• عدد المراجعات :
  • 1347
  • 10/31/2010
  • تاريخ :

الدرس الخامس والاربعون

خط نستعليق

تعليم اللغة الفارسية

السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. يسعدنا و نحن نلتقي بکم في حلقة جديدة من سلسلة حلقات برنامجکم "تعلّم الفارسية". في هذه الحلقة سنتعلم مفردات و عبارات جديدة من خلال حوار بين محمد و موظف في أحد فروع البنک الوطني الايراني، حول افتتاح حساب مصرفي لان والده يريد أن يرسل اليه حوالة بالعملة الصعبة. فکونوا معنا.

الجزء الاول من المفردات:

ساعدک الله=خسته نباشي

تفضـّلْ=بفرما

أفتحُ= باز کنم

افتتاح، فتح= باز

توفير=پس انداز

أنا جئت=من آمدم

أنت تريد=تو مي خواهي

أنا أريد=من مي خواهم

العملة الصعبة=ارز

حساب بالعملة الصعبة=حساب ارزي

أنت ترسل=تو مي فرستي

نقود=پول

هو يُرسِل=او مي ‌فرستد

والدي=پدرم

ممکن=ممکن است

طبعاً=البته

رجاء=لطفاً

استمارة=فرم

إملأ=پر کن

 

********

الآن نستمع الي الجزء الاول من الحوار:

محمد: سلام. خسته نباشي.

محمد: مرحباً. ساعدک الله.

خانم کارمند: سلام. بفرمائيد.

موظفة: مرحباً. تفضـّلْ.

محمد: مى ‌خواهم حساب باز کنم.

محمد: أريد أنْ أفتحَ حساباً.

خانم کارمند: حساب پس انداز مي خواهي؟

موظفة: تريد حساب توفير؟

محمد: بله. من يک حساب پس انداز مي ‌خواهم حساب ارزي.

محمد: نعم. أنا أريد حساب توفير. حساب بالعملة الصعبة.

خانم کارمند: شما پول به خارج ايران مي ‌فرستي؟

موظفة: أنتَ تـُرسل نقوداً الي خارج ايران؟

محمد: نه. پدرم از خارج برايم پول مي ‌فرستد. ممکن است؟

محمد: لا. والدي يرسل لي نقوداً من الخارج. ممکن؟

خانم کارمند: بله. البته. لطفاً اين فرم را پر کن فارسي مي داني؟

موظفة: نعم. طبعاً. رجاءاً إملأ هذه الاستمارة. تعرف الفارسية؟

محمد: بله بفرما.

محمد: نعم. تفضلي.

خانم کارمند: متشکرم. اينجا را امضا کن. اين پايين.

موظفة: شکراً. وقـِّعْ هنا. في الاسفل.

 

********

الجزء الثاني من المفردات:

صورة=کـُپى

جواز سفر=گـُذرنامه

جواز سفرک=گـُذرنامه‌ات

إعط=بده

أنا ليس لي=من ندارم

قبالة=روبرو

متجر=فروشگاه

صَوِّر=عكسها

حسناً=بسيار خوب

صورة=عکس

أنا عندي=من دارم

اثنان=دو

شکراً=متشکرم

 

********

الآن الي الجزء الثاني من الحوار:

خانم کارمند: يک کپي از گذرنامه‌ات هم به من بده.

موظفة: أعطني صورة لجواز سفرک ايضاً.

محمد: گذرنامه‌ام اينجاست، اما کپي از آن ندارم.

محمد: جواز سفري هنا، لکن ليس لي صورة لها.

خانم کارمند: روبروي بانک يک فروشگاه است. آنجا کپي بگير.

موظفة: قبالة البنک متجر. صَوِّرْه هناک.

محمد: بسيار خوب.

محمد: حسناً.

 

********

 

محمد: بفرما. اين کپي گذرنامه‌ام.

محمد: تفضلي. هذه صورة لجواز سفري.

خانم کارمند: دو عکس هم به من بده.

موظفة: إعطني صورتين شمسيتين أيضاً.

 

********

محمد: عکس دارم. بفرما اين دو عکس.

محمد: عندي صورة. تفضلي. هاتان صورتان.

خانم کارمند: متشکرم.

موظفة: شکراً.

 

********

نستمع الي الحوار باللغة الفارسية.

محمد: سلام. خسته نباشي.

خانم کارمند: سلام. بفرمائيد.

محمد: مى ‌خواهم حساب باز کنم.

خانم کارمند: حساب پس انداز مي خواهي؟

محمد: بله. من يک حساب پس انداز مي ‌خواهم حساب ارزي.

خانم کارمند: شما پول به خارج ايران مي ‌فرستي؟

محمد: نه. پدرم از خارج برايم پول مي ‌فرستد. ممکن است؟

خانم کارمند: بله. البته. لطفاً اين فرم را پر کن فارسي مي داني؟

محمد: بله بفرما.

خانم کارمند: متشکرم. اينجا را امضا کن. اين پايين.

خانم کارمند: يک کپي از گذرنامه‌ات هم به من بده.

محمد: گذرنامه‌ام اينجاست، اما کپي از آن ندارم.

خانم کارمند: روبروي بانک يک فروشگاه است. آنجا کپي بگير.

محمد: بسيار خوب.

محمد: بفرما. اين کپي گذرنامه‌ام.

خانم کارمند: دو عکس هم به من بده.

محمد: عکس دارم. بفرما اين دو عکس.

خانم کارمند: متشکرم.

الي اللقاء و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.


الدرس الرابع والاربعون

الدرس الثالث والاربعون

الدرس الثاني والاربعون

الدرس الحادي والاربعون

الدرس الاربعون

الدرس التاسع والثلاثون

الدرس الثامن والثلاثون

 

طباعة

أرسل لصديق

التعلیقات(0)