مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه - جلد 1

محمد اصلی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



مقدمه مولف



اغلب فقها و دانشمندان معتقدند كه مديران در يك نظام اجتماعى مبتنى بر مكتب بايد حركت خود را در هر بخش و حوزه كارى كه هستند طورى تنظيم كنند كه مردم بتوانند در اداره جامعه بر اساس معيارهاى اسلامى مشاركت داشته باشند. اين كار تنها در صورتى ميسر است كه تفكر حاكم بر مديريت جامعه، تفكر سياست درهاى باز به روى مردم باشد و اعتقاد به توانايى مردم تا آنجا در ذهنيت مديران رسوخ كرده باشد كه در عمل همه زمينه هاى مشاركت مردم در اداره جامعه را فراهم كنند، يا تلاش قابل تحسينى در جهت فراهم ساختن چنين زمينه هايى به عمل آوردند. روابط متقابل مديران با همكاران خود در دستگاههاى مختلف و اعمال مديريت با شيوه صحيح مبتنى بر خلاقيت، بخش عمده اى از اصول مديريت و رهبرى را تشكيل مى دهد كه تاثير مستقيم و عميقى بر روى چگونگى اداره جامعه دارد.


اميرالمومنين على "ع" اين چهره ناشناخته، اين انسان والا، اين نمونه كامل مسلمانى كه اسلام مى خواهد انسانها آن چنان شوند، در لابه لاى اوراق و سطور نهج البلاغه كاملا شناسايى و تعريف مى شود. نهج البلاغه در حقيقت كتاب معرفى على "ع" است، چگونه ممكن است كسى به افق هاى اسرارآميز و شگفت آور وادى هاى گوناگون معرفتى دست نيافته باشد و بتوانند آنها را اين گونه زيبا و جذاب ترسيم و توصيف كند. در نهج البلاغه همه ابعاد يك شخصيت والاى انسانى وجود دارد و يك انسان كامل "در همه ابعاد مديريت و رهبرى" در نهج البلاغه مجسم مى شود و آن انسان كامل، خود اميرالمومنين على "ع" است.


[
از بيانات مقام معظم رهبرى در كنگره چهارم نهج البلاغه 1363.]


يكى از مباحث عمده اى كه در نهج البلاغه بدان توجه شده است، بحث مديريت و رهبرى مبتنى بر اسلام مى باشد. با توجه به اعتقادات


مديران اين جامعه و از آنجايى كه نهج البلاغه به عقيده علماء و محققين بزرگ سنى و شيعه از جمله ''ابن ابى الحديد'' و ''سيد رضى'' تالى تلو قرآن است، مى تواند به عنوان يكى از منابع مديريت و رهبرى براى مديران جامعه اسلامى ما مورد استفاده قرار مى گيرد. لذا تلاش شده است كه با مطالعه و بررسى تحليلى نهج البلاغه و دسته بندى موضوعات و مطالب مديريت آنها، با توجه به مبانى و اصول مديريت علمى، ويژگى ها و عناصر اصلى مديريت و رهبرى استخراج شود. اميد است انشاء الله اين كتاب بتواند هر چند ناقص و ناچيز، تا حدى درخشش انديشه ها و اصول مديريتى اميرالمومنين على "ع" را نمايان سازد و مورد بهره بردارى همه مديران در تمام سطوح و دوستداران نهج البلاغه قرار گيرد.


عاشوراى حسينى- 1377


محمد اصلى پور


سخنى با خوانندگان



كتاب ''مديريت و رهبرى با سيرى در نهج البلاغه'' كه با تبرك از كلام مولى اميرمومنان على "ع" به رشته تحرير در آمده است و اينك در اختيار شما قرار دارد، حاصل تلاش سه ساله ى مولف است.


در فصل اول اين كتاب به تاريخچه و سوابق مديريت و رهبرى و همچنين ديدگاهها و نقطه نظرات صاحب نظران معروف و مشهور "ايرانى و خارجى" اين رشته اشاره شده است.


در فصل دوم كليد واژه هاى مهم و تقريبا مورد اشتراك همه ى صاحب نظران مذكور به صورت اصول مديريت و رهبرى و به طور عميق و كاربردى در نهج البلاغه مطرح شده است.


