گردآورندگان سخنان على - گردآورندگان سخنان علی از آغاز تا غررالحکم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گردآورندگان سخنان علی از آغاز تا غررالحکم - نسخه متنی

محمّدعلی مهدوی راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





گردآورندگان سخنان على


[
آينه ى پژوهش، سال دهم، شماره ى اول و دوم "فروردين و ارديبهشت 1378"، ص65 -49.
]



هوشمندان و ژرف انديشان مى دانند كه كلام على فروتر از كلام خداوند و رسول الله و فراتر از كلام بشر است.


[
منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه، ج1، ص4.]



قطب الدين راوندى


گفته اند صد سخن از كلمات بليغ ترين عرب، ابوالحسن برگزينم. انگشت بر انجيل بلاغت نهج البلاغه گرداندم. به خداى سوگند نمى دانم صد سخن از ميان صدها سخن چگونه برگزينم؛ جز آنكه، ياقوتى را از ميان هم گنانش بردارم!


[
مجله ى المجمع العلمى السّورى، ج18، ص270؛ تراثنا، ش34، ص102. نگاه كنيد در اين مجله به مقاله ى ما قيل فى نهج البلاغه من نظم و نثر به خامه ى زنده ياد محقق طباطبايى كه بسيارى از اظهار نظرها را بر اساس سده ها درباره ى كلام مولا بويژه نهج البلاغه گردآورده است كه بس خواندنى است.]



جرج جرداق، اديب لبنانى


كلام اميرالمؤمنين، على "ع" در اوج بلاغت و ستيغ فصاحت، و در نهايت جزالت و استوارى و شيوايى است. خطابه هاى شورانگيز و شگرف مولا انسانهاى شيفته را وا مى داشت كه آن گفته هاى بى بديل را بر سينه ها نهند و خامه برگيرند و ثبت و ضبط كنند و به نسلها و عصرها بسپارند. از اين روى از همان روزگارانى كه اين سخنها فراز آمد و نامه ها نگاشته شد و جمله ها پراكنده گشت، ديده ها را خيره ساخت، و همت ها را


برانگيخت، و انبوه ميراث بيانى امير بيان و امام پرواپيشگان على "ع" گرد آمد.


[
بنگريد به: مصادر نهج البلاغه و أسانيده، ج1، ص43 به بعد.]

اكنون و در حد گنجايش مقال برخى از گردآورندگان كلام مولا را تا قرن ششم كه غرر الحكم و دررالكلم سامان يافته است، ياد مى كنيم.


قرن 01


حارث بن عبدالله همدانى



گويا اولين


[
به سال 1409 كه معارج نهج البلاغه اثر ابوالحسن على بن زيد بيهقى، به تحقيق كتابشناس بزرگ، روانشاد محمدتقى دانش پژوه، نشر يافت، فقيد پژوهش و دانش زنده ياد محقق طباطبايى "سيد عبدالعزيز" اين بنده را براى نگارش گزارشى از آن ترغيب كرد. در مقدمه اى كه بر آن گزارش نوشته بودم برخى از فراهم آورندگان كلام مولا را ياد كرده بوده ام و بدون هيچ ترديدى نوشته بودم زيدبن وهب جهنى اولين جامع كلمات مولاست. دست نوشت را به محضرش دادم تا از ياد آوريهايش بهره گيرم. گفتند: مطمئن هستى زيد اولين است؟ گفتم: در حدّ آگاهيهايم، بلى. مقاله ارجمندش را آورد و نشانم داد كه پيشتر از زيد، حارث اعور بدين كار همت ورزيده بوده است. با اين همه گفتند در مسائل تاريخى كه بايد پژوهش مستند باشد به منابع بسيار و استوار به قطع سخن گفتن بس دشوار است. بنابراين باز هم به قطع ادعا نكن، و آن بزرگوار كه حقاً و انصافاً در پژوهش و دقت كم نظير بَل بى نظير بود، در همين مورد نوشته است .. ربّما كان اوّل جامع لكلام أميرالمؤمنين و المدوّن لخُطَبه "ع" هو الحارث الأعور . "تراثنا، ش5، ص27" و من نيز با راهنمايى آن بزرگوار نوشتم: گويا اولين كسى كه به جمع و تدوين كلمات على"ع" همت گماشت حارث بن عبدالله همدانى "م65" است. "كيهان فرهنگى، سال ششم، ش10، ص32، مقاله شرحى كهن از نهج البلاغه در اين گزارش تسلسل نگاشته ها را برپايه نوشته ى آن فقيد سعيد نهاده ام.]

