عطر انفاس تو
خــرقــه پــوشان بــه وجـود تو مباهات کنند |
ذکـر خیر تو در آن سوی سماوات کنند |
پــارسایــان سـفــر کــرده در آفـــاق شهـود |
در نـسیـم صلــوات تـو منــاجــات کنند |
پـیــش آیـیـنــه پـیـشانـی تو هر شب و روز |
مــاه و خـورشیـد تقاضای ملاقات کنند |
پــی بـه یـک غمـزه اشراقی چشمت نبرند |
گر چه صد مرحله تحصیل اشارات کنند |
بعـد از ایـن حکمتیـان نیز به سر فصل حیات |
عشق را بـا نـفـس سبز تو اثبات کنند |
ز کـجــا آمــده ای کـایـنـه سازان ایـن سـان |
گـرد نـعـلـیـن تـو را جوهـر مـرآت کنند |
قــدسیــان چــون ز تمـاشای تو فارغ گردند |
عطر انفاس تو را هدیه و سوغات کنند |
بعد از این شرط نخستین سلوک این باشد |
کـه خــط سیــر نـگـاه تـو مراعات کنند |
شاعر: زکریا اخلاقی
شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان