحى است.


2- عالمان سطحى و ساده انديش در فهم قانون به گرداب تحجر و انحراف دچار مى شوند و به عنوان اجراى عدالت و حق به صورت عالم ظلم، همكار ظالم و عمله ى باطل درمى آيند، چرا كه گوهر حق و عدالت و روح قانون در قعر اقيانوس دانش است و نه بر سطح آن، در سطح جز كف چيزى نيست.


[معاديخواه، فرهنگ آفتاب، جلد هشتم، ص 4490.]


اصل توانايى در كنترل نفس



على "ع" در نامه اى به مالك اشتر در اين خصوص توصيه هايى فرمودند: براى كسانى كه مى خواهند بر سازمان با همه پيچيدگى هايش، مديريت كنند و وظايف و نقش هاى متعدد و مختلف خود را ايفا نمايند، بايد ابتدا مديريت و نظارت بر نفس خود را آموخته و بدان خوى گرفته باشند و توانسته باشند وظايفى چون برنامه ريزى، سازمان دهى، نظارت و ارزشيابى و هماهنگى امور زندگى و استفاده مطلوب از امكانات را در رشد خود به كار گيرند و زندگى موفقى را ارائه دهند.


حضرت على "ع" براى مهار نفس توصيه هاى متعددى دارند كه شامل موارد زير مى شود:


- و او را امر مى فرمايد كه نفس خود را هنگام شهوات و خواهش ها فرونشاند و هنگام سركشى ها آن را بازدارد. روايت است كه رسول اكرم "ص" فرمودند: بالاترين جهاد، جهاد كسى است كه با نفس خود كه با اوست جهاد كند.


- و بر هوا و خواهش خود مسلط باش و به نفس خويش از آنچه برايت حلال و روا نيست، بخل بورز.


- هرگاه سلطنت و حكومت برايت عظمت و بزرگى يا كبر و خود پسندى پديد آورد، به بزرگى پادشاهى خدا كه فوق توست، به توانايى او نسبت به خود به آنچه از جانب خويش بر آن توانا نيستى بنگر كه اين نگريستن كبر و سركشى تو را فرومى نشاند و سرفرازى را از تو باز مى دارد و از عقل و خردى كه از تو دور گشته به سويت برمى گردد.


- و بپرهيز از خود پسندى و تكيه بر چيزى كه تو را به خود پسندى وا دارد و از اين كه دوست بدارى مردم تو را بسيار بستايند.


[بهرنگى، محمد رضا، مديريت آموزشى و آموزشگاهى، ص 253.]


اصل نفى تكليف مافوق طاقت



حضرت على "ع" در خطبه صد و ششم مى فرمايند:


الحمد لله الذى شرع الاسلام فسهل شرائعه لمن ورده


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، جلد 18، ص 275.]


سپاس مر خداى را است كه شرع اسلام را بنا نهاد و قوانين آن را براى كسى كه بر آن وارد شود، تسهيل نمود.


همه منابع چهارگانه اسلام "قرآن، سنت، عقل و اجماع" با كمال صراحت و قاطعيت


تكليف ما لا يطاق "تكليف ما فوق طاقت" را از انسانها نفى كرده اند.


قرآن مجيد با بيانات مختلفى اين اصل را كه مبناى اسلام به سهولت و حد مقدور استوار است، گوشزد فرموده است از آن جمله:


لا يكلف الله نفسا الا وسعها "بقره / 286"


'خداوند هيچ كسى را به جز در حد مقدورش مكلف نمى سازد.'


لا نكلف نفسا الا وسعها "انعام / 286"


'ما مكلف نمى سازيم كسى را مگر در حد مقدورش'


اين مضمون در سوره الاعراف آيه 42 و المومنون آيه 62 و الطلاق آيه و البقره آيه 233 نيز آمده است.