كسى كه به جمع و تدوين كلمات امير مؤمنان "ع" همت گماشت، حارث بن عبدالله همدانى "م65" است. او از شيفتگان مولا و كلام او و از ثقات اصحاب وى و از چهره هاى والاى تاريخ اسلام است.


[
الطبقات الكبرى، ج6، ص168؛ معادن الحكمه، ج1، ص150، بهج الصباغه، ج1، ص23؛ قاموس الرجال، ج3، ص8.]

او را آگاه ترين كسان به سخنان اميرالمؤمنين "ع" دانسته اند.


[
تهذيب الكمال، ج5، ص250.]

حسنين "ع" از وى كلمات امام "ع" را سؤال مى كردند و بدين سان در


شناخت و گسترش كلام مولا مردمان را بدو ارجاع مى دادند.


[
الطبقات الكبرى، ج6، ص169؛ تهذيب الكمال، ج5، ص249.]

برخى رجاليان عامه وى را توثيق كرده اند و بسيارى بر او طعن زده اند. انگيزه طعن رجاليان عامه بر او روشن است، چون او را از شيعيان آغازين و غاليان در تشيع


[
سير اعلام النبلأ، ج4، ص153 و 154.]

دانسته اند.


ذهبى بر طعنهاى او به ترديد مى نگرد و تصريح مى كند كه در كار او سرگشته است .


[
همان، ج4، ص377 .155.]

اما قرطبى، طعن بر حارث و از جمله نسبت دادن شعبى، حارث را به كذب، معلول حب او به على "ع" و برتر دانستن على "ع" را از ابوبكر مى داند.


[
الجامع لأحكام القرآن، ج1، ص5.]

به هر حال حارث اولين كسى است كه كلام مولا را نگاشته و تدوين كرده است.


امام "ع" در مقامى خطبه مى خواند و مى فرمايد:


كيست كه دانش را به درهمى بخرد .


[
الطبقات الكبرى، ج5، ص168.]



حارث ابزار نوشتارى فراهم مى آورد، و دانش بسيارى از آن بزرگوار را مى نگارد. امام "ع" خطبه مى خواند، مردمان از زيبايى و اوج كلام شگفت زده مى شوند. به حارث مى گويند: او را به خاطر سپرده اى؟ مى گويد:


نگاشته ام، پس بر ديگران املا مى كند .


[
الكافى، ج1، ص141.]



علامه شيخ محمدتقى شوشترى"ره" نيز حارث را اولين مصنف كلام مولا دانسته و از جمله بر آنچه از كافى آورديم، استناد كرده است.


[
بهج الصباغه، ج1، ص23 و نيز ر.ك: تراثنا، پيشين.]



زيد بن وهب جهنى



ابوسليمان زيدبن وهب جهنى كوفى "م96" از رجال صحاح سته و از راويان معتمد و موثق عامّه، دومين كسى كه خطب و كلمات مولا را گردآورده است. شيخ طوسى "ره" درباره ى وى نوشته اند:


زيدبن وهب، او راست كتاب خطب اميرالمؤمنين على المنابر فى الجمع و الأعياد .


سپس شيخ، طريق خود به كتاب را آورده است. اين كتاب را ابومنصور جهنى از او روايت كرده است.


[
الفهرست، ص130.]

زيد در نبرد صفين حضور داشته است، و نصربن مزاحم برخى از خطبه هاى مولا را از وى گزارش مى كند.


[
كتاب صفين، ص232 و 234. موارد ديگر را بنگريد در فهرست آن، ص581.]

علامه شيخ آقا بزرگ بر اين باور است كه نصربن مزاحم، كتاب او را در اختيار داشته است و خطبه ها را با سند كتاب گزارش مى كند.


[
الذريعه، ج7، ص189.]



ذهبى او را از بزرگان و ثقات تابعين دانسته، و احتجاج بر حديثش را متفقّ عليه تلقى كرده است.


[
ميزان الأعتدال، ج3، ص158.]

علامه ى شوشترى نيز از زيدبن وهب سخن گفته و نكات شايسته اى عرضه كرده است.