نشر شورا مطالعه ى اين كتاب را به همه ى مديران، اوليا و تمامى آنهايى كه به موضوع مديريت علاقه دارند، توصيه مى نمايد.


نشر شورا


تابستان 77


مديريت و رهبرى



اهميت تعليم و تربيت



تعليم و تربيت در طول تاريخ بشر، بيش از هر فعاليت اجتماعى ديگر اهميت داشته است. در بيان اهميت تعليم و تربيت كافى است گفته شود كه تحقق گوهر آدمى منوط بدان بوده و فعاليت هايى كه تحت عنوان آموزش و پرورش در مورد انسان اعمال مى شود، شرط لازم رشد و تكامل است.


[
شكوهى، غلامحسين، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 27.] از طريق آموزش و پرورش صحيح مى توان براى مردم، زندگى بهتر و مرفه ترى ايجاد نمود و بر عكس در صورت عدم توجه به نيازها و خواسته هاى افراد و تحت روش ها و اصول نادرست، وسيله سقوط و نابودى آنها را فراهم آورد. مطالعه نظام هاى آموزشى تحت حاكميت دولت هاى مختلف در طول تاريخ، مويد اين واقعيت است.


[
فرجاد، محمد على، آموزش و پرورش تطبيقى، ص 13.] ''گر چه آموزش و پرورش، بالقوه اين دو خاصيت را به همراه دارد، ليكن در مجموع، همواره در طول تاريخ در تداوم و بقاى جوامع بشرى نقش اصلى و اساسى را ايفا نموده است. از طريق فراگردهاى تعليم و تربيت است كه آداب و رسوم، اعتقادات، ارزشها و نگرش ها، رفتارها، دانش ها و مهارت هاى جامعه، دوام يافته و از نسلى به نسل ديگر منتقل مى شود''.


[
علاقه بند، على، مبانى و اصول مديريت آموزش، ص 8.] بدين ترتيب آموزش و پرورش نزد افراد جامعه و به خصوص گردانندگان امور آن، داراى اهميت فراوانى بوده و خواهد بود و بدين جهت، به وسيله افراد اجتماع و به مقاصد معين شكل مى گيرد. به قول ''دور كيم'':


''انسانى را كه آموزش و پرورش بار مى آورد، انسانى است كه اجتماع مى خواهد و به همين علت است كه برنامه هاى تربيتى هر جامعه، خاص خود آن است.''


اجتماعات مختلف داراى ويژگى هاى خاص خود مى باشند كه آنها را از يكديگر مجزا مى كند و به همين دليل، تعليم و تربيت نيز كه تحت شرايط اجتماعى حاصل مى شود، سعى دارد با قرار دادن نسل جديد تحت تربيت بزرگسالان، ساخت شخصيت آنها را شكل دهد و به اين ترتيب ادامه حيات اجتماعى را تضمين نمايد.


[
عسگريان، مصطفى، جامعه شناسى آموزش و پرورش، ص 45.]


البته تعليم و تربيت در سير تاريخى خود، دچار تحولات اساسى شده است. در گذشته زندگى خانوادگى، كار گروهى و مراسم مذهبى به عنوان عوامل اصلى آموزش و پرورش به شمار مى رفتند، ليكن در جوامع امروزه فرايند تعليم و تربيت كودكان از خانواده شروع مى شود و سپس يك سازمان اختصاصى به نام مدرسه مسئوليت ايفاى اين وظيفه را به طور رسمى به عهده مى گيرد و ادامه فعاليتهاى تربيتى به طور عمده در شرايط و موقعيت هاى سازمان يافته، طبق برنامه هاى مشخص و به منظور تحقق اهداف معينى صورت مى گيرد.


[
علاقه بند، على، ص 8.] به طور خلاصه مى توان چنين عنوان كرد كه در اجتماعات اوليه فعاليتى انجام مى شد و ديگران نيز مى آموختند و اين كار تكرار مى شد تا جايى كه بشر احساس كرد براى تعليم و تربيت بهتر احتياج به نظم و تربيت خاصى دارد. لذا مدرسه با توجه به تشخيص اين نياز اساسى در طى هزاران سال، شكل كنونى خود را يافته، از تكنولوژى پيشرفته زمان و وسايل پيچيده علمى سود مى برد تا به هدف هاى مورد انتظار خود دست يابد.