هم چنين على "ع" در خطبه نود و چهارم و در بخشى به فضيلت رسول خدا "ص" مى پردازند و مى فرمايند:


سيرته القصد...


'سيرتش اعتدال است.'


روش پيامبر "ص" در زندگى اعتدال محض بوده است چه معنى دارد؟ با اينكه تلاش و كوشش و مساعى آن حضرت در راه اعتلاى روحى شخصى و آماده كردن مردم براى قرار گرفتن در جاذبه ى كمال الهى به


قدرى زياد بود كه هم درباره ى لزوم كم كردن مشقت هايى كه براى تهذيب خود انجام مى داد، آيه نازل شد و هم درباره ى حسرت و تاسف توام با عمل كه براى مردم مى خورد، آيه آمده است. اما درباره كم كردن مشقت خويشتن آيه چنين است:


طه، ما انزلنا عليك القرآن لتشقى "طه / 1 و 2"


'اى پيامبر، ما قرآن را براى تو نازل نكرديم كه خود را به مشقت بيندازى'


مفسرين مى گويند: شان نزول اين آيه شريفه تلاش و عبادت هاى شبانگاهى آن حضرت بوده كه از كثرت و شدت آنها به مشقت افتاده بود. كوشش و تلاش آن حضرت درباره ى به سعادت رساندن مردم كه موجب مشقت او شده بود، در مواردى از قرآن آمده است از آن جمله:


فلا تذهب نفسك عليهم حسرات "فاطر / 8"


'نفست در راه تاسف و اندوه شديد درباره ى نفهمى و پستى آنان نرود.'


يعنى به اصطلاح امروزى در راه آنان خودكشى مكن.


و كذالك جعلناكم امه وسطا لتكنوا شهداء على الناس "بقره / 144"


'و بدينسان شما را امت حد وسط قرار داديم تا شهدايى براى مردم باشيد.'


پيامبر اكرم "ص" خطاب به على "ع" فرمودند:


يا على ان هذا الدين متين فاو غلوا فيه برفق


'اى على قطعا اين دين اسلام متين است، پس در آن فرو رويد با نرمش و اعتدال. '


[جعفرى، محمد تقى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ص 76.]


اصل ارزشيابى، كنترل و نظارت



كشف تفاوت عملكرد با آنچه مورد نظر بوده بايد براى بهبودى روش هاى مديريت مورد استفاده قرار گيرد. نظارت بر انجام امور بايد به صورتى باشد كه به محض بروز انحراف در كار، شناخته و اصلاح گردد.


حضرت در نامه ى به مالك اشتر مى فرمايند:


- پس از آن از قضاوت او "قاضى" بسيار خبر گير و وارسى كن.


- پس در كارهايشان "عمال و كارگردانان" كاوش و رسيدگى كن و بازرس هاى راستكار و وفادار بر آنان بگمار.


[بهرنگى، محمدرضا، ص 250.]


در جاى ديگر مى فرمايند:


ثم اعرف لكل امرى منهم ما ابلى...


'آنگاه ارزش عمل هر يك را شناخته و آن را به حساب ديگرى مگذار و هيچ كس را از آن ارزشى كه دارد پائين تر نياور و شخصيت يك انسان موجب نشود كه كار كوچك او را بزرگ شمارى و گمنامى يك شخص سبب نگردد كار بزرگى كه كرده است، حقير شمارى.'


توضيح:


1- ارزش ها براساس عمل تعيين مى گردد.


2- هيچ كس جز با عمل خود ارزشمند نخواهد بود.


3- خود باخته شخصيت ها نبايد شد، كه ارزش ها را شخصيت ها تعيين نمى كنند.


اگر معيار ارزشها كارآيى بود و نه شخصيت باورى، استعدادها شكوفا شده و استعدادها نمى ميرد. لذا بر دولت و مسئولان است كه با توجه به اين معيارها، شخصيت ها را ارزيابى نموده و فقط به دنبال چهره هاى


/ 21