[
ر.ك: قاموس الرجال، ج4، ص590 و نيز: معجم رجال الحديث، ج7، ص360.]



اصبغ بن نباته



اصبغ از چهره هاى برجسته و از بيدار دلان نيك نهاد ياران على "ع" و به گفته ابن مزاحم از ذخائر على "ع" بود. مورخان و محدثان به رزم آورى، پارسايى، زهد و استوار گامى در ولايت، او را ياد كرده اند،


[
واقعه صفين، ص158 146 126 5و...؛ ميزان الأعتدال، ج1، ص436.]

و در نقل حديث نيز او را به كثرت نقل، استوارى در نقل، وثاقت و اتفاق ستوده اند.


[
الأختصاص، ص66؛ رجال النجاشى، ص8؛ تهذيب المقال، ج1، ص201.]

برخى از رجاليان عامه او را توثيق كرده اند و برخى به جهاتى روشن- از جمله حب والاى او به مولا- بر او طعن زده اند.


[
ميزان الأعتدال، ج1، ص436؛ و نيز ر.ك: الجرح و التعديل، ج2، ص54، تصويرى.]

اصبغ مى گويد: از مواعظ على بن ابى طالب صد فصل به خاطر سپردم و از خطابه هايش گنجهايى، كه بازگويى آنها جز فزونى و گستردگى نياورد.


[
بحارالانوار، ج41، ص146؛ مستدرك سفينة البحار، ج1، ص121.]

محدثان و رجاليان، نامه ى ارجمند و جاودانه ى مولا به


مالك اشتر و نيز وصيت آن بزرگوار به امام حسن "ع" | = يا محمدبن حنفيه| را از وى گزارش كرده اند.


[
رجال النجاشى، ص8؛ الفهرست؛ معجم رجال الحديث، ج4، ص132.]

آيت الله سيد ابوالقاسم خويى- رضوان الله عليه- طريق شيخ طوسى- رضوان الله عليه- به اصبغ را در نقل عهد نامه مالك اشتر صحيح مى دانند.


[
معجم رجال الحديث، ج4، ص132.]



عالمان و رجاليان در پژوهشهاى رجالى درباره ى اصبغ نكاتى ارجمند ارائه كرده اند.


[
تصويرى روشن از چهره منوّر اين صحابى جليل القدر را بنگريد در: قاموس الرجال، ج1، ص168 -162؛ تهذيب المقال فى تنقيح كتاب الرجال، ج1، ص203 -198؛ مستدركات علم الرجال، ج1، ص693 -691؛ معجم رجال الحديث، ج4، ص132.]



قرن 02


ابواسحاق نزارى ابراهيم بن حكم



او از مؤلفان بزرگ اسلامى است. ذهبى او را به تعصب و عناد نسبت داده و گفته است : شيعى جَلَد . و از ابوحاتم نقل كرده است كه وى دروغ گوست، و روايات مثالب معاويه را گزارش مى كرده است! از اين روى آنچه را از وى نگاشتيم تباه ساختيم.


[
ميزان الأعتدال، ج1، ص146؛ و نيز ر.ك: الجرح و التعديل، ج2، ص94.]

اما روشن است كه حكم ذهبى و همگنان او، ريشه در استوار گامى او در تشيع و كين ورزى او به معاويه و افشاگرى او عليه حزب طلقأ دارد.


نجاشى از وى ياد كرده و نوشته است:


له كتب منها... كتاب الخطب .


شيخ طوسى نوشته اند:


صنف كتباً، منها كتاب الملاحم، و كتاب خطب على "ع" .


[
رجال النجاشى، ص15؛ الفهرست، ص35.]



ابن شهر آشوب نيز از وى و كتابش ياد كرده است.


[
معالم العلمأ؛ و نيز ر.ك: تهذيب المقال و تنقيح كتاب الرجال، ج1، ص263.]



كلبى



ابومنذر هشام بن محمدبن سائب كلبى كوفى ."م204" او از تبار شناسان بزرگ و از مؤلفان سختكوش است كه افزون بر 150 اثر بدو نسبت داده اند. نجاشى آثار وى را گزارش كرده و در ضمن آنها از كتابى ياد كرده است با عنوان كتاب الخطب .


[
رجال النجاشى، ص434.]