[
الماسى، على محمد، تاريخ آموزش و پرورش اسلام و ايران، ص 12.]


بدين ترتيب نظام هاى آموزشى به مرور زمان شكل نوينى گرفته و رشد يافتند. در جهان كنونى نظام تعليم و تربيت يك پديده عام اجتماعى


است و جزء لا ينفكى از زندگى اجتماعى محسوب مى شود. با وجود تفاوت در ساختار، عملكرد و ويژگى هاى آن در جوامع مختلف وجود مشتركى نيز ميان اين نظام ها يافت مى شود. پيدايى و گسترش نظام هاى تعليم و تربيت بيانگر ضرورت اهميت روز افزون فرايند تعليم و تربيت در دنياى فعلى است. نياز به آموزش و پرورش در شرايط فعلى موجب شده است كه در اغلب كشورهاى جهان اين نظام ها همراه با تغييرات اجتماعى به تدريج از يك حالت ساده و ابتدايى به يك حالت پيچيده مبدل شوند.


[
علاقه بند، على، ص 8.] اين نوع آموزش و پرورش با ويژگى هاى خاص خود، مدرن ترين و بهترين راه انتقال دانش، تجربه و مهارت تلقى مى شود. اكنون بسيارى از متخصصين در رشته هاى مختلف حاصل فراگردهاى پيچيده تعليم و تربيت در نظامهاى فعلى مى باشد. وظيفه اساسى نظام هاى تربيتى كه اكنون تحت عنوان آموزش و پرورش رسمى معروف هستند عبارت است از آماده كردن مردم براى آموزش هاى تخصصى تر و آموختن حرفه هاى معين كه مورد نياز جامعه مى باشد. در واقع تعليم و تربيت بنيان و زير بناى علمى فرد را تقويت و تحكيم مى بخشد و وى را براى زندگى اجتماعى مهيا مى كند.


[
عمادزاده، مصطفى، مباحثى از اقتصاد آموزش و پرورش، ص 91.]


بسيارى از احكام عبادى اسلام منشا خدمات اجتماعى و سياسى است. عبادتهاى اسلام اصولا توام با سياست و تدبير جامعه است. مثلا نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عين معنويت آثار اخلاقى و اعتقادى حايز آثارى سياسى است. اسلام اينگونه اجتماعات را فراهم كرده تا از آنها استفاده دينى شود. عواطف برادرى و همكارى افراد تقويت شود، رشد فكرى بيشترى پيدا كنند، براى مشكلات سياسى و


اجتماعى خود راه حل هايى بيابند و به دنبال آن به جهاد و كوشش دسته جمعى بپردازند. اگر در كشورهاى غير اسلامى يا حكومتهاى غير اسلامى بخواهند چنين اجتماعى را فراهم آورند، مجبورند ميليون ها ثروت و بودجه مملكت را صرف كنند. تازه اجتماعات آنها بى صفا و ظاهرى و عارى از آثار خير است. اسلام ترتيباتى داد كه هر كس خودش به حج برود و راه افتاده به حج مى رود، خودش با اشتياق به نماز جماعت مى رود. بايد ترتيباتى داد از اين اجتماعات به منظور تبليغات و تعليمات دينى و توسعه نهضت اعتقادى و سياسى اسلامى استفاده كنيم.


[
امام خمينى "ره"، ولايت فقيه يا حكومت اسلامى، ص 157.]


از آنجا كه انسان طبعا اجتماعى خلق شده است و در زندگى اجتماعى تحت تاثير طبيعت و فطرت خود مى باشد، بخش مهمى از سعادت و سيادت خويش را در سايه چنين كششى جست و جو مى كند.