محقق جليل حضرت شيخ عزيزالله عطاردى پس از نقل سخن نجاشى، نوشته اند:


محتمل است كه اين كتاب مجموعه اى از خطب على "ع" باشد .


[
يادنامه ى كنگره هزاره نهج البلاغه، ص300.]



گويا نبايد ترديدى داشت كه كتاب الخطب مجموعه اى است از خطبه هاى على "ع". ابن نديم در ضمن شمارش آثار هشام نوشته است:


كتاب خطب على "ع" .


[
الفهرست، ص108؛ و نيز بنگريد به: معجم الأدبأ، ج19، ص288؛ هدية العارفين، ج2، ص508؛ معجم رجال الحديث، ج19، ص308.]



رجاليان بر هشام نيز طعن زده اند. ابن عساكر، ريشه اين طعن را نشان داده و نوشته است:


رافضى ليس بثقه .


[
ميزان الأعتدال، ج7، ص89؛ لسان الميزان، ج7، ص270.]



شمس الدين ذهبى و ابن حجر كه اين سخن را از ابن عساكر درباره ى وى آورده اند، تفسير آيه اى از قرآن را به نقل از پدرش نيز از هشام گزارش كرده اند كه به خوبى مى تواند نشانگر سمت و سوى انديشه كلبى باشد


[
ميزان الأعتدال، ج7، ص89؛ لسان الميزان، ج7، ص270.]

و دليل طعن رجاليان بر او. گزارشهاى او از نياكان مردمان و افشاگريهاى او عليه تبار جباران نيز در اين طعنها بى تأثير نبوده است.


[
ر.ك: مقدمه ى كتاب المثالب العرب تحقيق، نجاح الطائى.]

هرچند از آثار كلبى جز اندكى باقى نمانده است، اما تأثير او در آثار مورخان و محدثان اسلامى بسى گسترده است.


[
همان. محقق كتاب، نشانه هايى از اين تأثير گذاريها را نشان داده است.]



مسعد بن صدقه



ابومحمد يا ابوبشر، عبدى، از اصحاب امام صادق "ع" و فرزند بزرگوارش امام موسى بن جعفر "ع". مسعدة از راويان عامه است كه برخى از رجاليان شيعه وى را از ثقات اصحاب برشمرده اند.


[
رجال الطوسى، ص146؛ نقدالرجال، ج4، ص368؛ معجم الثقات، ص359.]

نجاشى از وى ياد كرده و نوشته است:


له كتب، منها: كتاب خطب اميرالمؤمنين "ع" .


[
رجال النجاشى، ص415.]



شيخ طوسى"ره" نيز از وى ياد كرده وفقط به اينكه او كتاب دارد، بسنده كرده است.


[
الفهرست، ص248.]



واقدى



ابوعبدالله محمدبن عمربن واقدى بغدادى"م207".


واقدى از مورخان بلند آوازه تاريخ اسلام است. اثر مهمِ بر جاى مانده ى او، درباره ى نبردهاى رسول الله "ص" با عنوان المغازى نشانگر گسترده ى آگاهيهاى او از تاريخ اسلام است.


[
تاريخ بغداد، ج3، ص212؛ معجم الأدبأ ج18، ص27 و نيز ر.ك: منابع تاريخ اسلام، ص79 -76 كه نكاتى سودمند درباره ى وى آورده است.]

ابوغالب زرارى در رساله ى ارجمندش از اين مجموعه ياد كرده است.


[
رساله أبى غالب الزرارى، ص181.]



علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى نيز از اين كتاب با استناد به رساله ياد شده، ياد كرده است.


[
الذريعه، ج7، ص191؛ مصادر نهج البلاغه، ج1، ص57.]

ابن نديم، واقدى را شيعه انگاشته، و گفته است كه او بر اين باور بوده است كه على "ع" معجزه رسول الله "ص" است.


[
الفهرست، ص111؛ المغازى الأولى و مؤلفوها، ص124؛ منابع تاريخ اسلام، ص78.]

ابن نديم در اين سخن و احتمال، تنهاست و هيچ شرح حال نگار و مورخ ديگرى اين نسبت را بدو نداده است. واقدى كتابى داشته است با عنوان الجمل كه شيخ مفيد- رضوان الله عليه- در كتاب الجمل از آن بهره برده


[
ر.ك: الجمل، تصحيح سيد على مير شريفى "فهرست اعلام"، ص574.]

و


سيدرضى در نهج البلاغه از آن نقل كرده است.


[
نهج البلاغه، ص231.]



ابومخنف



لوطبن يحيى بن سعيدبن مخنف أزدى غامدى كوفى "م157" از مورخان بزرگ، بلندآوازه، شيعى و از سختكوشان در ثبت و ضبط حوادث تاريخى است. رجاليان اهل سنت گاه بر او طعن زده اند و چرايى آن را نيز نشان داده اند كه او: رافضى بوده، صحابه را دشنام مى داده و در تشيع افراط مى كرده و....


[
بنگريد به: لسان الميزان، ج5، ص568؛ الكامل فى ضعفأ الرجال، ج6، ص93؛ ميزان الأعتدال، ج5، ص508.]



ابومخنف كتابى داشته است با عنوان خطبة الزهرأ "ع" كه آن را به دو واسطه از على "ع" گزارش كرده است.


[
الفهرست، ص205.]

كتاب خطب اميرالمؤمنين "ع" على المنابر فى الجُمَع و الأعياد و غيرها زيدبن وهب را نيز با دو واسطه نقل كرده است.


[
همان، ص131.]

ابومخنف را رجاليان شيعه ستوده اند و نجاشى بدينسان از او ياد كرده است:


شيخ اصحاب الأخبار بالكوفه و وجههم و كان يسكن الى مايرويه .


[
رجال النجاشى، ص321 و نيز ر.ك: نقد الرجال، ص74؛ معجم الادبأ، ج6، ص220؛ فوات الوفيات، ج3، ص225.]



ابومخنف درباره ى بيشترين حوادث عراق آثارى سامان داده است. نگاشته هاى او منبع مراجعه مورخان بوده و طبرى 586 روايت از وى گزارش كرده است.


[
مرويات ابى مخنف، ص58؛ منابع تاريخ اسلام، ص110.]



قرن 03


مدائنى



ابوالحسن على بن محمدبن عبدالله بن أبى سيف بغدادى "م225" از مورخان بلند آوازه تاريخ اسلام و از مؤلفانى است كه آثار بسيارى در تاريخ اسلام نگاشته است. از اين روى


برخى او را با عنوان شيخ الأخباريين ستوده اند.


[
بنگريد به: شيخ الاخباريين ابوالحسن المدائنى، بدرى محمد فهد، مؤلف با تتبعى دقيق و حوصله اى شگرف نقلهاى مؤلفان از مدائنى را در جهات مختلف تاريخ اسلام گزارش كرده است.]

تأثير مدائنى در مورخان پس از وى بسيار گسترده است و مورخان در نگاشته هاى خود، روايات وى را فراوان گزارش كرده اند. ابن نديم، فهرست بلندى از نگاشته هاى مدائنى را به دست داده است و در ضمن آن از كتاب خطب على ياد كرده است. و پس از آن و در ضمن كتابهايى كه ابن نديم به آنها عنوان كتبه فى الأحداث داده است، نوشته است:


كتاب خطب على و كتبه الى عمّاله .


[
الفهرست، ص114 و 115.]



كه ظاهراً دو كتاب است.


صالح بن ابى حمّاد



ابوالخير رازى از اصحاب امام جواد "ع" و امام هادى و امام عسكرى "ع" است. نجاشى از وى ياد كرده است و در ضمن شمارش نگاشته هاى او نوشته است:


كتاب خطب اميرالمؤمنين "ع" .


[
رجال النجاشى، ص198؛ الذريعه، ج7، ص189.]



صالح را برخى تضعيف كرده و برخى ستوده اند. رجالى مشهور ابوعلى حائرى پس از نقل اقوال با استناد به سخن فضل بن شاذان او را جز ممدوحين ياد مى كند.


[
منتهى المقال، ج4، ص7 -6.]



ابراهيم بن سليمان



ابراهيم بن سليمان بن عبيدالله خراز كوفى نَهَمى.


شيخ از او در باب من لم يرو عنهم ياد كرده است.


[
رجال الطوسى، ص414.]



نجاشى وى را توثيق كرده و آثارش را برشمرده و در ضمن آثار وى نوشته است: له كتب، منها:... كتاب الخطب .


[
رجال النجاشى، ص18.]




/ 4