يكى از اركان زندگى اجتماعى مديريت است:


زيرا در اجتماع منافع و مقاصد افراد و سرنوشت اشخاص با يكديگر ارتباط مشترك پيدا مى كند و به خاطر هر چه مطلوب تر اين ارتباط و پايمال نشدن حقوق، تعيين وظايف، معرفى حدود و رعايت حقوق ضرورت دارد تا حق از باطل و راستى از كژى مشخص گردد و از همين جاست كه هماهنگى بين افراد و واحدهاى اجتماعى، هدايت به سوى هدف نظارت بر ضوابط و ارزشيابى كارها ضرورت مديريت را روشن مى سازد. در يك كلام مى توان اين ضرورت را چنين ترسيم كرد كه در نظام اجتماعى، مديريت محور زندگى است. ضرورت مديريت در


زندگى اجتماعى تا آنجاست كه حتى بسيارى از حيوانات كه به صورت اجتماعى زندگى مى كنند، بر اساس فرمان غريزه، مديرى را برمى گزينند تا در اداره محيط اجتماعى خود ناظر بر ضوابط و مسئوليت ها باشد مطالعه در زندگى زنبور عسل و مورچگان مى تواند اين معنا را كاملا روشن نمايد. البته به همان مقدار كه عالم انسانى با عالم حيوانى تفاوت دارد، ضرورت مديريت در زندگى اجتماعى انسان بيشتر احساس مى شود. دست قدرت خداوندى نيروى مرموز تعقل را در وجود انسان تعبيه نموده تا به وسيله ى آن قوانين كلى جهان را كشف نمايد و از اين طريق طبيعت را به استخدام خود درآورد. انسان قادر است در برابر ميل ها و خواسته هاى نفسانى مبارزه و مقاومت كند و با حكومت بر اميال و تسلط بر خود، مالكيت نفس را به دست آورد و به عنوان موجودى آزاد و انتخاب گر در جهان خلقت جلوه نمايد.


انسان همانند حيوانات محكوم غريزه نيست و با آزادى و اختيار و تعقلى كه دارد مصلحت انديش است. بر اساس مصلحت انديشى قانون وضع مى كند و براى رسيدن به كمال، خويش را ملزم به رعايت آن مى داند. بنابراين انسان با همه اين خصوصياتى كه ذكر شد در زندگى اجتماعى نياز بيشترى به مديريت دارد.


[
تقوى دامغانى، حميد رضا، نگرشى بر مديريت اسلامى، ص 45.]


فيلسوف و دانشمند بزرگ قرن سوم و چهارم هجرى، ابو نصر فارابى "339-257 ه ق" در زمينه زندگى اجتماعى انسان نظرياتى دارد. وى مى گفت كه بشر نيازمند دارا بودن يك جامعه ايده آل و كامل است كه در آن روابط افراد مبتنى بر عدالت كامل بوده و دولت ايده آل بر آن


حكمرانى كند. وى اصول عقايد خود را در كتاب ''آراء اهل المدينه الفاضله'' ارائه مى كند. او اداره اين مدينه فاضله را به دست رهبرى لايق مى سپارد كه داراى خصوصيات كامل انسانى است.


در مدينه فاضله كه كامل ترين شكل از جامعه است افراد در امور مختلف با هم تفاوت و همكارى دارند و از اين طريق است كه به سعادت مى رسند. مدينه فاضله حكم بدن انسان را دارد كه به خاطر ادامه حيات تمام اجزاء آن بايد بر طبق نظام خاص خويش رفتار كنند، اما نمى توان تمام اعضاى بدن را با يك درجه از اهميت به حساب آورد، زيرا آنچه كه حاكم بر مقدرات بدن است قلب مى باشد كه در حكم فرمانده بدن و مابقى اعضاء در حقيقت خادمين آن هستند.


فارابى نظير اين نمونه را در عالم حكومت تصور مى كند و قايل به وجود چند دسته خاص مى شود:


- رهبر،


- مجريان اوامر رهبر،


- كسانى كه از مجريان فوق تبعيت مى كنند و به ديگران دستور مى دهند.


به نظر وى رهبر جامعه بايد سالم، باهوش، خوش بيان، طرفدار علم، ميانه رو، راستگو، كريم و بزرگوار، بى توجه به علايق دنيا، طرفدار عدالت، مخالف ظلم، شجاع و با اراده باشد و همواره پيرامون آنچه كه مى شنود و مى بيند به تفكر بپردازد.


[
منبع قبلى، ص 28.]


غالبا در اصطلاح ''مديريت'' و ''رهبرى'' را مترادف استعمال مى كنند.


/ 21